English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
billet slip لوحه اسکان افراد
Other Matches
characterization مجسم کردن افراد ذکر خصوصیات افراد
privates رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
levee en masse عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
detribalization اسکان
habitations اسکان
habitation اسکان
settlements اسکان
setteling اسکان
settlement اسکان
billeting اسکان عده ها
billeting اسکان دادن
stage اسکان دادن
billet اسکان عده ها
trick wheel اطاق اسکان
billet اسکان دادن
billeted اسکان عده ها
quartering اسکان دهنده
billets اسکان دادن
stages اسکان دادن
billets اسکان عده ها
billeted اسکان دادن
urbanization اسکان درشهر
rehabilitation توانبخشی تجدید اسکان
rehousing به جای دیگری اسکان دادن
plaques لوحه
plaque لوحه
tablet لوحه
tablets لوحه
plate لوحه
slabs لوحه
signboards لوحه
signboard لوحه
brede لوحه
slab لوحه
plates لوحه
battery of tests گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
plate لوحه روکش
sign writer لوحه نویس
organization chart لوحه سازمان
maneuvering board لوحه سینماتیک
plates لوحه روکش
duty roster لوحه نگهبانی
slab ingot شمش لوحه
maneuvering board لوحه مانور
gravestone لوحه قبر
gravestones لوحه قبر
staging اسکان دادن بستری کردن بیماران به طورموقت
ingots slab mill دستگاه نورد لوحه
battle bill لوحه جنگی ناو
slabbing mill دستگاه نورد لوحه
slat لوحه سنگ باریک
test chart لوحه بینایی سنجی
traffic sign لوحه نشانه گذاری
pallette لوحه ارایش پالت
watch bill لوحه نگهبانی ناو
slats لوحه سنگ باریک
memorials لوحه یادبود وابسته به حافظه
memorial لوحه یادبود وابسته به حافظه
pax لوحه تمثال عیسی ومریم
memorialist نویسنده یاد بود یا لوحه
enamel plaque لوحه فلزی میناکاری شده
woodcut گراوور چوبی حکاکی بر لوحه چوبین
station bill لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
abacuses گنجه فرف لوحه مربع موزائیک سازی
abacus گنجه فرف لوحه مربع موزائیک سازی
palettes لوحه سوراخ دار بیضی یامستطیل مخصوص رنگ امیزی نقاشی
palette لوحه سوراخ دار بیضی یامستطیل مخصوص رنگ امیزی نقاشی
rehabilitated تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitates تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitate تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitating تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
troop افراد
personnel افراد
men افراد
trooping افراد
enlisted personnel افراد
enlistedman افراد
trooped افراد
top-level افراد عالیرتبه
cognoscenti افراد مطلعدربارهموضوعیخاص
head counts جمع افراد
packed out پر و مملو از افراد
liberty men افراد مرخصی
head count جمع افراد
personnel status وضع افراد
roll call نامیدن افراد
equal status persons افراد همپایه
enlistee افراد داوطلب
service club باشگاه افراد
enlisted personnel طبقه افراد
withindoors افراد داخل
filler personnel افراد جایگزینی
category طبقه افراد
platoon جوخهء افراد
platoons جوخهء افراد
the common wealth of learning افراد اهل علم
target audience افراد مورد نظر
characterization نوشتن بیوگرافی افراد
play the field <idiom> با افراد مختلفی قرارگذاشتن
rouse out بیدار کردن افراد
dependents افراد تحت تکفل
billet slip کارت محلهای افراد
troops افراد قسمتها سربازان
swallow one's pride <idiom> متواضع کردن افراد
part owners افراد شریک المال
transfer station محل انتقال افراد
top-level توسط افراد عالیرتبه
family size تعداد افراد خانواده
favouritism افراد مورد توجه
condemn محکوم کردن افراد
condemning محکوم کردن افراد
condemns محکوم کردن افراد
coachload افراد سوار بر درشکه
transfer station محل اعزام افراد
close station افراد بدو مرخص
bachelor quarters منازل افراد مجرد
avast افراد به جای خود
personal error خطاهای انفرادی افراد
receptee افراد مورد پذیرش
personnel monitoring بازرسی بدنی از افراد
commandos افراد نیروی مخصوص
commando افراد نیروی مخصوص
posse comitatus دسته افراد پلیس
cimmerian افراد کشور فلمات
noncombatant افراد غیر نظامی
morale روحیه افراد مردم
aptitude area حیطه قابلیت افراد
army deposit fund پس انداز انفرادی افراد
special olympics المپیک افراد استثنایی
life line طناب اتصال افراد به یکدیگر
posse دسته افراد پلیس جماعت
IMA قالب ها و خصوصیات افراد است
personal salute تیر سلام برای افراد
roll call حاضر و غایب کردن افراد
people sniffer رادار کشف افراد دشمن
personal salute مراسم سلام افراد برجسته
huddles ازدحام اجتماع افراد یک تیم
huddling ازدحام اجتماع افراد یک تیم
whom it may concern برای اطلاع افراد ذیربط
troop housing کوی درجه داران یا افراد
leatherneck جزو افراد تفنگداران دریایی
sociometry سنجش روابط افراد جامعه
posses دسته افراد پلیس جماعت
lockstep پیشروی افراد پشت سریکدیگر
huddle ازدحام اجتماع افراد یک تیم
chartering بین افراد دلالت کند
charters بین افراد دلالت کند
assembly محل بسیج افراد احتیاط
biographical intelligence اطلاعات مربوط به بیوگرافی افراد
biographical information blank form فرم پر نشده بیوگرافی افراد
aptitude area حدودشایستگی افراد حیطه شایستگی
rotation تعویض نوبتی یکانها یا افراد
Certain notorious ( dubious ) characters . عده افراد معلوم الحال
charter بین افراد دلالت کند
Do not admit any outsiders. افراد غیره را راه ندهید
Applicants flooded in. سیل افراد ( متقاضیان ) جاری شد
huddled ازدحام اجتماع افراد یک تیم
intransit strenth افراد در حال حرکت یا انتقال
chartered بین افراد دلالت کند
preference blank دستگاه کشف علایق وسرگرمیهای افراد
oral trade test ازمون شفاهی از اطلاعات عمومی افراد
lunatic fringe افراد افراطی وتندرو گروههای حزبی
human machine interface حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
army standard score نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
atomistic evalution ارزیابی نظرات افراد در موردتبلیغات یک محصول
character guidance راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
split ticket <idiom> انتخاب افراد سیاسی برای رای
intermarriage ازدواج افراد ملل یا نژادهای مختلف
CSE آزمونیدر بریتانیا کهاز افراد 51 یا 61 سالهبعملمیاید
zouave یکی از افراد پیاده نظام فرانسوی در الجزایر
enlisted داوطلب خدمت سربازی سرباز وفیفه افراد
queueing صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
pit crew افراد مامور کمک به هرراننده در منطقه خود او
queued صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
queues صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
queue صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
intermarrying ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
buzzword کلمهای که بین گروهی از افراد معروف است
an infinite verb فعلی که محدود به شخص و افراد جمع نیست
longtour area منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
conferences ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
intermarried ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarries ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
oligopoly تولید کالا توسط افراد یا شرکتهای معدودی
intermarry ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
oligrachy حکومتی که قدرت ان در دست افراد معدود باشد
conference ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
monuments لوحه تاریخی اثر تاریخی
monument لوحه تاریخی اثر تاریخی
enroute personnel افراد پیوسته به یکان حین حرکت برای عملیات
cyberspace دنیایی که در آن کامپیوتر ها و افراد از طیق اینترنت ارتباط دارند
frankpledge مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
internee فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
arrow head پیکان نشان دهنده محل پیاده شدن افراد
incross اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
automation استفاده از ماشین هایی که دخالت افراد در آن بسیار کم است
muster roll دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
correctional custudy روش اصلاح افراد از راه تصحیح اعمال غلط
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com