English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 80 (5 milliseconds)
English Persian
restriction محدودیت
restrictions محدودیت
constraint محدودیت
narrowness محدودیت
restraint محدودیت
restraints محدودیت
limitation محدودیت
limitations محدودیت
circumscription محدودیت
finiteness محدودیت
finitude محدودیت
incomprehensiveness محدودیت
Other Matches
constraints محدودیت ها
age limit محدودیت سنی
restriction of imports محدودیت واردات
import restriction محدودیت واردات
free play بدون محدودیت
fire restriction محدودیت اتش
tie up <idiom> محدودیت استفاده
monetary restriction محدودیت پولی
exclusiveness محدودیت انحصار
exchange restriction محدودیت ارزی
limitable محدودیت پذیر
limitation period دوره محدودیت
trade restriction محدودیت تجاری
time bar محدودیت زمانی
wage constraint محدودیت دستمزد
restrictionism سیاست محدودیت
restriction of range محدودیت دامنه
restraint of trade محدودیت تجارت
monopoly restriction محدودیت انحصاری
monetary deflation محدودیت پولی
exchange restricition محدودیت ارزی
restrictions منع محدودیت
in line <idiom> با محدودیت متداول
freely بدون محدودیت
restriction منع محدودیت
time limit محدودیت زمانی
time limits محدودیت زمانی
appropriation limitation محدودیت بودجه
economic stringency محدودیت اقتصادی
compute bound محدودیت محاسباتی
economic constraint محدودیت اقتصادی
capital constraint محدودیت سرمایه
budget constraint محدودیت بودجه
constraint of supply محدودیت امادی
budget constaint محدودیت بودجهای
modular constraint محدودیت در جابجایی تصاویر
airspace restricted area منطقه محدودیت پرواز
in restraint of trade تحت محدودیت تجارتی
parochialism محدودیت در افکار وعقایدمحلی
import quotas محدودیت کمی واردات
exclusion محدودیت در دستیابی به سیستم
appropriation limitation محدودیت تخصیص اعتبار
free کمی محدودیت نوع اسلحه
freed کمی محدودیت نوع اسلحه
unconstrained optimization بهینه سازی بدون محدودیت
freeing کمی محدودیت نوع اسلحه
frees کمی محدودیت نوع اسلحه
limited access دراری محدودیت مدارک محدود
freeze محدودیت عدم امکان تغییر
freezes محدودیت عدم امکان تغییر
arrays محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
array محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
freedom آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
freedoms آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
bounds محدودیت یا فضایی که کسی میتواند عمل انجام دهد
unlimited وسیله مسابقه بدون محدودیت از لحاظ حجم یا نوع موتور
parochialism محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
withholds محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withhold محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withheld محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholding محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
input limited ای که خیلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
input ای که خلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
inputted ای که خلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
wraparound توسعه و بسط اتوماتیک خطی از یک متن به دو خط یا بیشتر به واسطه محدودیت ناحیهای از صفحه نمایش
gridding محدودیت ساختمان یک تصویرگرافیکی که مستلزم افتادن نقاط پایانی خطوط روی نقاط شبکه است
increasing cost industry حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
Afshan [all-over pattern] طرح افشان [با حالت های پیچشی و یا زوایای هندسی و ترکیبی از گل ها و شکوفه ها که نشان دهنده و عدم محدودیت در طرح است. گاه با طرح های دیگر مثل میناخانی، بوته، هراتی، بندی و گل و بته ترکیب می شود]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com