Dictiornary-Farsi | متخصص داروهای درونی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
internist	متخصص داروهای درونی


Other Matches

internal furnace	کوره درونی بوته درونی اشتعال درونی
fireworker	متخصص اتش بازی متخصص مرمیات وموشکهای جنگی متخصص مواد منفجره و اتش زنه
dynamically	نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
dynamic	نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
tacticians	متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
tactician	متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
he was nothing of an expert	هیچ متخصص نبود متخصص کجا بود
energetics	داروهای محرک
narcotics	داروهای مخدر
tricyclic drugs	داروهای سه حلقهای
depressant drugs	داروهای کندساز
hallucinogenic drugs	داروهای توهم زا
psychic energizer	داروهای محرک
analgetics	داروهای دردزا
tisane	داروهای جوشانده
tisane	داروهای خیسانده
antianxiety drugs	داروهای ضد اضطراب
analgesics	داروهای دردزا
analeptics	داروهای محرک اعصاب
psychotomimetics	داروهای روان پریشی زا
psychotropic drugs	داروهای روان گردان
toxicology	مبحث داروهای سمی
hypnotics	داروهای خواب اور
psychedelic	وابسته به داروهای توهم زا
ataractic drugs	داروهای ارام بخش
psychedelic drugs	داروهای روان پریشی زا
hypnotic drugs	داروهای خواب اور
neuroleptics	داروهای ارام بخش
emmenagogue	داروهای ازدیاد قاعدگی
radiologist	متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologists	متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
anaphrodisia	داروهای فلج کنندهء اعضاء تناسلی
doping	نیروی کاذب حاصل از داروهای غیر مجاز
they rate as tonic drugs	انها جزو داروهای نیروبخش بشمار میروند
Babies should be classified as antidepressants.	نوزادان را باید در گروه داروهای ضد افسردگی قرار داد.
rhatany	ریشه یکجور گیاه در امریکای جنوبی که در ساختن داروهای ... بکار میبرند
in	درونی
intestine	درونی
interior	درونی
inmost	درونی
in	:درونی
innermost	درونی
endogenous	درونی
insides	درونی
inside	درونی
infelt	درونی
indoor	درونی
civil	درونی
intestines	درونی
interiors	درونی
tumble home	خم درونی
inward	درونی
intrinsic	درونی
internal	درونی
inner	درونی
in-	درونی
subjective	درونی
in-	:درونی
logarithmic viscosity number	گرانروی درونی
intrados springing line	پاطاق درونی
inmost thoughts	اندیشههای درونی
intercorrelation	وابستگی درونی
innate	درونی چسبنده
loggia	ایوان درونی
intrinsic approach	رهیافت درونی
intrados	قوس درونی
inner loop	حلقه درونی
springing of soffit	پاطاق درونی
interflow	جریان اب درونی
interpolation	براورد درونی
spring of intrados	پاطاق درونی
inner shell electron	الکترون درونی
internal reflection	انعکاس درونی
internal pressure	فشار درونی
internal phase	فاز درونی
internal friction	سایش درونی
internal force	نیروی درونی
internal font	فونت درونی
dynamic	نیروی درونی
dynamically	نیروی درونی
pectorals	صدری درونی
inner speech	گفتار درونی
internal energy	انرژی درونی
internal conversion	تبدیل درونی
internal secretion	ترشح درونی
internal temperature	دمای درونی
internal inhibition	بازداری درونی
interior affairs	کارهای درونی
interiority	درونی بودن
indoor	درونی داخلی
internal friction	اصطکاک درونی
interior	درونی درون
pectoral	صدری درونی
interiors	درونی درون
internality	درونی بودن
internal work	کار درونی
internal vibrator	لرزاننده درونی
internal command	فرمان درونی
internal consistency	هماهنگی درونی
enteroceptor	گیرنده درونی
endocardium	پرده درونی دل
inflow	ریزش درونی
indravgnt	جریان درونی
aula	حیاط درونی
the inner layer	لایه درونی
endophasia	تکلم درونی
esoteric	رمزی درونی
the inner layer	چینه درونی
bal badak	تیغ درونی پا
entophyte	انگل درونی
interpolations	براورد درونی
ductless gland	غده درونی
cooptation	انتخاب درونی
in-fighting	کشمکش درونی
archivolt	قوس درونی
interoceptor	گیرنده درونی
ingrowth	رویش درونی
subjectivity	درونی بودن
intrinsic motivation	انگیزش درونی
internalizes	درونی کردن
internalized	درونی کردن
internalize	درونی کردن
internalising	درونی کردن
endogenous event	رویداد درونی
internalizing	درونی کردن
internalises	درونی کردن
internalised	درونی کردن
inherent viscosity	گرانروی درونی
endoderm	پرده درونی
pore pressure	فشار درونی
internalization	درونی ساختن
endosporium	غشاء درونی تخم
inside berm	سکوی شیببر درونی
endocarditis	اماس غشاء درونی دل
internal hard disk	دیسک سخت درونی
endometritis	اماس درونی زهدان
endospore	غشاء درونی تخم
inner work function	انرژی خروج درونی
endocarp	حلقه درونی میوه
endocrane	سطح درونی جمجمه
endometrium	پرده درونی زهدان
endo arterities	اماس درونی شریان
dynamic pressure	فشار محرکه درونی
internal consistency coefficient	ضریب همسانی درونی
internal evidence	مدارک یاگواه درونی
enostosis	اماس درونی استخوان
internalization	درونی یا باطنی کردن
autotelic	دارای قصد درونی
thermionic arc	قوس گرمیونایی درونی
inwarness	بطون درونی بودن
Internal energy	انرژی درونی [فیزیک]
mesophyll	بافت درونی برگ
scarp	دیوار درونی خندق
internal torque	گشتاور نیروی درونی
inherent [in] <adj.>	درونی [ماندگار] [ذاتی]
internal sort	مرتب کردن درونی
sacrp	دیوار درونی خندق
psychogenesis	پیدایش نیروی درونی
midland	بین الارضین درونی
internal resisting moment	لنگر مقاوم درونی
inside	نزدیک به مرکز بخش درونی
insides	نزدیک به مرکز بخش درونی
endocardial	وابسته به پرده درونی دلhypoblast
internal ophthalmia	اماس درونی تخم چشم
endosarc	قسمت درونی سفیده سلول
endoskeleton	استخوان بندی درونی حیوان
interoceptive	وابسته به انگیزش وتحریک درونی
escarp	سرازیری درونی خندق یاخاکریز
extruded corner	[پیش آمدگی گوشه درونی]
internal friction	مالش درونی سایش داخلی
internal modem	تلفیق و تفکیک کننده درونی
intramural	واقع در این سوی دیوارها درونی
integrated	مودمی که بخش درونی سیستم باشد
auscultator	گوش کننده صداهای درونی بدن
to protect home industry	صنایع درونی را حفظ وتشویق کردن
field glass	عدسی درونی دوربین یاذره بین
entoptics	شناسایی وفایف اجزای درونی چشم
lock	همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
locks	همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
geriatrician	متخصص
geriatrist	متخصص
adhoc	متخصص
au fait	متخصص
specialist	متخصص
experts	متخصص
specialists	متخصص
skilled	متخصص
stylists	متخصص مد
stylist	متخصص مد
osteopathist	متخصص
expert	متخصص
rhinologist	متخصص
gutters	فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
gutter	فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
intima	درونی ترین غشاء پوششی رگها و سایررباطهای بدن
smoke consumer	اسباب استفاده از دود برای مصرف درونی ماشین
hydrologist	متخصص اب شناسی
gas man	متخصص گاز
media specialist	متخصص رسانه ها
hygeist	متخصص بهداشت