English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
holding anchorage لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
Other Matches
holding area منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
transient پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
transients پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
continental shelf مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
sea anchor لنگر دریا
dredging کشیدن لنگر به کف دریا
suspension of arms اعلام اتش بس موقت یا تعلیق موقت حالت جنگی
printed توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
prints توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
print توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
holding area منطقه توقف موقت [هوا فضا] [هوانوردی ]
protempore موقت شاغل مقامی بطور موقت
neap tide کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
mean sea level سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
holdees پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
swaps توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swops توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swapped توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swap توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopping توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopped توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
transient forces نیروهای در حال عبور یا نقل و انتقال نیروهای در حال توقف موقت در منطقه عملیات
mean sea level ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
provisional موقت
pontoons پل موقت
pontoon bridge پل موقت
pro tempore موقت
temporary موقت
intrim موقت
pontoon پل موقت
adhoc موقت
interim موقت
makeshift موقت
dazzling کوری موقت
the pro tem chief رئیس موقت
temporary duty ماموریت موقت
temporary road راه موقت
temporary duty شغل موقت
temporary marriage ازدواج موقت
temporary hardness سختی موقت
temporalty بطور موقت
drop tank تانک موقت
x site انبار موقت
false work حائل موقت
kluged ترسیم موقت
provisional scrip تصدیق موقت
temporary gauge اشل موقت
temporary storage انباره موقت
dazzle کوری موقت
interim certificates گواهی موقت
term insurance بیمه موقت
blackout بیهوشی موقت
temporary works کارهای موقت
temporary wife زوجه موقت
temporary structures ساختمانهای موقت
temporary storage حافظه موقت
interim plan برنامههای موقت
bretess سنگر موقت
bretex سنگر موقت
bretesse سنگر موقت
bretisee سنگر موقت
brettys سنگر موقت
blackouts بیهوشی موقت
ischemia کم خونی موقت
interim financing پرداخت موقت
provisional به طور موقت
bretise سنگر موقت
suspension of arms اتش بس موقت
cofferdam بند موقت
suspensions اخراج موقت
buffer حافظه موقت
temporarily بطور موقت
short time duty کار موقت
modulus vivendi قار موقت
modus vivendi توافق موقت
timbering چوبست موقت
lean-tos پناهگاه موقت
lean-to پناهگاه موقت
tentative ازمایشی موقت
protem موقتا موقت
charge d'affaires of the embassy کاردار موقت
suspension اخراج موقت
bridging leon اعتبار موقت
bridging leon وام موقت
dazzles کوری موقت
temporal life زندگی موقت
debarkation hospital بیمارستان موقت
dazzled کوری موقت
detention pending trial حبس موقت
stopgaps چاره موقت
armistices صلح موقت
tabernacle پرستشگاه موقت
armistice صلح موقت
stopgap چاره موقت
coffer dam سد انحرافی موقت
lapsing برگشت انحراف موقت
transient ischemia کم خونی موضعی موقت
interim injunction حکم توقیف موقت
pontoon پل موقت نظامی زدن
lapse برگشت انحراف موقت
lapses برگشت انحراف موقت
shell برنامه خروج موقت
kludge سخت افزار موقت
juryrig برپا کردن موقت
provisional assignee مدیر تصفیه موقت
pontoons پل موقت نظامی زدن
pontonier مامور پل موقت سازی
pontoneer مامور پل موقت سازی
provisional statement صورت وضعیت موقت
locumtenens کفیل جانشین موقت
provisional scrip تصدیق موقت سهام
shells برنامه خروج موقت
shelling برنامه خروج موقت
provisionally بطور موقت عجالتا"
provisional order دستور موقت اداری
convening authority فرماندار موقت نظامی
hard خطای موقت در سیستم
covering note بیمه نامه موقت
rendezvous area منطقه تجمع موقت
acting sublieutenant ناوبان دوم موقت
air commodore سرتیپ موقت هوایی
alternate water terminal بارانداز ابی موقت
drug holiday ترک موقت دارو
hardest خطای موقت در سیستم
harder خطای موقت در سیستم
beach dump انبار موقت ساحلی
convening authority مقام صلاحیتدار موقت
cover note بیمه نامه موقت
provisorily بطور شرطی یا موقت
scrip گواهی نامه موقت
shadow memory حافظه ثانوی موقت
registers ذخیره موقت دستورات اجرایی
parleyed مذاکره درباره صلح موقت
registering ذخیره موقت دستورات اجرایی
stopgap وسیله موقت دریچه انسداد
tenancy مدت اجاره مالکیت موقت
stopgaps وسیله موقت دریچه انسداد
truce قرارداد متارکه موقت جنگ
progress payments پرداختهای موقت یا علی الحساب
register ذخیره موقت دستورات اجرایی
parley مذاکره درباره صلح موقت
truce متارکه یا صلح یا اتش بس موقت
truces قرارداد متارکه موقت جنگ
truces متارکه یا صلح یا اتش بس موقت
tenancies مدت اجاره مالکیت موقت
time charter کرایه کردن موقت کشتی
parleys مذاکره درباره صلح موقت
parleying مذاکره درباره صلح موقت
quia timet قرار تامین دستور موقت
juryrig سوار کردن موقت وسایل
fifo فضای ذخیره سازی موقت
kludge سیستم نرم افزار موقت
keyboard buffer حافظه موقت صفحه کلید
at sea در دریا
spume کف آب دریا
meerschaum کف دریا
meerscham کف دریا
bree دریا
merest دریا
channel دریا
sea bed کف دریا
main دریا
channeled دریا
channeling دریا
on the sea دریا
channelled دریا
high water مد دریا
seabed کف دریا
channels دریا
beach foam کف آب دریا
sea foam کف آب دریا
ocean foam کف آب دریا
mere دریا
cuttle bone کف دریا
d.j.'s locker ته دریا
lough اب دریا
asea به دریا
the wave دریا
asea در دریا
high tide مد دریا
high tides مد دریا
ground کف دریا
acajou دریا
the deep دریا
the blue دریا
overboard در دریا
high water line خط مد دریا
sepiolite کف دریا
saltwater اب دریا
floods رو د دریا
waterscape اب دریا
flooded رو د دریا
flood رو د دریا
benthos ته دریا
cuttlebone کف دریا
sea foam کف دریا
holm دریا
sea froth کف دریا
sea دریا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com