Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
interfruitful
قابل گرده افشانی یا لقاح با یکدیگر
Other Matches
cross pollinate
بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross polinize
بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
pollenation
گرده افشانی
pollination
گرده افشانی
pollinates
گرده افشانی کردن
pollinated
گرده افشانی کردن
pollinate
گرده افشانی کردن
palynology
گرده افشانی شناسی
pollinating
گرده افشانی کردن
palynology
مبحث گرده افشانی
pollen
گرده افشانی کردن
hydrophilous
گرده افشانی کننده بوسیله اب
cross pollination
گرده افشانی از گلی بگل دیگر
self pollination
گرده افشانی خود بخود گیاه
wind pollinated
گرده افشانی شده بوسیله باد
reg
گرده لقاح
autogamy
لقاح وباروری بوسیله گرده خودگل
autogamous
مربوط به لقاح یا باروری گل بوسیله گرده خودش
interfertile
قابل لقاح در داخل خود
gametogenesis
ایجاد سلول جنسی قابل لقاح
gametophore
سلول تغییر یافته و منشعب جنسی قابل لقاح
cross fertilization
لقاح دو سلول جنسی متفاوت لقاح متقابل
incompatible
غیر قابل استعمال با یکدیگر
pronucleus
هسته سلول قابل لقاح پس ازتکمیل دوره بلوغ وورودنطفه به درون تخم جانور
metal spraying
فلز افشانی
dancing
دست افشانی
refulgence
نور افشانی
aspersion
اب پاشی و اب افشانی
winnowing machine
ماشین باد افشانی
winnower
کسیکه باد افشانی میکند ماشین بوجاری
fecundation
لقاح
zygosis
لقاح
conception
لقاح
conceptions
لقاح
fertilization
لقاح
autoerotism
لقاح با خود
autoeroticism
لقاح با خود
autoerotic
مربوط به لقاح با خود
crossfertilize
لقاح متقابل کردن
self fertility
لقاح خود بخود
self
وضع لقاح کردن
oosperm
تخم لقاح شده
anemophilous
لقاح شونده در اثرباد
parthenocarpy
میوه اوری بدون لقاح
conception
لقاح تخم وشروع رشد جنین
conceptions
لقاح تخم وشروع رشد جنین
cross fertile
اصلاح نژاد از راه لقاح متقابل
crossfertilize
پیوستن دونوع متفاوت از طریق لقاح
zygosity
کیفیت تخم لقاح شده پیوند جنسی
apomixis
تکثیر بوسیلهء بافتهای تناسلی ولی بدون لقاح
parthenogenesis
ایجاد مولود بوسیله جنس مونث بدون عمل لقاح
apogamy
رشد و نمو گیاه هاگدار بدون عمل لقاح ازسلول جنسی
apomict
کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
coxa
گرده
feuilleton
گرده
granules
گرده
camber
گرده
haunch
گرده
haunches
گرده
kidneys
گرده
disk
گرده
kidney
گرده
disks
گرده
loins
گرده
pollen
گرده
cambers
گرده
loin
گرده
granule
گرده
huckle
گرده
disc
گرده
discs
گرده
hunkers
گرده
from one another
<adv.>
از یکدیگر
from each other
<adv.>
از یکدیگر
interwork
بر یکدیگر
of each other
<adv.>
از یکدیگر
one another
یکدیگر
of one another
<adv.>
از یکدیگر
one a
یکدیگر
each other
یکدیگر
nephroid
گرده مانند
nephroptosis
گرده جنبنده
nephrotomy
گرده بری
fish backed
گرده ماهی
nephritis
اماس گرده
ridged
گرده ماهی
color disk
گرده رنگها
pollinizer
گرده افشان
polliniferous
گرده افشان
pollinator
گرده افشان
paranephric
نزدیک گرده
ridge
گرده ماهی
ridges
گرده ماهی
platelet
گرده خون
convex
گرده ماهی
nephritic
دچارناخوشی گرده
nephralgia
درد گرده
nephrectomy
برش گرده
magnetic disk
گرده مغناطیسی
nephrectomy
دراوردن گرده
vaults
گرده ماهی
pollen
دانه گرده
disk drive
گرده ران
disk drive
گرده چرخان
disk drives
گرده ران
disk pack
گرده بسته
disk platter
گرده سینی
disk unit
واحد گرده
diskette
گرده کوچک
coxarthritis
نقرس گرده
round timber
گرده بینه
ridgewise
گرده ماهی
camber
گرده ماهی
cambers
گرده ماهی
pounce
گرده نقاش
pounces
گرده نقاش
pouncing
گرده نقاش
disks
گرده قرص
reg
گشن گرده
disk
گرده قرص
ridgeways
گرده ماهی
disk drives
گرده چرخان
induction disk
گرده القائی
domes
گرده ماهی
rolls
گرده نان
pounced
گرده نقاش
vault
گرده ماهی
floppy disks
گرده لغزان
floppy disk
گرده لغزان
floppy disk
گرده لرزان
floppy discs
گرده لغزان
floppy discs
گرده لرزان
dome
گرده ماهی
floppy disks
گرده لرزان
peer to each other
قرین یکدیگر
interconnects
اتصال به یکدیگر
combines
ترکیب با یکدیگر
combining
ترکیب با یکدیگر
concrescence
رشد با یکدیگر
interconnected
اتصال به یکدیگر
interconnecting
اتصال به یکدیگر
intersecting
از یکدیگر گذرنده
simultaneous with each other
مقارن یکدیگر
couple
ترکیب با یکدیگر
internecine
کشتار یکدیگر
coupled
ترکیب با یکدیگر
couples
ترکیب با یکدیگر
to look at each other
به یکدیگر نگریستن
peer to each other
برابر با یکدیگر
combine
ترکیب با یکدیگر
arm in arm
در دست یکدیگر
interconnect
اتصال به یکدیگر
cheek by jowl
پهلوی یکدیگر
gibbous
گرده ماهی گوژپشت
loculus
حفره کیسه گرده
puffballs
سماروق گرده افشان
puffball
سماروق گرده افشان
fixed head disk
گرده با نوک ثابت
farinose
شبیه گرده گیاه
plolinate
با گرده تلقیح کردن
paranephros
دژ پیه روی گرده
pollenizer
درخت گرده افشان
pollinose
شبیه گرده گیاهی
pollenizer
درخت نر گرده افشان
pollinium
توده ذرات گرده گل
disk controller
کنترل کننده گرده
in tune
<idiom>
با یکدیگر موافق بودن
incompossible
منافی یکدیگر ناسازگار
one to one
عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
hand in hand
دست دردست یکدیگر
they are well matched
حریف یکدیگر هستند
interconnect
با یکدیگر اتصال دادن
one-to-one
عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
interconnects
با یکدیگر اتصال دادن
interconnecting
با یکدیگر اتصال دادن
interconnected
با یکدیگر اتصال دادن
intersplere
در حوزه یکدیگر امدن
abutted
به یکدیگر ضربه زدن
grappling
گرفتن لباس یکدیگر
of a piece with each other
ازسر هم همجنس یکدیگر
telepathy
ارتباط افکار با یکدیگر
complementary
تکمیل کننده یکدیگر
abuts
به یکدیگر ضربه زدن
to look at each other
به یکدیگر نگاه کردن
abut
به یکدیگر ضربه زدن
correlative with each other
لازم و ملزوم یکدیگر
hip roof
پشت بام گرده ماهی
his kidnegs have gone w
گرده هایش درست کارنمیکنند
nephritic
درمان کننده ناخوشی گرده
paranephritis
اماس غده روی گرده
hue
[وجه تمایز رنگ ها از یکدیگر]
life line
طناب اتصال افراد به یکدیگر
hand-to-hand
دست بدست یکدیگر مجاور
interaction
عمل دو چیز روی یکدیگر
take turns
<idiom>
انجام کاری با همکاری یکدیگر
adhesion of fibers
خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
juxtaposition
جا دادن اقلام در مجاورت یکدیگر
networks
اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
network
اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
iteraction
تاثیر چند چیز بر یکدیگر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com