Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
patois
لهجه ولایتی وشهرستانی لهجه محلی
Other Matches
patavinity
لهجه ولایتی اصطلاحات محلی
provincial dialect
لهجه ولایتی
provinciality
لهجه یا عادات یا رسوم ولایتی
brogues
لهجه محلی
pattered
لهجه محلی
pattering
لهجه محلی
patters
لهجه محلی
brogue
لهجه محلی
patter
لهجه محلی
provincialism
گویش یا لهجه محلی
brogan
چکمه سنگین پاشنه دار لهجه محلی
dialects
لهجه
accent
لهجه
accented
لهجه
intonations
لهجه
intonation
لهجه
accenting
لهجه
accents
لهجه
idioms
لهجه
dialect
لهجه
idiom
لهجه
cockney
لهجه لندنی
patois
لهجه عوام
heavy accent
لهجه غلیظ
cockneys
لهجه لندنی
cantonese
لهجه کانتونی
atticism
لهجه اتنی
jargon
لهجه خاص
disingenuous
بدون صراحت لهجه
slang
بزبان یا لهجه مخصوص
britishism
لغت یا لهجه یا زبانزد ویژه انگلستان
provincial
ولایتی محلی
frequency shift keying
روشی برای انتقال اطلاعات که در ان وضعیت بیت ارسال شده توسط یک لهجه شنیدنی مشخص میشود
provincially
بشیوه ولایتی
laconian
ولایتی از یونان باستان
blit
در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
bitblt
در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
galicean
بومی یا زبان گالیس ولایتی از اسپانیا
frisian
اهل فریزلن ولایتی ازهلند زبان فریزلند
localism
ایین محلی علاقه محلی
local procurement
تدارک محلی فراورده محلی
local posts
پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
parochial
محلی
natives
محلی
native
محلی
regional
محلی
autochthonous
محلی
autochthon
محلی
domestic
محلی
locals
محلی
local
محلی
topical
محلی
regionally
محلی
local line
خط محلی
sympatry
هم محلی
residential
محلی
occupation crossing
پل محلی
local
<adj.>
محلی
regional
<adj.>
محلی
vernaculars
محلی
vernacular
محلی
sepoy
پاسبان محلی
domestic economy
اقتصاد محلی
regional purchase
خرید محلی
off
از محلی بخارج
provincial road
جاده محلی
parish council
شورای محلی
local vertical
قائم محلی
localism
اصطلاح محلی
local terminal
ترمینال محلی
local variable
متغیر محلی
local terminal
پایانه محلی
civil time
ساعت محلی
localized
محلی - محصوربهیکمحل
local time
زمان محلی
local time
وقت محلی
costume
لباس محلی
costumes
لباس محلی
ordinances
مقررات محلی
local file
فایل محلی
ordinance
مقررات محلی
territorial
محلی منطقهای
local network
شبکه محلی
local enquiry
بازجویی محلی
local echo
پژواک محلی
local currency
پول محلی
local circuit
مدار محلی
local center
مرکز محلی
local authority
انجمن محلی
local area network
شبکه محلی
legman
خبرنگار محلی
local paper
روزنامه محلی
local government
حکومت محلی
local government
حاکم محلی
local national
سکنه محلی
local mode
باب محلی
local loop
حلقه محلی
local norm
هنجار محلی
local investigation
تحقیق محلی
local group
گروه محلی
local procurement
خرید محلی
provincialism
محلی اندیشی
place
در محلی گذاردن
placing
در محلی گذاردن
local storage
انباره محلی
dialects
زبان محلی
local security
تامین محلی
kangoroo court
دادگاه محلی
places
در محلی گذاردن
indigenous industries
صنایع محلی
homebrew
بازیگر محلی
homebred
بازیگر محلی
local road
راه محلی
dialect
زبان محلی
local store
ذخیره محلی
local purchase
خرید محلی
local intelligence
هوش محلی
local warning
اعلام خطر محلی
getup
<idiom>
لباس محلی پوشیدن
local group of galaxies
کهکشانهای گروه محلی
local hour angle
زاویه ساعتی محلی
local subscriber
مشترک تلفنی محلی
local traffic
رفت و امد محلی
lock up
در محلی محصور کردن
local exchange
ردوبدل کننده محلی
district call box
جعبه خبر محلی
somewheres
یک جایی دریک محلی
square dance
رقص محلی امریکا
step out
از محلی خارج شدن
to go on the parish
اعانه محلی گرفتن
vernacularism
استعمال زبان محلی
local authority
مرجع صلاحیتدار محلی
To keep away from a place.
از محلی دور شدن
local area network
شبکه ناحیه محلی
overwrite
نوشته داده در محلی
take it out on
<idiom>
بی محلی به خاطر عصبانیت
overwrite
بالای محلی نوشتن
emplace
در محلی قرار دادن
rural district council
انجمن محلی زراعی
somewhere
یک جایی دریک محلی
locked up
در محلی محصور کردن
grass roots
اجتماع محلی منشاء
decentralizes
حکومت محلی دادن
decentralize
حکومت محلی دادن
decentralising
حکومت محلی دادن
decentralises
حکومت محلی دادن
reference
دستیابی به محلی در حافظه
decentralised
حکومت محلی دادن
references
دستیابی به محلی در حافظه
locals
داخلی اخبار محلی
overrun
سرتاسر محلی رافراگرفتن
local
داخلی اخبار محلی
autonomy
استقلال محلی محدود
recorders
رئیس دادگاه محلی
provincialism
عقایدوافکار محدود محلی
overrunning
سرتاسر محلی رافراگرفتن
overruns
سرتاسر محلی رافراگرفتن
decentralizing
حکومت محلی دادن
traject
از محلی عبور کردن
recorder
رئیس دادگاه محلی
local warning
سیستم اعلام خطر محلی
localize
محلی کردن موضعی ساختن
independency
اصول استقلال کلیساهای محلی
localising
محلی کردن موضعی ساختن
site
محلی که پایه چیزی باشد
folkish
شبیه افسانه هاوعادات محلی
folklike
شبیه افسانه ها وعادات محلی
distant
آنچه در محلی قرار دارد
maps
در ریزکامپیوتر به جای محلی از حافظه
localizes
محلی کردن موضعی ساختن
localizing
محلی کردن موضعی ساختن
costumiers
خیاط لباسهای محلی وویژه
sited
محلی که پایه چیزی باشد
sites
محلی که پایه چیزی باشد
costumier
خیاط لباسهای محلی وویژه
localises
محلی کردن موضعی ساختن
map
در ریزکامپیوتر به جای محلی از حافظه
mains electricity
منبع الکتریسیته محلی مشتریان
costumer
خیاط لباسهای محلی وویژه
zero slot lan
شبکه محلی بدون شکاف
bear garden
محلی که درانجاخرسها رابجنگ می اندازند
lan
network Area Local شبکه محلی
napping
نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
local
egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند
nap
نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
stack
محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
naps
نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
out fall
محلی که اب ازیک مجرابه مجرای بزرگترمیریزد
locals
egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند
localization
تمرکز درنقطه بخصوصی محلی کردن
napped
نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
To slight ( ignore) someone. To give someone the cold shoulder. To take no notice of someone .
به کسی محل نگذاشتن ( بی محلی کردن )
stacked
محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
to walk
به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
stacks
محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
to haunt
به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
to cut somebody dead
<idiom>
به کسی عمدا بی محلی کردن
[اصطلاح روزمره]
local parole
زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود
to treat somebody as if they weren't there
<idiom>
به کسی عمدا بی محلی کردن
[اصطلاح روزمره]
sleep out
در محلی غیراز محل کار خود خوابیدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com