English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 97 (10 milliseconds)
English Persian
inference rule قواعد استنتاج [منطق]
transformation rule قواعد استنتاج [منطق] [ریاضی]
rule of inference, قواعد استنتاج [منطق] [ریاضی]
Other Matches
inferable قابل استنتاج استنتاج پذیر
inferrible قابل استنتاج استنتاج پذیر
fruition استنتاج
evolvement استنتاج
eduction استنتاج
inferences استنتاج
conclusions استنتاج
conclusion استنتاج
subsumption استنتاج
inference استنتاج
precendence rules قواعد تقدم
commutation rules قواعد جابجایی
physically با قواعد طبیعی
regvlarity مطابقه با قواعد
fleming's rules قواعد فلمینگ
hund rules قواعد هوند
selection rules قواعد گزینش
rules قواعد بازی
infers استنتاج کردن
subsumed استنتاج کردن
subsumes استنتاج کردن
subsuming استنتاج کردن
infer استنتاج کردن
inferred استنتاج کردن
inferring استنتاج کردن
obversion استنتاج معکوس
derive استنتاج کردن
derives استنتاج کردن
deriving استنتاج کردن
subsume استنتاج کردن
concludes استنتاج کردن
draw a conclusion استنتاج کردن
deduction استنتاج قیاسی
draw a cunclusion استنتاج کردن
conclude استنتاج کردن
inferential وابسته به استنتاج
rules of football قوانین یا قواعد فوتبال
rules for forming plurals قواعد جمع بندی
dialectically مطابق قواعد منطق
phonetically از روی قواعد صدا
to put two and two together <idiom> استنتاج کردن [اصطلاح]
illatively بطریق استنتاج یا استخراج
inferentally بطریق استنتاج یا استنباط
evolves استنتاج کردن نموکردن
evolved استنتاج کردن نموکردن
evolving استنتاج کردن نموکردن
induction قیاس کل از جزء استنتاج
inductions قیاس کل از جزء استنتاج
evolve استنتاج کردن نموکردن
deduction استنتاج نتیجه گیری
geometrize از روی قواعد هندسی کارکردن
formats قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
geometrize با قواعد هندسی درست کردن
format قواعد دستورات زمان اسمبلی
format قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
formats قواعد دستورات زمان اسمبلی
induces استنتاج کردن تحریک شدن
conclude نتیجه گرفتن استنتاج کردن
concludes نتیجه گرفتن استنتاج کردن
induced استنتاج کردن تحریک شدن
induce استنتاج کردن تحریک شدن
inducing استنتاج کردن تحریک شدن
grammatical صرف و نحوی مطابق قواعد دستور
syntactical طبق قواعد صرف ونحوی ترکیبی
syntactic طبق قواعد صرف ونحوی ترکیبی
illegal دستور برنامهای که در قواعد زیان نباشد
disassemble ارسال دستورات کد ماشین به قواعد اسمبلی
pedantry or pedantism پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
lawmerchant قواعد واصول قدیم معاملات بازرگانی
Pay attention to the house rules [hazard statements] . توجه بکنید به قواعد جایگاه [اظهارات خطر] .
syntheses استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
synthesis استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
extend روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
grammatical error استفاده نادرست از قواعد زمان برنامه نویسی کامپیوتر
extends روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
extending روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
double standard قواعد تبعیض امیز وسخت گیرمخصوصا نسبت بجنس زن
IMA سازمان تخصصی که حاوی موضوعاتی مثل قواعد زبان
propriety قواعد متداول ومرسوم رفتارواداب سخن مراعات اداب نزاکت
illegal دستور یا فرآیندی که پروتکل سیستم کامپیوتری یا قواعد زبان را دنبال نمیکند
inference مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
inferences مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
infix notation روش قواعد برنامه نویسی کامپیوتر که عملگرها درون عملوندها هستند مثل D-C یا x+y
formatter سخت تافزار یا نرم افزاری که متن را طبق قواعد مشخصی مرتب میکند
biotechnology ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
protocols ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند
protocol ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند
military testament وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست
information داده پردازش شده و مرتب شده برای تامین قواعد با معنی
phrenologically ازروی علم براهین جمجمه موافق قواعد این علم
restatement of the law مجموعه قواعد حقوقی مجموعه اخرین تفسیرهای ارائه شده برای قوانین
technocracies حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracy حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
contiguous zone منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com