English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 114 (8 milliseconds)
English Persian
stylist قاضی سلیقه
stylists قاضی سلیقه
Other Matches
arrest of judgment سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
tastes سلیقه
congenial هم سلیقه
style سلیقه
styled سلیقه
styles سلیقه
styling سلیقه
tasting سلیقه
tasted سلیقه
taste سلیقه
tact سلیقه
elegance سلیقه
tasteless بی سلیقه
tasteful با سلیقه
elegant با سلیقه
custom سلیقه
congenial <adj.> هم سلیقه
stylist خوش سلیقه
stylists خوش سلیقه
tactless بی مهارت بی سلیقه
gastronome سلیقه در غذا
stylish <adj.> باب سلیقه
tactlessly بی مهارت بی سلیقه
exquisite taste سلیقه زیاد
tastefully از روی سلیقه
taste maker سلیقه افرین
taste changes تغییرات سلیقه
fashionable خوش سلیقه
exquisitely از روی سلیقه زیاد
Difference of opinion (in taste). اختلا ف عقیده ( سلیقه )
neatly از روی سلیقه ساده
In so far as their taste would go . تا آنجا که سلیقه شا ؟ قد می داد
gormandizer خوش سلیقه درخوراک
daintiness سلیقه باذوق لطیف
lowbrow بیسواد دارای سلیقه پست
have an eye for <idiom> سلیقه خوبی درچیزی داشتن
hit parade <idiom> لیستی از آهنگها برطبق سلیقه مردم
demand factors جمعیت سلیقه قیمت کالاهای دیگر
to pick and choose درسوا کردن چیزی سلیقه زیادبخرج دادن
cadi قاضی
recusatio judicis رد قاضی
pretor قاضی
magistracy قاضی
bencher قاضی
pretorian قاضی
kadi or kadee قاضی
judges قاضی
judged قاضی
judging قاضی
judge قاضی
examing magistrate قاضی تحقیق
judge قاضی دادرس
padres قاضی عسکر
judged قاضی دادرس
personal knowledge of the judge علم قاضی
holy joe قاضی عسکر
padre قاضی عسکر
judge advocate قاضی عسکر
the chief justice قاضی القضات
arbiter قاضی داور
provost marshal قاضی نظامی
arbitrator قاضی تحکیم
arbiters قاضی داور
judicial interrogator قاضی تحقیق
examinating magistrate قاضی تحقیق
judges قاضی دادرس
Chief Justice قاضی القضات
Chief Justices قاضی القضات
arbitrators قاضی تحکیم
Chief Justice قاضی اعظم
interrogators قاضی تحقیق
interrogator قاضی تحقیق
judging قاضی دادرس
chaplains قاضی عسگر
Justice of the Peace قاضی صلحیه
before the jvdges در حضور قاضی
Justices of the Peace قاضی صلحیه
Chief Justices قاضی اعظم
chaplain قاضی عسگر
to reckon with out one's host تنها به قاضی رفتن
Soc اصل استقلال قاضی
samson قاضی قدیم اسرائیل
coram judice در حضور قاضی اصاع
county magestrate قاضی دادگاه استان
king's counsel قاضی دادگاه پادشاه
magistrate قاضی دادگاه جنحه
magistrates قاضی دادگاه جنحه
circuits حوزه قضایی یک قاضی دور
puisne judge قاضی پایین رتبه دادرس جز
praetor قاضی یاافسر مادون کنسول
to bring somebody before the judge کسی را در حضور قاضی آوردن
circuit حوزه قضایی یک قاضی دور
to bring the matter before a court [the judge] دعوایی را در حضور قاضی آوردن
chaplaincies مقام یا محل کار قاضی عسگر
chaplaincy مقام یا محل کار قاضی عسگر
The judge remained an honest man all his life . قاضی تمام عمرش درستکار ماند
bench warrant حکم دادگاه یا قاضی علیه شخص گناهکار
nemo potest esse simul actor et judex هیچ کس نمیتواند در ان واحد قاضی و مدعی باشد
acetiam برای عملی تا قاضی بتواند رای خود را بدهد
The judge will have the final say on the matter. قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
attaint محکومیت قاضی یا عضوهیئت منصفه بعلت دادن رای غلط
acatalectic قاضی یاشخصی که نمیتواند به صحت امری اطمینان حاصل کند
case law رویهای که قاضی CL در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعدسابقه میشود
perverse verdict رای هیات منصفه که بدون توجه به راهنمایی قاضی دادگاه
justiciar قاضی عالیرتبهء دادگاههای عالی قرون وسطایی انگلیس دادرس عالیرتبه
procedendo حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
barrator قاضی رشوه گیر رئیس یامتصدی کشتی که رشوه بگیرد
dynamic condition شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
misdirection در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
rug names اسامی فرش [بدلیل پراکندگی زیاد بافت ها و اختلاف سلیقه بافندگان، طراحان و کارشناسان یک سیستم نامگذاری تعریف شده برای فرش وجود ندارد.بدین جهت از مکان، قبیله، قوم، اندازه، طرح و انگیزه استفاده می شود.]
summing up خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summings up خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com