English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
Other Matches
characterization مجسم کردن افراد ذکر خصوصیات افراد
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
biographical intelligence اطلاعات مربوط به بیوگرافی افراد
private رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
levee en masse عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
frictional unemployment اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
battery of tests گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
organic مربوط به یک قسمت یا یکان
midriffs مربوط به قسمت پایین سینه
title block قسمت مربوط به درج اطلاعات
midriff مربوط به قسمت پایین سینه
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
facr piece قسمت مربوط به صورت ماسک ضد گاز
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
national command یکان یا قسمت نظامی مربوط به هر ملت در عملیات چندکشور
information box قسمت یا کادر حامل اطلاعات مربوط به عکس هوایی
titling strip قسمت مربوط به درج اطلاعات روی عکس هوایی
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
section قسمت قسمت کردن برش دادن
double bar دوقطعه واسطهای که دو قسمت اصلی اهنگ را بهم مربوط میسازد
american civilian internee information قسمت اطلاعات مربوط به غیرنظامیان بازگشته ازسرزمین دشمن به امریکا
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
privacy قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند
biotechnology ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
men افراد
enlistedman افراد
personnel افراد
enlisted personnel افراد
trooping افراد
troop افراد
trooped افراد
liberty men افراد مرخصی
category طبقه افراد
withindoors افراد داخل
service club باشگاه افراد
roll call نامیدن افراد
head counts جمع افراد
enlistee افراد داوطلب
enlisted personnel طبقه افراد
equal status persons افراد همپایه
personnel status وضع افراد
platoons جوخهء افراد
platoon جوخهء افراد
packed out پر و مملو از افراد
head count جمع افراد
cognoscenti افراد مطلعدربارهموضوعیخاص
top-level افراد عالیرتبه
filler personnel افراد جایگزینی
throttled عبور قسمت به قسمت
parts per million قسمت در میلیون قسمت
throttles عبور قسمت به قسمت
p.p.m قسمت در یک میلیون قسمت
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
throttling عبور قسمت به قسمت
throttle عبور قسمت به قسمت
shuttle راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled بمباران قسمت به قسمت
shuttles راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle بمباران قسمت به قسمت
shuttles بمباران قسمت به قسمت
aptitude area حیطه قابلیت افراد
family size تعداد افراد خانواده
rouse out بیدار کردن افراد
personal error خطاهای انفرادی افراد
avast افراد به جای خود
bachelor quarters منازل افراد مجرد
billet slip کارت محلهای افراد
billet slip لوحه اسکان افراد
characterization نوشتن بیوگرافی افراد
army deposit fund پس انداز انفرادی افراد
personnel monitoring بازرسی بدنی از افراد
close station افراد بدو مرخص
part owners افراد شریک المال
noncombatant افراد غیر نظامی
cimmerian افراد کشور فلمات
condemns محکوم کردن افراد
top-level توسط افراد عالیرتبه
morale روحیه افراد مردم
troops افراد قسمتها سربازان
coachload افراد سوار بر درشکه
commandos افراد نیروی مخصوص
commando افراد نیروی مخصوص
favouritism افراد مورد توجه
play the field <idiom> با افراد مختلفی قرارگذاشتن
swallow one's pride <idiom> متواضع کردن افراد
condemn محکوم کردن افراد
posse comitatus دسته افراد پلیس
receptee افراد مورد پذیرش
transfer station محل اعزام افراد
dependents افراد تحت تکفل
condemning محکوم کردن افراد
special olympics المپیک افراد استثنایی
the common wealth of learning افراد اهل علم
transfer station محل انتقال افراد
target audience افراد مورد نظر
lockstep پیشروی افراد پشت سریکدیگر
chartering بین افراد دلالت کند
IMA قالب ها و خصوصیات افراد است
huddle ازدحام اجتماع افراد یک تیم
troop housing کوی درجه داران یا افراد
personal salute تیر سلام برای افراد
assembly محل بسیج افراد احتیاط
life line طناب اتصال افراد به یکدیگر
huddles ازدحام اجتماع افراد یک تیم
huddling ازدحام اجتماع افراد یک تیم
sociometry سنجش روابط افراد جامعه
huddled ازدحام اجتماع افراد یک تیم
charters بین افراد دلالت کند
rotation تعویض نوبتی یکانها یا افراد
chartered بین افراد دلالت کند
whom it may concern برای اطلاع افراد ذیربط
posse دسته افراد پلیس جماعت
posses دسته افراد پلیس جماعت
roll call حاضر و غایب کردن افراد
aptitude area حدودشایستگی افراد حیطه شایستگی
Applicants flooded in. سیل افراد ( متقاضیان ) جاری شد
Do not admit any outsiders. افراد غیره را راه ندهید
biographical information blank form فرم پر نشده بیوگرافی افراد
Certain notorious ( dubious ) characters . عده افراد معلوم الحال
leatherneck جزو افراد تفنگداران دریایی
charter بین افراد دلالت کند
personal salute مراسم سلام افراد برجسته
people sniffer رادار کشف افراد دشمن
intransit strenth افراد در حال حرکت یا انتقال
forward overlap پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
atomistic evalution ارزیابی نظرات افراد در موردتبلیغات یک محصول
lunatic fringe افراد افراطی وتندرو گروههای حزبی
oral trade test ازمون شفاهی از اطلاعات عمومی افراد
army standard score نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
CSE آزمونیدر بریتانیا کهاز افراد 51 یا 61 سالهبعملمیاید
character guidance راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
human machine interface حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
split ticket <idiom> انتخاب افراد سیاسی برای رای
intermarriage ازدواج افراد ملل یا نژادهای مختلف
preference blank دستگاه کشف علایق وسرگرمیهای افراد
enlisted داوطلب خدمت سربازی سرباز وفیفه افراد
conferences ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
longtour area منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
conference ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
intermarrying ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
queued صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
queue صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
buzzword کلمهای که بین گروهی از افراد معروف است
zouave یکی از افراد پیاده نظام فرانسوی در الجزایر
an infinite verb فعلی که محدود به شخص و افراد جمع نیست
intermarried ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarries ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarry ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
queueing صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
pit crew افراد مامور کمک به هرراننده در منطقه خود او
oligopoly تولید کالا توسط افراد یا شرکتهای معدودی
oligrachy حکومتی که قدرت ان در دست افراد معدود باشد
queues صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
internee فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
incross اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
automation استفاده از ماشین هایی که دخالت افراد در آن بسیار کم است
internees فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
frankpledge مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
cyberspace دنیایی که در آن کامپیوتر ها و افراد از طیق اینترنت ارتباط دارند
correctional custudy روش اصلاح افراد از راه تصحیح اعمال غلط
arrow head پیکان نشان دهنده محل پیاده شدن افراد
enroute personnel افراد پیوسته به یکان حین حرکت برای عملیات
muster roll دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
appearance money پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
finance company شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
panel صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
panels صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
to call the roll حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
close corporation شرکت یا بنگاهی که توسط عده معدودی از افراد اداره میشود
speech که وقتی باسم اجرا شود و مشابه صحبت افراد میشود
speeches که وقتی باسم اجرا شود و مشابه صحبت افراد میشود
reception station پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
finance house شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
chalk troops سری افراد یا یکانهایی که بایستی با یک سریال هوایی حرکت کنند
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com