English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
English Persian
crossfertilize لقاح متقابل کردن
Other Matches
cross fertilization لقاح دو سلول جنسی متفاوت لقاح متقابل
cross fertile اصلاح نژاد از راه لقاح متقابل
recriminate اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
self وضع لقاح کردن
cross pollinate بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross polinize بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
counteroffensive تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
impregnating لقاح کردن اشباع کردن
fertilised حاصلخیز کردن لقاح کردن
fertilises حاصلخیز کردن لقاح کردن
fertilizes حاصلخیز کردن لقاح کردن
fertilising حاصلخیز کردن لقاح کردن
impregnates لقاح کردن اشباع کردن
impregnate لقاح کردن اشباع کردن
fertilized حاصلخیز کردن لقاح کردن
fertilize حاصلخیز کردن لقاح کردن
counter memorial یادداشت متقابل اخطار متقابل
mutual inductance اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
counteracted عمل متقابل کردن
counteract عمل متقابل کردن
counteracts عمل متقابل کردن
intract عمل متقابل کردن
counterattack حمله متقابل کردن
counteracting عمل متقابل کردن
countermine با دسیسه متقابل خنثی کردن
reciprocates تلافی کردن عمل متقابل کردن
reciprocate تلافی کردن عمل متقابل کردن
reciprocated تلافی کردن عمل متقابل کردن
fertilization لقاح
zygosis لقاح
conceptions لقاح
conception لقاح
fecundation لقاح
reg گرده لقاح
autoeroticism لقاح با خود
autoerotism لقاح با خود
warsaw treaty پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
oosperm تخم لقاح شده
anemophilous لقاح شونده در اثرباد
autoerotic مربوط به لقاح با خود
self fertility لقاح خود بخود
interfertile قابل لقاح در داخل خود
parthenocarpy میوه اوری بدون لقاح
conception لقاح تخم وشروع رشد جنین
conceptions لقاح تخم وشروع رشد جنین
interfruitful قابل گرده افشانی یا لقاح با یکدیگر
autogamy لقاح وباروری بوسیله گرده خودگل
crossfertilize پیوستن دونوع متفاوت از طریق لقاح
gametogenesis ایجاد سلول جنسی قابل لقاح
zygosity کیفیت تخم لقاح شده پیوند جنسی
autogamous مربوط به لقاح یا باروری گل بوسیله گرده خودش
apomixis تکثیر بوسیلهء بافتهای تناسلی ولی بدون لقاح
gametophore سلول تغییر یافته و منشعب جنسی قابل لقاح
parthenogenesis ایجاد مولود بوسیله جنس مونث بدون عمل لقاح
apogamy رشد و نمو گیاه هاگدار بدون عمل لقاح ازسلول جنسی
apomict کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
pronucleus هسته سلول قابل لقاح پس ازتکمیل دوره بلوغ وورودنطفه به درون تخم جانور
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
reciprocal متقابل
counter متقابل
correspounding متقابل
polar متقابل
interactional متقابل
opposing متقابل
countering متقابل
countered متقابل
interactive متقابل
opposed متقابل
mutual متقابل
reciprocative متقابل
counteraction اقدام متقابل
counterbid پیشنهاد متقابل
cross purpose قصد متقابل
counterattack حمله متقابل
counterclaim دعوی متقابل
recrimination اتهام متقابل
mutual متقابل یا متقابله
crossecheck بررسی متقابل
recrimination تهمت متقابل
counterclaim دعوای متقابل
recriminations تهمت متقابل
harmonic mean اعداد متقابل
crosstalk مکالمه متقابل
counterclaim ادعای متقابل
set off دعوی متقابل
recriminations اتهام متقابل
counter transference انتقال متقابل
countermeasure اقدام متقابل
counter attraction کشش متقابل
cross index شاخص متقابل
counter claim دعوی متقابل
counter credit اعتبار متقابل
counter current جریان متقابل
counter fire اتش متقابل
counterpoise سیم متقابل
counter offensive حمله متقابل
counter offensive پدافند متقابل
cross feed خورد متقابل
cross bill شکایت متقابل
cross action دعوی متقابل
countervailing credit اعتبار متقابل
counter offer پیشنهاد متقابل
counter propaganda تبلیغ متقابل
countermeasures اقدامات متقابل
countermine توط ئه متقابل
interaction عمل متقابل
counter trade تجارت متقابل
counter purchase خرید متقابل
counter offer عرضه متقابل
interaction کنش متقابل
interaction اثر متقابل
counterwork عمل متقابل
counterpawn پیاده متقابل
counterpoise وزنه متقابل
counter gambit گامبی متقابل
m القاگری متقابل
counter-measures اقدام متقابل
mutual inductance القاگری متقابل
mutual induction القای متقابل
counterrevolution انقلاب متقابل
mutual relationship رابطه متقابل
mutual terms شرایط متقابل
transinformation اگاهی متقابل
interdependency اتکاء متقابل
opposite phase فاز متقابل
interplay اثر متقابل
antitype نوع متقابل
intercorrelation همبستگی متقابل
interaction curve خم کنش متقابل
mutual energy انرژی متقابل
counter-measure اقدام متقابل
countering ضربت متقابل
mutual assistance کمک متقابل
iteraction عمل متقابل
grid anode transconductance رسانایی متقابل
intervisibility دید متقابل
reciprocal عمل متقابل
proportional متقابل یا هماهنگ
transconductance رسانایی متقابل
mutual characteristic مشخصه متقابل
transfer characteristic مشخصه متقابل
reciprocal متقابل معکوس
logrolling همکاری متقابل
mutual consistency سازگاری متقابل
interrelation رابطه متقابل
retaliation عمل متقابل
cross-check بررسی متقابل
cross-references مراجعه متقابل
cross-checks بررسی متقابل
inter play اثر متقابل
cross-checking بررسی متقابل
cross-checked بررسی متقابل
cross-references ارجاع متقابل
mutual conductance رسانایی متقابل
countered ضربت متقابل
cross check بررسی متقابل
interrelationships رابطه متقابل
cross-reference ارجاع متقابل
interdependence اتکاء متقابل
interdependence وابستگی متقابل
reciprocity عمل متقابل
cross reference مراجعه متقابل
back pressure فشار متقابل
counter ضربت متقابل
reciprocation عمل متقابل
cross reference ارجاع متقابل
cross-reference مراجعه متقابل
reciprocal trading مبادله متقابل
eclipsed form شکل متقابل
interrelationship رابطه متقابل
superfecundation لقاح دویاچند تخم در یک تخم ریزی
counterplay بازی شطرنج متقابل
repost ضربه متقابل زدن
retorts جواب متقابل تلافی
rebuts جواب متقابل دادن
retorts جواب متقابل دادن
retort جواب متقابل تلافی
visual interaction کنش متقابل بصری
greco counter gambit گامبی متقابل گرکو
counter purchase داد وستد متقابل
rebutted جواب متقابل دادن
retort جواب متقابل دادن
intervisibility قابلیت دید متقابل
countercheck سرزنش وتوبیخ متقابل
retaliation عکس العمل متقابل
rebut جواب متقابل دادن
rebuttals عمل متقابل پس زنی
conversion transconductance رسانایی متقابل وارون
compensation trading داد و ستد متقابل
internecine کشتار متقابل قاتل
social interaction کنش متقابل اجتماعی
coefficient of mutual induction ضریب القای متقابل
benoni counter gambit گامبی متقابل بنونی
centre counter defence دفاع متقابل مرکزی
cross reference table جدول ارجاع متقابل
rebutting جواب متقابل دادن
scandinavian defence دفاع متقابل مرکزی
differential field winding سیمپیچ اهنربایی متقابل
interaction عکس العمل متقابل
counter current principle اصول جریان متقابل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com