Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
a quiet backwater
محل آرام و عقب افتاده
Other Matches
throw a monkey wrench into
<idiom>
آرام آرام متوقف کردن چیزی
work into
<idiom>
آرام آرام مجبور شدن
Susurrus
صدای آرام و ملایم، مثل خش خش یا صدای آرام باد
behind the times
<idiom>
از مد افتاده عقب افتاده فرهنگی
even-tempered
آرام
laid-back
آرام
restrained
آرام
acquiesce
آرام کردن
hushed
آرام وصلحآمیز
go-slow
آرام کارکردنکارگرانبهنشانهاعتراض
mild-mannered
آرام ومودب
tone down
<idiom>
آرام ساختن
simmer down
<idiom>
آرام شدن
Be quiet !
آرام باش !
downers
آرام بخش
blue in the face
<idiom>
آرام گرفتن
downer
آرام بخش
Relax!
آرام باش!
He is calm and composed.
آرام وخونسرد است
to keep one's feet on the ground
<idiom>
آرام و استوار ماندن
He is on edge. He is restive.
آرام ندارد (ناراحت است )
To simmer down .
آرام شدن (پس از خشم وعصبانیت )
It must be quiet.
باید ساکت و آرام باشد.
tie up
<idiom>
آرام یا متوقف کردن حرکت یا عملی
The evening was very pleasant, albeit a little quiet.
شب بسیار خوشایندی بود، البته کمی آرام.
fallen
افتاده
the meshes of a sieve mesh
در هم افتاده
crest fallen
افتاده
downfallen
افتاده
footworn
از پا افتاده
old hat
از مد افتاده
unassuming
افتاده
elliptic
افتاده
old fashioned
از مد افتاده
ripe
جا افتاده
whacked
از پا افتاده
mellows
جا افتاده
mellow
جا افتاده
meek
افتاده
modest
افتاده
mellowed
جا افتاده
archaic
<adj.>
از مد افتاده
flagging
افتاده
mellowing
جا افتاده
riper
جا افتاده
whacked
<adj.>
از پا افتاده
low
افتاده
out of date
از مد افتاده
ripest
جا افتاده
He is restless. He cant keep stI'll.
آرام نمی گیرد (یک جابد نمی شود )
mity
کزم افتاده
long face
لب و لوچه افتاده
jugate
روی هم افتاده
noneffective
از کار افتاده
not operationally ready
از کار افتاده
in register
روی هم افتاده
deferred credits
درامد پس افتاده
impassionate
بهوس افتاده
he fell prone
دمر افتاده
hanging gale
اجاره پس افتاده
cyma recta
موجی افتاده
dowm
از کار افتاده
decurrent
پایین افتاده
demimonde
عقب افتاده
occurred
<past-p.>
اتفاق افتاده
happened
<past-p.>
اتفاق افتاده
nutant
پایین افتاده
winded
از نفس افتاده
tatty
پیش پا افتاده
out-of-date
<idiom>
از مد افتاده (دمد)
old hat
پیش پا افتاده
copybook
پیشپا افتاده
with fingers interlocked
با انگشتان در هم افتاده
unregarded
ازقلم افتاده
unassertive
افتاده حال
short winded
از نفس افتاده
short of breath
از نفس افتاده
protrudent
بیرون افتاده
proleptic
پیش افتاده
outland
دور افتاده
out of order
از کار افتاده
obvolute
رویهم افتاده
delayed
عقب افتاده
compromised
در خطراکتشاف افتاده
backs
بدهی پس افتاده
ordinary
پیش پا افتاده
back
بدهی پس افتاده
outlying
دور افتاده
retarded
عقب افتاده
hors de combat
از کار افتاده
remotely
دور افتاده
lowly
صغیر افتاده
lowliest
صغیر افتاده
deferred
عقب افتاده
obsolete
ازکار افتاده
seedy
از کار افتاده
lame duck
از کار افتاده
lame ducks
از کار افتاده
delayed
به تاخیر افتاده
meshed
درهم جا افتاده
prostrated
بخاک افتاده
deadline
از کار افتاده
banal
پیش پا افتاده
commonplace
پیش پا افتاده
deadlines
از کار افتاده
trite
پیش پا افتاده
slacks
جای افتاده یا شل
lowlier
صغیر افتاده
slackest
جای افتاده یا شل
overlapping
روی هم افتاده گی
overlapping
رویهم افتاده
recluse
دور افتاده
prostrating
بخاک افتاده
prostrates
بخاک افتاده
prostrate
بخاک افتاده
back rent
اجاره پس افتاده
recluses
دور افتاده
outstandingly
عقب افتاده
backwards
عقب افتاده
arrear
بدهی پس افتاده
outstanding
عقب افتاده
backward
عقب افتاده
compromised
به خطر افتاده
installed
از کار افتاده
slack
جای افتاده یا شل
backrent
اجارهء پس افتاده
At a leisrely pace.
خوش خوشک ( آرام سلانه سلانه )
Easy does it .
یواش یواش ( آرام وبدون عجله )
outpost
پاسگاه دور افتاده
outposts
پاسگاه دور افتاده
well worn
پیش پا افتاده معمولی
logjam
کارهای عقب افتاده
Arrears of work . Back log of work .
کارهای عقب افتاده
Underdeveloped ( backward) countries .
کشورهای عقب افتاده
The coin is at the bottom of the pond .
سکه افتاده کف حوض
quotidian
روزمره پیش پا افتاده
well-worn
پیش پا افتاده معمولی
self-effacing
باحیا افتاده فروتن
arrears
بدهیهای عقب افتاده
back pay
حقوق عقب افتاده
leading current
شدت پیش افتاده
inferior calyx
کاسه پایین افتاده
pulled
شکسته شده افتاده
interjacent
میانی در میان افتاده
inferior ovary
تخمدان پایین افتاده
allopatric
جداگانه اتفاق افتاده
arrear
دین عقب افتاده
back rent
کرایه عقب افتاده
evader
دور افتاده از یکان
to be out of luck
<idiom>
از اسب افتاده بودن
to have bad luck
<idiom>
از اسب افتاده بودن
defeature
از شکل افتاده گی بیقوارگی
out of gear
ازدنده بیرون افتاده
outfield
مزرعه دور افتاده
sear
خشکیده از کار افتاده
slothful
دیرپای عقب افتاده
seared
خشکیده از کار افتاده
serotine
عقب افتاده دیر رس
stalled tank
تانک از کار افتاده
sears
خشکیده از کار افتاده
seedy
بتخم افتاده مندرس
remote site
محل دور افتاده
outback
جای دور افتاده
orphans
جدا افتاده در صفحه اخر
advanced
ترقی کرده پیش افتاده
orphaned
جدا افتاده در صفحه اخر
down
میله افتاده واخراج توپزن
retard
بتعویق انداختن عقب افتاده
toddlers
کودک تازه براه افتاده
bay
چه قبل اتفاق افتاده است
a rural backwater
محل روستایی عقب افتاده
retards
بتعویق انداختن عقب افتاده
retarding
بتعویق انداختن عقب افتاده
platitudinous
تکراری و پیش پا افتاده کردن
orphan
جدا افتاده در صفحه اخر
dead tired
<idiom>
خیلی خسته واز پا افتاده
The show has been postponed.
نمایش عقب افتاده است
islet
جای پرت ودور افتاده
The first line is left out.
سطر اول جا افتاده است
unfrequented
دور افتاده تکرار نشدنی
toddler
کودک تازه براه افتاده
toddles
کودک تازه براه افتاده
impassioned
تهییج شده بهوس افتاده
pile-ups
انباشتگی کارهای عقب افتاده
My rent has been postponed.
اجاره ام عقب افتاده است
pile-up
انباشتگی کارهای عقب افتاده
islets
جای پرت ودور افتاده
toddle
کودک تازه براه افتاده
dead mines
مینهای بی اثر و از کار افتاده
deadlined equipment
لوازم و تجهیزات از کار افتاده
demode
ازمد افتاده کهنه شده
toddled
کودک تازه براه افتاده
podunk
شهر کوچک ودور افتاده
My name has been left out .
اسم من از قلم افتاده است
toddling
کودک تازه براه افتاده
shibboleths
امتحان اصطلاح پیش پا افتاده ومرسوم
shibboleth
امتحان اصطلاح پیش پا افتاده ومرسوم
cumulative preferential
سود پس افتاده و فعلی سهام ممتازه
lap joint
لبه رویهم افتاده ومتصل بهم
low browed
پایین افتاده دارای سردر کوتاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com