English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 198 (10 milliseconds)
English Persian
machine address محل یک شی در رابط ه با مبدا
Other Matches
principal line خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
era مبدا
eras مبدا
refrence مبدا
provenience مبدا
proveance مبدا
datum مبدا
origin مبدا
origins مبدا
of از مبدا
home record رکورد مبدا
origins منشا مبدا
certificate of origin گواهی مبدا
offspring مبدا منشا
origin منشا مبدا
proximal نزدیک مبدا
source file فایل مبدا
epoch مبدا تاریخ
epochs مبدا تاریخ
time base مبدا زمانی
cerebral peduncles ساعدین مبدا نخاع
cerebellar peduncles فخذین مبدا نخاع
it is of doubtful proveance مبدا ان مشکوک است
polygenetic دارای چندین مبدا
polygeny تعد د مبدا بشر
port مامن مبدا مسافرت
prime meridian دایره نیمروز مبدا
prime meridian نصف النهار مبدا
the christian era مبدا تاریخ میلادی
absolute address محل یک شی در رابطه با مبدا
basing point نقطه مبدا برای قیمت
offset مبدا نقطه شروع مسابقه
offsetting مبدا نقطه شروع مسابقه
polar سیستم معرفی موقعیتها به عنوان زاویه و فاصله از مبدا
message انتخاب مسیر مناسب بین مبدا و مقصد پیام در شبکه
free docks نوعی قرارداد که در ان کالا را دربندر مبدا به بندرگاه تحویل می دهند
messages انتخاب مسیر مناسب بین مبدا و مقصد پیام در شبکه
references آدرس تبدیل در برنامه که به عنوان مبدا یا پایه برای سایرین است
reference آدرس تبدیل در برنامه که به عنوان مبدا یا پایه برای سایرین است
switching بهنگام سازی ثابت اطلاعات بین تغییر مبدا و مقصد در شبکه
adapter رابط
point of intersection رابط
internuncial رابط
connector رابط
wiring connector رابط
connective رابط
go between رابط
copulative رابط
fitting رابط
interfaces رابط
liaisons رابط
interface رابط
link رابط
liaison رابط
interneuron نورون رابط
interface card کارت رابط
inductor hose لوله رابط
high line پل رابط اصلی
internuncial neuron نورون رابط
internuncio رابط پیک
high fidelity receiver گیرنده رابط
ground liaison رابط زمینی
connector switch کلید رابط
continuity equation رابط پیوستگی
cylinderical fit رابط استوانهای
patch cord سیم رابط
edge connector رابط لبه
ediswan connector رابط ادیسوان
enlarging adapter رابط فزاینده
feeder canal نهر رابط
fuse link رابط فیوز
lamp connector رابط لامپ
lead in wire سیم رابط
reducer لوله رابط
reducing adaptor رابط کاهنده
serial interface رابط سری
standard interface رابط استاندارد
trunk line رابط ترانک
leads رابط برق
lead رابط برق
link شاخه رابط
push rod میله رابط
push rod میل رابط
liaison officer افسر رابط
link belt تسمه رابط
link chain زنجیر رابط
logical connective رابط منطقی
logical connector رابط منطقی
connections میلههای رابط
parallel interface رابط موازی
fuse wire رابط فیوز
connector plug دوشاخه رابط
connecting rod میله رابط
bays پل رابط در پل شناور
baying پل رابط در پل شناور
connecting cable کابل رابط
bayed پل رابط در پل شناور
bay پل رابط در پل شناور
bent adaptor رابط خمیده
box connector رابط جعبه
journal شفت رابط
journals شفت رابط
centronics interface رابط موازی
connecting tube لوله رابط
liaising رابط نظامی بودن
cell connector رابط پیل باتری
battery connector رابط پیل باتری
intervening variable متغیر فرضی رابط
artillery liaison officer افسر رابط توپخانه
apple desktop interface رابط رومیزی اپل
dry cell connector رابط پیل خشک
cross-tree [رابط عرضی دکلها]
expression فرمول یا رابط ه ریاضی
expressions فرمول یا رابط ه ریاضی
triatic stay بکسل رابط ناو
test lead رابط برق ازمایش
relay post پست رابط ستون
switch position موضع رابط دفاعی
anterior commissure بافت رابط قدامی
air liaison officer افسر رابط هوایی
commissure بافت عصبی رابط
liaises رابط نظامی بودن
command liaison افسر رابط فرماندهی
liaised رابط نظامی بودن
flared fitting رابط قیفی شکل
cross tree رابط عرضی دکلها
crawl trench خطوط رابط سنگرها
commissural fibres رشتههای عصبی رابط
command liaison شبکه رابط یکان
liaise رابط نظامی بودن
interface وصل کردن از طریق رابط
air transport liaison officer افسر رابط ترابری هوایی
interfaces وصل کردن از طریق رابط
programmable communications interface رابط مخابراتی برنامه پذیر
commissurotomy برداشتن بافت عصبی رابط
application program interface میانجی یا رابط برنامه کاربردی
to catch the connection وسیله نقلیه رابط را گرفتن
api رابط یامیانجی برنامه کاربردی
vectors سیستم رسم کامپیوتری که از طول خط و جهت آن از مبدا برای رسم استفاده میکند
vector سیستم رسم کامپیوتری که از طول خط و جهت آن از مبدا برای رسم استفاده میکند
sbc RA و رابط دستگاه جانبی RO ,Computer SmallBusiness
ditch گودال سنگر رابط خندق کندن
cylinderical limit gage دستگاه اندازه گیر رابط استوانهای
cross bleed سیستم نیوماتیکی رابط بین موتورها
ditched گودال سنگر رابط خندق کندن
ditches گودال سنگر رابط خندق کندن
crawl trench سنگرهای رابط بین خطوط مواضع
floating محل مخصوص در رابط ه با آدرس مرجع
semicompiled برنامه تبدیل شده از برنامه کد اصلی که حاوی توابع کتابخانهای و... نیست که در کد مبدا استفاده می شوند
logical connective رابط های منطقی [ریاضی] [زبان شناسی]
I missed the connection. من اتوبوس [قطار هواپیمای] رابط را از دست دادم.
logical operators رابط های منطقی [ریاضی] [زبان شناسی]
propagation delay 1-زمان لازم برای فاهر شدن خروجی در دروازه منط قی پس از اعمال ورودی . 2-زمانی که بیت داده روی شبکه از مبدا به مقصد می رود
relations between load, shear and moment رابط بین بار و نیروی برشی و لنگر خمشی
relative محل مشخص در رابط ه با یک مرجع یا آدرس مربوطه پایه
venn diagram نمایش گرافیکی رابط ه بین وضعیتهای سیستم یا مدار
interface human machine interface امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
line haul خط رابط بین کلماتی که نصف ان در سطر بعد واقع شده
functions لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
relational database پرش پایگاه داده که حاوی عملگرهای رابط های است
function لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
eia interface یک رابط استاندارد میان دستگاههای جانبی وریزکامپیوترها و مدمها وترمینالها
functioned لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
graphs نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
ccitt v. در ارتباطات داده سری ای ازاستانداردها است که خصوصیات رابط را توصیف میکند
tac log group گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
graph نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
crankpin قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
quick disconnect نوعی رابط الکتریکی که دونیمه منطبق شونده اش بطورسریع باز و بسته میشود
reference point نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
privilege وضعیت کاربرد در رابط ه با نوع برنامه که اجرا میکند ومنابعی که میتواند استفاده کند
decision جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
decisions جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
presentation manager تهیه شده است IB , icrosoftیک میانجی رابط نگارهای ورابط برنامه نویسی کاربردی
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
ABC پایه کار مبدا کار
tabled ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tabling ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tables ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
table ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
phenolic epoxy خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
ground liaison گروه رابط زمینی در فرودگاه شکاریهاربط زمینی
idle wheel دنده چرخ رابط بین دو چرخ
flattest برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flat برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
fuse unit رابط فیوز نگهدارنده فیوز
relay post پست رابط پست واسطه
privates رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
action حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
actions حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
private رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
cut out وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
keyword 1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
flash tube لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
rs c استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com