Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English
Persian
summated ratings
مجموع درجه ها
Search result with all words
euler theorem
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
Other Matches
residual sum of squares
مجموع مجذورات انحرافات مجموع مربعات انحرافات مجموع مجذورات باقیمانده ها
regression sum of squares
مجموع مجذورات رگرسیون مجموع مربعات رگرسیون
sum of squares of regression
مجموع مربعات رگرسیون مجموع مجذورات رگرسیون
beam attack
تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
elevation indicator
صفحه مدرج درجه طبلک درجه
shoulder patch
درجه روی بازوی درجه داران
sighting bar
ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
third class
درجه سوم بلیط درجه 3
third-class
درجه سوم بلیط درجه 3
superelevation
درجه ارتفاع درجه بلندی
sighting leaf
ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
totaling
مجموع
totaled
مجموع
sum total
مجموع
summation
مجموع
total
مجموع
totalling
مجموع
ensembles
مجموع
totalled
مجموع
sums
مجموع
sum
مجموع
totals
مجموع
over all
مجموع
amount
مجموع
lumped
مجموع
ensemble
مجموع
lump
مجموع
lumps
مجموع
anecdotage
مجموع حکایات
sum of squares
مجموع مربعات
sum of squares
مجموع مجذورات
triad
مجموع سه چیز
totality
تمامیت مجموع
totyality
جمع مجموع
summation
مجموع یابی
tercet
مجموع سه چیز
sum of products
مجموع حاصلضرب
sideways sum
مجموع جانبی
triads
مجموع سه چیز
checksum
مجموع مقابلهای
logic sum
مجموع منطقی
altogether
همگی مجموع
modulo two sum
مجموع به پیمانه دو
rootage
مجموع ریشه ها
iambus
وتد مجموع
pentachord
مجموع پنج نت
check sum
مجموع مقابلهای
iamb
وتد مجموع
fore and aftring
مجموع بادبانهای کشتی
total search result
مجموع نتیجه جستجو
baronage
مجموع بارونها و نجبا
mass diagram
منحنی مجموع بدهها
imbic
دارای وتد مجموع
bureaucracy
مجموع گماشتگان دولتی
alpine combined
مجموع مسابقههای الپاین
sewerage
مجموع مجرای فاضلاب
sum of the terms of an infinite sequence
مجموع یک دنباله
[ریاضی]
aggregate
مجموع جمع کردن
aggregates
مجموع جمع کردن
series
مجموع یک دنباله
[ریاضی]
tote
جمع کردن مجموع
toted
جمع کردن مجموع
totes
جمع کردن مجموع
sum of squares of residual
مجموع مربعات باقیمانده
bureaucracies
مجموع گماشتگان دولتی
cordage
مجموع طنابهای کشتی
vocabulary
مجموع لغات یک زبان
vocabularies
مجموع لغات یک زبان
iambic
وابسته به وتد مجموع
toting
جمع کردن مجموع
gears
مجموع چرخهای دنده دار
geared
مجموع چرخهای دنده دار
gear
مجموع چرخهای دنده دار
nordic combined
مجموع مسابقات اسکی نوردیک
two person zero sum game
بازی دو نفره با مجموع صفر
rigging
مجموع طناب و بادبانهای کشتی
total deformation
مجموع تمام تغییر شکلها
matmen
مجموع کشتی گیران و داوران
sewarage
زهکشی مجموع مجاری فاضلاب
armed forces
مجموع نیروهای زمینی وهوایی و دریایی
ballots
رای مخفی مجموع اراء نوشته
pinning combination
مجموع حرکات منجر به ضربه فنی
balloted
رای مخفی مجموع اراء نوشته
ballot
رای مخفی مجموع اراء نوشته
addition
عمل محاسباتی که مجموع دو عدد را حساب میکند
stroke play
مسابقه گلف با محاسبه مجموع ضربههای یک بازیگر
additions
عمل محاسباتی که مجموع دو عدد را حساب میکند
charactristic velocity
مجموع تغییرات سرعت درمسیر یک ماموریت فضایی
brevet
درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
ice time
مجموع مدت بازی بازیگر دریک مسابقه یا در یک فصل
assoil
اصل تغییر نکردنی مجموع یا حاصل ضرب بخشیدن
shook
: مجموع تختههای لازم برای ساختن بشکه وچلیک وامثال ان
hand
بردن مسابقه اسب دوانی با فاصله مناسب مجموع چهارتایی پیکان
handing
بردن مسابقه اسب دوانی با فاصله مناسب مجموع چهارتایی پیکان
master at arms
درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
division police petty officer
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
heterodyne
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
virtual mass
مجموع جرم واقعی و جرم فاهری
id
مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
library
برنامه دان مجموع برنامه ها
libraries
برنامه دان مجموع برنامه ها
batches
دسته کردن مجموع کردن
batch
دسته کردن مجموع کردن
adders
مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
adder
مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
full
مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
fullest
مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
nobby
درجه یک
degree
درجه
first class
درجه یک
third-rate
درجه سه
third rate
درجه سه
pitch
درجه
proportions
درجه
proportion
درجه
echelon
درجه
echelons
درجه
gauge
درجه
gauged
درجه
gauges
درجه
degrees
درجه
low grade
کم درجه
ranks
درجه
grades
درجه
grade
درجه
gauge=gage
درجه
gage=gauge
درجه
gage
درجه
first string
درجه یک
ranked
درجه
kyu
درجه
mark
درجه
marks
درجه
rank
درجه
lengths
درجه
length
درجه
chinical t.
درجه
clinical thermometer
درجه
copacetic
درجه یک
copesetic
درجه یک
tophole
درجه یک
topnotch
درجه یک
second class
درجه 2
title
درجه
second-rate
درجه دو
titles
درجه
second rate
درجه دو
scalage
درجه
just as well
<adv.>
به یک درجه
equally
<adv.>
به یک درجه
scale
درجه
pitches
درجه
top
درجه یک
top hole
درجه یک
aquastat
درجه
second class
درجه دو
rates
درجه
elevation
درجه
slap-up
درجه یک
elevations
درجه
gauge glass
درجه اب
top-notch
درجه یک
rate
درجه
classy
درجه یک
number one
درجه یک
run of the mine
بی درجه
high-class
درجه یک
bar sight
شکاف درجه
hold a candle to
<idiom>
درهمان درجه
battle sight
درجه جنگی
white wool
پشم درجه یک
baccalaureate
درجه باشلیه
head over heels
<idiom>
منتهای درجه
baccslavreate
درجه شوالیه
water hardness
درجه سختی آب
bar sight
ستون درجه
battle sight
شکاف درجه
scaling
درجه بندی
confidence level
درجه اطمینان
consistence
درجه غلظت
economy class
درجه توریستی
cope flask
درجه روئی
centigrade degree
درجه صدبخشی
calibration
درجه بندی
brick layer
بنای درجه دو
velocity
درجه تندی
coarse wool
پشم درجه دو
baume degree
درجه بومه
standard class
درجه استاندارد
degree of curve
درجه انحناء
rapidness
درجه تندی
rapidity
درجه تندی
quickness
درجه تندی
promptness
درجه تندی
promptitude
درجه تندی
nippiness
درجه تندی
fleetness
درجه تندی
clumping
درجه سردوشی
easiness
[quickness]
درجه تندی
celerity
درجه تندی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com