English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
fogyish مانع پیشرفت قدیمی مسلک
Other Matches
old hat قدیمی مسلک
fuddy-duddy قدیمی مسلک
fuddy-duddies قدیمی مسلک
uptight قدیمی مسلک
unreconstructed قدیمی مسلک
square toed قدیمی مسلک
dodoes آدم قدیمی مسلک
fud ادم قدیمی مسلک
dodo آدم قدیمی مسلک
slow coach ادم قدیمی مسلک
dodos آدم قدیمی مسلک
fustiest کفک زده قدیمی مسلک
fusty کفک زده قدیمی مسلک
fustier کفک زده قدیمی مسلک
plain sailing پیشرفت بدون مانع
Poor eyesight is a handicap to a scientists progress . ضعف بینایی مانع پیشرفت یک دانشمند است
parallel اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
paralleling اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallelled اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallelling اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallels اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
paralleled اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
hedgehog مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
hedgehogs مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
nothingarian بی مسلک
ideologies مسلک
method مسلک
unprincipled بی مسلک
methods مسلک
bad principled بد مسلک
ideology مسلک
principle مسلک
sects مسلک
coleague in a party هم مسلک
of same principle هم مسلک
sect مسلک
policies مسلک سیاست
coteries گروه هم مسلک
policy مسلک سیاست
coterie گروه هم مسلک
heresies مسلک خاص
heresy مسلک خاص
schisms مسلک انشعابی
schism مسلک انشعابی
passe کهنه مسلک گذشته
romanize کاتولیک مسلک کردن
humanitarianism مسلک بشر دوستی
tergiversate از مسلک خود دست کشیدن
turncoats کسی که تغییر مسلک بدهد
turncoat کسی که تغییر مسلک بدهد
snollygoster ادم زیرک ولی بی مسلک
idealism خیال پرستی مسلک اصالت تصور
dams سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
damming سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dammed سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dam سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
crest clearing محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
humanism مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
ocant altitude ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
obstructor وسیله مانع تخریب مین مانع ضد اکتشاف مین
old red sandstone سنگ ماسه قرمز قدیمی ماسه سنگ سرخ قدیمی
communism مسلک اشتراکی مرام اشتراکی مردم گرایی
attainments پیشرفت
advancement پیشرفت
furtherance پیشرفت
lifts پیشرفت
attainment پیشرفت
progressions پیشرفت
progressing پیشرفت
progression پیشرفت
undeveloed بی پیشرفت
lifting پیشرفت
growth پیشرفت
head way پیشرفت
achievements پیشرفت
achievement پیشرفت
advance پیشرفت
advancing <adj.> پیشرفت
lift پیشرفت
developments پیشرفت
development پیشرفت
lifted پیشرفت
growths پیشرفت
underdeveloped کم پیشرفت
progressed پیشرفت
advance پیشرفت
improvement پیشرفت
progression پیشرفت
progress پیشرفت
going پیشرفت
promotion پیشرفت
progress پیشرفت
improvements پیشرفت
improvement پیشرفت
promotions پیشرفت
achievement age سن پیشرفت
advance پیشرفت
advances پیشرفت
progresses پیشرفت
advancing پیشرفت
accomplishment پیشرفت
advances پیشرفت ها
proceedings پیشرفت ها
headway پیشرفت
advance پیشرفت پیشروی
reaction progress پیشرفت واکنش
technological improvement پیشرفت فنی
technical progress پیشرفت فنی
rises پیشرفت ترقی
rise پیشرفت ترقی
proceeding پیشرفت طرز
achievement quotient بهر پیشرفت
academic achievement پیشرفت تحصیلی
becalming از پیشرفت بازداشتن
aq بهر پیشرفت
scholastic achievement پیشرفت تحصیلی
capability استعداد پیشرفت
progress chaser نافر پیشرفت
accomplishment quotient بهر پیشرفت
beat پیشرفت زنش
beats پیشرفت زنش
progressivist پیشرفت گرای
ongoing درحال پیشرفت
make a dent in <idiom> پیشرفت کردن
Luddite پیشرفت گریز
Luddites پیشرفت گریز
here goes <idiom> پیشرفت کردن
blooming پیشرفت کننده
accession دخول پیشرفت
get ahead <idiom> پیشرفت کردن
to make progress پیشرفت کردن
furthers پیشرفت کردن
furthering پیشرفت کردن
the a of the army پیشرفت ارتش
to gain ground پیشرفت کردن
to make headway پیشرفت کردن
to make way پیشرفت کردن
velocity of advance تندی پیشرفت
development رشد پیشرفت
further پیشرفت کردن
furthered پیشرفت کردن
developments رشد پیشرفت
becalmed از پیشرفت بازداشتن
thrives پیشرفت کردن
progress پیشرفت کار
degree of advancement درجه پیشرفت
progressed پیشرفت پیشروی
developmental stage مرحله پیشرفت
economic progress پیشرفت اقتصادی
progressed پیشرفت کردن
achievement curve منحنی پیشرفت
achievement motive انگیزه پیشرفت
thrived پیشرفت کردن
thrive پیشرفت کردن
obstructionist از پیشرفت کارمجلس را از
progress پیشرفت پیشروی
come along پیشرفت کردن
progress پیشرفت کردن
becalms از پیشرفت بازداشتن
becalm از پیشرفت بازداشتن
to unfold پیشرفت کردن
progresses پیشرفت پیشروی
thriving پیشرفت کردن
progresses پیشرفت کار
advances پیشرفت پیشروی
progressing پیشرفت کار
advances : پیشروی پیشرفت
progressing پیشرفت کردن
progressing پیشرفت پیشروی
progressed پیشرفت کار
progresses پیشرفت کردن
n achievement نیاز پیشرفت
improvement curve منحنی پیشرفت
achievement need نیاز پیشرفت
achievement test آزمون پیشرفت
progress of negotiations پیشرفت مذاکرات
advancing پیشرفت پیشروی
california achievement tests آزمونهای پیشرفت کالیفرنیا
advancement degree of reaction درجه پیشرفت واکنش
progressional دارای پیشرفت تدریجی
interim report گزارش پیشرفت کار
spit پیشرفت خشکی در دریا
spits پیشرفت خشکی در دریا
advance پیشرفت طولی ناو
processes پیشرفت تدریجی ومداوم
progress payments پرداختهای پیشرفت کار
f. morement جنبش برای پیشرفت
progress reporting گزارش پیشرفت کار
progress report گزارش پیشرفت کار
proceeding پیشرفت خلاصه مذاکرات
labor augmenting tednological progress پیشرفت تکنولوژی کارافزا
achievement battery مجموعه آزمون پیشرفت
advancing پیشرفت طولی ناو
process پیشرفت تدریجی ومداوم
promotions ترفیع رتبه پیشرفت
promotion ترفیع رتبه پیشرفت
combat development پیشرفت اموزش رزمی
to look back از پیشرفت خودداری کردن
advances پیشرفت طولی ناو
country party حزب هواخواه پیشرفت فلاحتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com