Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 157 (8 milliseconds)
English
Persian
star thistle
قنطوریون ستارهای گل توری
Other Matches
centaurea
قنطوریون
erythraea
قنطوریون
centaury
قنطوریون
knapweed
قنطوریون اسود
loggerhead
گیاهان جنس قنطوریون
asteroidal
ستارهای
starry
ستارهای
radial
ستارهای
pentacular
ستارهای
siderial
ستارهای
radials
ستارهای
astral
ستارهای
sidereal
ستارهای
star cloud
ابری ستارهای
stellar embryos
جنینهای ستارهای
staller cluster
خوشه ستارهای
star circuit
مدار ستارهای
sphery
ستارهای شکل
star network
شبکه ستارهای
star cloud
سحابی ستارهای
star nebula
ابری ستارهای
star nebula
سحابی ستارهای
star connection
اتصال ستارهای
planetary
ستارهای نجومی
interstellar
بین ستارهای
pulsation
ضربان ستارهای
pulsation
تپش ستارهای
radial form
شکل ستارهای
radial motor
موتور ستارهای
aster
گل ستارهای مینا
interstaller space
فضای بین- ستارهای
interstaller hydrogn
ئیدروژن بین- ستارهای
interstellar matter
ماده بین- ستارهای
interstellar gas
گاز بین- ستارهای
interstellar
خلاء بین- ستارهای
globular cluster
خوشه ستارهای کروی
five star
افسر پنج ستارهای
multistar network
شبکه چند ستارهای
double bank radial engine
موتور ستارهای دوبل
open star cluster
خوشه باز ستارهای
quasistellar objects
اجرام شبه ستارهای
interstellar dust
غبار بین- ستارهای
stellar inertial navigation
ناوبری لختی ستارهای
asteroid
ستاره مانند ستارهای
voltage to neutral
ولتاژ اتصال ستارهای
star grass
هر نوع گیاه گل ستارهای
asteroids
ستاره مانند ستارهای
nova
ستارهای که نور ان چندروزی زیاد شده و دوباره کم شود
heliacal
ستارهای که قبل از طلوع یا افول خورشیدقابل رویت است
helical
ستارهای که قبل از طلوع یا افول خورشید قابل رویت است شمسی
grid
توری
grids
توری
lacing
توری
hairnets
توری سر
gratings
توری
filters
توری
filter
توری
mesh
توری
hairnet
توری سر
net
توری
nets
توری
grating
توری
laces
توری
lace
توری
meshes
توری
meshing
توری
nett
توری
mantle burner
چراغ توری
jet blast deflector
توری محافظ
Flugelaltar
توری کاری
mantle lamp
چراغ توری
meat safe
قفسه توری
scramble net
پله توری
ruching
پارچه توری
ruche
پارچه توری
reflection grating
توری بازتاب
wire gauze
توری سیمی
meshwork
توری بافی
mesh connection
اتصال توری
screen grid
توری غربال
mantles
کلاه توری
fancywork
توری دوزی
network
شبکه توری
networks
شبکه توری
mantle
کلاه توری
diffraction grating
توری پراش
control grid
توری کنترل
lattice
توری منظم
mantles
توری چراغ
lantern
چراغ توری
netting
توری دوزی
lanterns
چراغ توری
mantle
توری چراغ
lattices
توری منظم
brass screen
توری برنجی
incandescent mantle
توری چراغ
imitation lace
توری نما
imitation lace
توری بدل
metal gauze
بافت توری فلزی
tat
حاشیه توری گذاشتن
guipure
پارچه توری گلدار
tat
توری حاشیه بافتن
lattice network
شبکه توری منظم
wire netting
بافت توری سیمی
gauze
نوعی بافت توری
tatting
توری حاشیه لباس
fan tracery
طاق توری کاری
flashback screen
توری مانع شعله
Lattice
[order]
توری
[ترتیب]
[ریاضی]
macrame knot
گره توری بافی
drawnwork
حاشیه توری پارچه
gauze brush
زغال توری شکل
the drop the veil
توری یانقاب خودراپایین انداختن
racks
توری مشبک اشغال گیر
rack
توری مشبک اشغال گیر
racked
توری مشبک اشغال گیر
to raise the v
توری یانقاب ازروی برداشتن
wracks
توری مشبک اشغال گیر
tiffany
پارچه توری ابریشمی نازک
tat
دارای حاشیه توری کردن
penicillate
دارای شبکه توری فریف
wracked
توری مشبک اشغال گیر
trampoline
توری که در اکروبات از ان استفاده میکنند
trampolines
توری که در اکروبات از ان استفاده میکنند
bobbinet
نوعی توری نخی یا ابریشمی
filet
توری دارای اشکال مربع
caul
نوعی روسری مشبک توری
macrame
توری ضخیم و ریشه دار
picot
حلقه زینتی توری بافی
lattic-moulding
[ابزار بند مشبک یا توری مانند]
goffer
اهنی که باان توری راچین میدهند
screens
تور سیمی پنجره توری دار
screening, screenings
تور سیمی پنجره توری دار
live bag
توری که ماهی را در زیر اب زنده نگهمیدارد
screened
تور سیمی پنجره توری دار
grillage
زمینه و طرح مشبک توری و غیره
screen
تور سیمی پنجره توری دار
ruche
یقه باریک توری وحاشیه دار زنانه
mechlin
توری فریف مخصوص کلاه وتوری دوزی
racking
تمیز کردن شبکه توری اشغال گیر
ruching
یقه باریک توری وحاشیه دار زنانه
batting cage
حصار توری برای تمرین بیس بال
mignonette
یکجور توری فریف سبز مایل به سفید
centaury
گیاه سن توری که از ریشه آن رنگینه زرد به دست می آید
decoy
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoyed
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
tulle
پارچه توری ابریشمی نازک مخصوص روسری ولباس زنانه
decoying
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoys
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
jobot
توری یا چین چینی که برای ارایش درسینه بند زنانه میگذارند
bolster
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolstered
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolsters
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
conservatism
عقیده معتقدین به حفظ وضع موجود روش فکری احزاب " توری " درانگلستان که محتوای عقایدشان محافظه کارانه بوده است
net ball
یکجور توپ بازی که توپ بایداز حلقهای که توری درزیران گذاشته اندردشود
Conservative Party
یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com