Total search result: 203 (3 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
snorkel |
لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی |
snorkels |
لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی |
schnorkel |
لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی |
|
|
Other Matches |
|
crossbones |
تصویر دو استخوان متقاطع درزیر جمجمه که نشان پرچم دزدان دریایی است |
As mentioned below. |
مذکور درزیر [آنچه درزیر آمده است] |
receipts and expenses |
جمع وخروج |
intubate |
لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust |
scenarios |
دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش |
scenario |
دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش |
The inflow and outflow of foreing exchange. |
جریان ؟ رود وخروج ارزهای خارجی |
plasmolysis |
چروک و انقباض سفیده یاخته وخروج از جداریاخته |
seabee |
گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی |
thereinafter [archaic or formal] <adv.> |
درزیر |
below <adv.> |
درزیر |
hereinafter [formal] <adv.> |
درزیر |
hereafter <adv.> |
درزیر |
under- |
درزیر |
under |
درزیر |
below |
درزیر |
under- |
مخفی درزیر |
under |
مخفی درزیر |
named here under |
نام برده درزیر |
sublingual |
واقع درزیر زبان |
subocular |
واقع درزیر چشم |
under the t. of |
درزیر نفوذ درتحت تسلط |
flat |
درزیر خوابیده پنچری لاستیک اتومبیل |
flattest |
درزیر خوابیده پنچری لاستیک اتومبیل |
submersible |
قابل فرورفتن یا فرو بردن درزیر اب |
midshipman |
افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی |
piratic |
درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی |
We went swimming in the moonlight (by moonlight ) . |
درزیر نور ماه ( مهتاب ) شنا کردیم |
hosed |
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی |
hosing |
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی |
hose |
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی |
hoses |
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی |
elvate |
بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد |
oceanography |
تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی |
pilot chart |
نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی |
kites |
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب |
petty officers |
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی |
petty officer |
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی |
kite |
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب |
running lights |
فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی |
muzzle burst |
ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ |
go devil |
لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت |
breech end |
انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله |
chine |
عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند |
thermionic tube |
لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی |
cannons |
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار |
cannon |
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار |
underpin |
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن |
underpinned |
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن |
underpins |
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن |
sea cucumber |
حلزون دریایی از جنس راب دریایی |
sea mark |
راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی |
stadimeter |
مسافت یاب دریایی الیداد دریایی |
jack ring |
حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود |
vas deferens |
لوله خروجی بیضه لوله منی |
rigatoni |
رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه |
sea power |
قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است |
convoy joiner |
ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی |
naval activity |
تاسیسات دریایی قسمت دریایی |
marine |
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی |
terns |
پرستوک دریایی چلچله دریایی |
marines |
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی |
tern |
پرستوک دریایی چلچله دریایی |
task unit |
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد |
attack director |
وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی |
sockets |
بست لوله دوراهی لوله |
oviduct |
لوله رحمی لوله فالوپ |
spigot |
لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد |
water pipe |
لوله مخصوص لوله کشی اب |
to pipeline |
با خط لوله لوله کشی کردن |
light lists |
کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی |
summary areas |
مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی |
angle of depression |
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله |
pipeline assets |
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله |
flash tube |
لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار |
knot |
گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی] |
knot |
میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی] |
incoming |
دخول |
arrivals |
دخول |
arrival |
دخول |
entree |
دخول |
intrusion |
دخول |
intrusions |
دخول |
penetration |
دخول |
entry |
دخول |
introit |
دخول |
introgression |
دخول |
ingress |
دخول |
admitance |
دخول |
ingoing |
دخول |
infare |
دخول |
admissions |
دخول |
admission |
دخول |
intromission |
دخول |
back to battery |
برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ |
maritime |
ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی |
entry point |
نقطه دخول |
entry side |
جهت دخول |
entry plan |
طرح دخول به سر پل |
obtrusion |
دخول ناخوانده |
insinuation |
دخول غیرمستقیم |
reentrance |
دخول مجدد |
water tight |
مانع دخول اب |
inclusion |
دخول شمول |
access |
اجازه دخول |
obtrusiveness |
دخول ناخوانده |
inlets |
ورود دخول |
inlet |
ورود دخول |
ingress and egress |
دخول و خروج |
admitance |
اجازهء دخول |
watertight |
مانع دخول اب |
entry instruction |
دستورالعمل دخول |
intravasation |
دخول ابگونهای در |
impervious |
مانع دخول |
admittance |
ورود دخول |
login |
دخول به سیستم |
log on |
دخول به سیستم |
reebtry |
دخول مجدد |
log in |
دخول به سیستم |
accession |
دخول پیشرفت |
consummation of marriage |
دخول در زناشویی |
entering through |
مجرای دخول |
accessed |
اجازه دخول |
key entry |
دخول کلیدی |
intrusiveness |
دخول سرزده |
accessing |
اجازه دخول |
accesses |
اجازه دخول |
entry condtion |
شرط دخول |
hilum |
محل دخول رگ وپی |
keyboard enirv |
دخول صفحه کلیدی |
intrant |
دخول رسمی وقانونی |
catch |
بل گرفتن دخول پارو در اب |
insinuation |
نفوذ دخول تدریجی |
let in |
اجازه دخول دادن |
to let in |
اجازه دخول دادن |
entrancing |
حق ورود دروازهء دخول |
tightest |
مانع دخول هوا یا اب |
tighter |
مانع دخول هوا یا اب |
tight |
مانع دخول هوا یا اب |
passport |
وسیله دخول کلید |
passports |
وسیله دخول کلید |
entrance |
حق ورود دروازهء دخول |
entranced |
حق ورود دروازهء دخول |
entrances |
حق ورود دروازهء دخول |
ingress |
حق دخول اجازه ورود |
inlet |
خور راه دخول |
mattriculation |
دخول در دانشکده یادانشگاه |
enters |
اجازه دخول دادن |
entered |
اجازه دخول دادن |
enter |
اجازه دخول دادن |
inlets |
خور راه دخول |
naval aviation |
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی |
rear commodore |
سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی |
bureau of naval personnel |
اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی |
manholes |
محل دخول استوانهای شکل |
manhole |
محل دخول استوانهای شکل |
matriculation |
دخول یا نام نویسی در دانشگاه |
competition clause |
شرط ممانعت از دخول دیگران |
intrusion |
دخول سرزده و بدون اجازه |
initiatory |
دخولی وابسته به ایین دخول |
intrusions |
دخول سرزده و بدون اجازه |
light period |
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی |
underbrush |
درخت کوچک روینده درزیر درخت |
this ticket admits one |
با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند |
intussusception |
دخول بخشی از روده در بخش دیگر |
tightest |
کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر |
reentry phase |
مرحله دخول مجدد موشک درجو |
tight |
کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر |
tighter |
کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر |
introsusception |
دخول بخشی از روده در بخش دیگر |
collimating sight |
دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف |
porte cochere |
در بزرگ برای دخول گردونه هابحیاط خانه |
initiatory rites |
ایین دخول کسی در انجمنی بادستور ویژه |
crash position indicator |
برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی |
Marine Corps |
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی |
convoy commodore |
فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی |
naval gunfire |
تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی |
drain joints |
فاصله بین تنبوشههای زهکش به منظور دخول اب به تنبوشه ها |
lipotropic |
موادی که سبب دخول چربی در واکنشهای بدن میگردند |
debut |
نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن |
conscientious objectors |
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند |
conscientious objector |
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند |
debuts |
نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن |
finishing schools |
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار |
finishing school |
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار |
convoy routing |
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی |
crash locator beacon |
برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی |
convoy schedule |
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی |
commandant of marine corps |
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی |
light ship |
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی |
convoy route |
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی |
sofar |
سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی |
lobster |
خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی |
lobsters |
خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی |
rollover |
میانگیری که میتواندکاراکترها و فرمانهای تحریر شده را به هنگام بالابودن سرعت دخول انها نسبت به پردازش کامپیوتر ذخیره کند |
squaring |
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع |
squares |
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع |
squared |
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع |
square |
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع |
angle of traverse |
زاویه حرکت لوله در سمت زاویه سمت لوله |