English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
navy yard محوطه مخصوص لنگر اندازی ناوگان
Other Matches
holding ground محوطه نگهدارنده لنگر
catcher's box محوطه مخصوص توپگیر
task component بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
declared speed سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
taxiway محوطه حرکت هواپیماها برای گرم شدن محوطه تاکسی کردن
open storage انبار کردن کالاها در محوطه باز انبارداری در محوطه روباز
aweigh تازه لنگر برداشته دارای لنگر اویزان
Open-plan <adj.> سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
anchor watch گروه نگهبانی لنگر نگهبان لنگر
apron محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aprons محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
anchor in sight لنگر بالاست لنگر را دیدم
classification yard محوطه مانور قطارها محوطه تقسیم مسیر قطارها
machinery space محوطه موتورخانه ناو محوطه ماشین الات ناو
clear way محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
capstan میله گردان گردونه دوار لنگر قرقره دوار لنگر
maritime ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
fleet ناوگان
armada ناوگان
fleets ناوگان
armadas ناوگان
merchant marine ناوگان بازرگانی
argosy ناوگان تجارتی
auxiliary fleet ناوگان تدارکاتی
flotilla ناوگان کوچک
numbered fleet ناوگان وابسته
flotillas ناوگان کوچک
navy ناوگان دریایی
navy بحریه ناوگان
navies ناوگان دریایی
navies بحریه ناوگان
fleet commander فرمانده ناوگان
commercial marine ناوگان دریایی
shipping کشتیرانی ناوگان
fleet in being ناوگان موجود
watch dog ناو نگهبان ناوگان
fleet operating base پایگاه عملیاتی ناوگان
admiral of the fleet امیرالبحر فرماندهء ناوگان
advanced fleet anchorage لنگرگاه مقدم ناوگان
major fleet ناوگان عمده دریایی
fleet in being ناوگان قابل استفاده
numbered fleet ناوگان زیرامر نیروی دریایی
lute گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lutes گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
writes وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
task element یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
precursor sweeping مین روبی قبل از عبور ناوگان
task fleet ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
typeface مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typefaces مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
shipping امور ارسال کالاها ناوگان عمومی یک کشور
precursor sweeping پاک کردن مین قبل از حرکت ناوگان
deck department قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
graphics کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
tactical diversions تصحیحات تاکتیکی مسیرناوگان تصحیح مسیر حرکت ناوگان
register که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
right of search حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
delete کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
filling اب اندازی
wrist wrestling مچ اندازی
exspuition تف اندازی
diving اب اندازی
arm wrestling مچ اندازی
fillings اب اندازی
expectoration تف اندازی
hawing محوطه
enclosures محوطه
enclosure محوطه
compounds : محوطه
compounded محوطه
space محوطه
spaces محوطه
compounded : محوطه
compound محوطه
zones محوطه
zone محوطه
compound : محوطه
haw محوطه
compounds محوطه
area محوطه
areas محوطه
garth محوطه
precincts محوطه
precinct محوطه
haws محوطه
hawed محوطه
ward محوطه
ground محوطه
wards محوطه
embedded code کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
postponements تاخیر اندازی
ecdysis پوست اندازی
actuation بکار اندازی
dockage حق بار اندازی
glaziery جام اندازی
supersedure تعویق اندازی
abortions بچه اندازی
abortion بچه اندازی
molt پوست اندازی
snash دست اندازی
encroachment دست اندازی
encroachments دست اندازی
boot راه اندازی
gunshot تیر اندازی
gunshots تیر اندازی
extrajection برون اندازی
sortition پشک اندازی
triggering راه اندازی
contortion ازشکل اندازی
contortions ازشکل اندازی
sortition قرعه اندازی
leg pull دست اندازی
lead work جام اندازی
lead work شیشه اندازی
launghing براه اندازی
start up راه اندازی
basket dam بندسله اندازی
trapping بدام اندازی
cannonade توپ اندازی
cannonry توپ اندازی
bootstrap خودراه اندازی
firing توپ اندازی
chrematistics علم پس اندازی
inbreak دست اندازی
shading سایه اندازی
sputtering بیرون اندازی
gunfire تیر اندازی
moulting شاخ اندازی
moulting پوست اندازی
trap در تله اندازی
postponement تاخیر اندازی
trapping در تله اندازی
starting راه اندازی
triggers راه اندازی
triggered راه اندازی
ejection بیرون اندازی
trigger راه اندازی
run ترتیب محوطه
runout محوطه دویدن
apron محوطه بارگیری
aprons محوطه بارگیری
lawn محوطه چمن
lawns محوطه چمن
out port بندرخارج از محوطه
runs ترتیب محوطه
yards حیاط محوطه
yards محوطه یا میدان
yard محوطه یا میدان
stockyard محوطه دامداری
run way محوطه فرود
trap محوطه کوچک
god's acre محوطه کلیسا
yard حیاط محوطه
goal crease محوطه دروازه
yard man متصدی محوطه
cincture حلقه محوطه
area of visibility محوطه دید
penalty area محوطه پنالتی
penalty areas محوطه پنالتی
courtyard محوطه محصور
dock yard محوطه لنگرگاه
dock yard محوطه بارانداز
area of probability محوطه احتمالات
buffer distance محوطه امنیت
Inc مخفف محوطه
lot قرعه محوطه
cubby محوطه مکعب
clear way محوطه صعود
embarkation area محوطه بارگیری
enceinte محوطه قلعه
farmyards محوطه مزرعه
environment architecture معماری محوطه
closes چهاردیواری محوطه
farmyard محوطه مزرعه
chill space محوطه سردخانه
ambit وسعت محوطه
close چهاردیواری محوطه
closer چهاردیواری محوطه
closest چهاردیواری محوطه
freeze space محوطه سردخانه
starting lever اهرم راه اندازی
starting motor موتور راه اندازی
starting power توانایی راه اندازی
boot record رکورد راه اندازی
starting position وضعیت راه اندازی
starting current جریان راه اندازی
start up disk دیسک راه اندازی
cockfights جنگ اندازی خروس ها
soft start راه اندازی نرم
skish مسابقه قلاب اندازی
shadow ball تمرین گوی اندازی
tournament casting مسابقه قلاب اندازی
encroached دست اندازی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com