Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
mitigative
مایه کاهش
Search result with all words
mitigatory
مایه کاهش یا ارامش
Other Matches
bituminous binder
مایه اتصال هیدروکربوری چسب مایه قیری
tax friction
کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression
روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
decrease
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases
کاهش دادن کاهش
decreased
کاهش دادن کاهش
decrease
کاهش دادن کاهش
retardation
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
accelerationists
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
acid reduction
کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
wishy washy
کم مایه
wishy-washy
کم مایه
motif
مایه
principals
مایه
principal
مایه
thins
کم مایه
thinnest
کم مایه
genitor
مایه
low-pitched
کم مایه
motifs
مایه
stocked
: مایه
thinned
کم مایه
gravamen
مایه غم
germen
مایه
thin
کم مایه
stock
: مایه
resource
مایه
thinners
کم مایه
low pitched
کم مایه
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
rich lime
اهک پر مایه
rich mix
مخلوط پر مایه
concretive
مایه انجماد
leavening
خمیر مایه
feeling tone
مایه احساسی
feeding cloth
مایه رسان
leaven
خمیر مایه
bone of contention
مایه نفاق
wage funds
مایه دستمزد
brewer's yeast
مایه ابجو
chromaticity
فام مایه
to tone up
کم مایه شدن
criticaster
نقاد کم مایه
endoplasm
درون مایه
emulsifier
مایه امولسیون
disfiguration
مایه زشتی
short clay
خاک کم مایه
staff of life
مایه حیات
scunner
مایه نفرت
trivial
کم مایه بدیهی
surpriser
مایه حیرت
cuse of a
مایه هراس
the root of dispute
مایه نزاع
baited
مایه تطمیع
cumbrous
مایه زحمت
rouser
مایه حیرت
inoculations
مایه کوبی
baits
مایه تطمیع
bait
مایه تطمیع
cumbersome
مایه زحمت
motifs
مایه اصلی
motif
مایه اصلی
origins
سرچشمه مایه
origin
سرچشمه مایه
honourable
مایه سرافرازی
dreary
مایه افسردگی
dreariest
مایه افسردگی
off key
خارج از مایه
inoculation
مایه کوبی
unfortunate
مایه تاسف
heartbreaking
مایه دل شکستگی
drearier
مایه افسردگی
down-and-outs
بکلی بی مایه
down-and-out
بکلی بی مایه
down and out
بکلی بی مایه
making
مایه کامیابی
emulsifiers
مایه امولسیون
accelerative
مایه افزایش
comforted
مایه تسلی
comfort
مایه تسلی
Principal and interest .
مایه وسود
barm
مایه ابجو
chills
مایه دلسردی
chill
مایه دلسردی
wet blankets
مایه یاس
wet blanket
مایه یاس
comforting
مایه تسلی
comforts
مایه تسلی
pure color
رنگ مایه
nest eggs
مایه اندوخته
nest egg
مایه اندوخته
affrighter
مایه ترس
aggravative
مایه تشدید
bones of contention
مایه نفاق
vaccines
مایه ابله
vaccine
مایه ابله
asphaltene
مایه قیری
leavens
خمیر مایه
source
مایه مبداء
phlogiston
مایه اتش
meagre lime
اهک کم مایه
binders
بست مایه
eyesores
مایه نفرت
plastic clay
خاک رس پر مایه
resourceful
پر مایه و مبتکر
tough clay
خاک رس پر مایه
poor gas
گاز کم مایه
poor lime
اهک کم مایه
lee shore
مایه خطر
lean concrete
بتن کم مایه
pests
مایه ازارواسیب
laughingstock
مایه خنده
key note
مایه نما
key note
معرف مایه
principal and profit
مایه و سود
libidos
زیست مایه
libido
زیست مایه
placebos
مایه تسکین
binder
بست مایه
binder
چسب مایه
binders
چسب مایه
petiolin
خیو مایه
rennet
پنیر مایه
rennet
مایه ماست
bother
مایه زحمت
bothered
مایه زحمت
bothering
مایه زحمت
eyesore
مایه نفرت
bothers
مایه زحمت
nuisance
مایه رنجش
nuisances
مایه رنجش
molif
مایه اصلی
pest
مایه ازارواسیب
placebo
مایه تسکین
rear waistlock and forward single leg
درو با مایه از مچ پا
gazing stock
مایه عبرت
compressive
مایه تراکم
inoculator
مایه کوب
gaping stock
مایه حیرت
deplorable
مایه دلسوزی
abdicative
مایه کناره گیری
nuisance
مایه تصدیع خاطر
adhesion agent
مایه چسب افزا
nuisances
مایه تصدیع خاطر
exterminative
مایه انهدام یا انقراض
tonality
مایه رنگ پذیری
awesome
مایه هیبت یا حرمت
dissatisfactory
مایه عدم رضایت
disreputable
بی اعتبار مایه رسوایی
double arm roll from front
زیر با مایه کلندون
bogeymen
مایه ترس ووحشت
to put one's best foot forward
<idiom>
از دل و جان مایه گذاشتن
vaccination card
دفترچه مایه کوبی
It is a source lf pride .
مایه افتخار است
aggravation
مایه تشدید جرم
ectoplasm
اکتوپلاسم برون مایه
principals
مایه سرمایه اصلی
principal
مایه سرمایه اصلی
He who pays the piper calls the tune .
بی مایه فطیر است
I have prompted this .
این را من مایه آمده ام
one cannot make an omlette without breaking eggs
<idiom>
بی مایه فطیر است
regrettably
بطور مایه تاسف
bogeyman
مایه ترس ووحشت
bituminous binder
بست مایه هیدروکربنه
pay the piper
بی مایه فطیر است
small farmers
کشاورزان خرد یا کم مایه
standing switch
رودست با مایه ارنج
fermenting
ماده تخمیر مایه
solace
مایه تسلی ارامش
vaccine
مایه واکسن
[پزشکی]
one horse
مخصوص یک اسب بی مایه
swipes
ابجو بد وکم مایه
curing compound
مایه عمل اورنده
it will give rise to a quarrel
مایه ستیزه خواهد شد
shockinjg
مایه انزجار برخورنده
frailest
گول خور بی مایه
frailer
گول خور بی مایه
gapeseed
مایه حیرت و خیرگی
bituminous binder
بست مایه قیری
rennet
مایه سیب انگلستان
derision
مایه خنده وتمسخر
fat lime
اهک پر برکت یا پر مایه
vaccination cards
دفترچه های مایه کوبی
penny a line
ارزان نویس بی مایه
to promise well
مایه امیدواری بودن
husbandŠs tea
چایی کم مایه و سرد
ferments
ماده تخمیر مایه
ferment
ماده تخمیر مایه
frail
گول خور بی مایه
it is a libel on him
مایه ابروئی اوست
immunization
واکسن زدن مایه کوبی
I can see an innate ability in that follow .
دراو مایه و شایستگی می بینم
energy operates changes
نیرو مایه دگرگونی است
front headlock and side roll
سر زیر بغل با مایه بزکش
inoculated
مایه کوبی کردن اغشتن
adulterant
مایه تقلب و فساد متقلب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com