English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
toll call مخابره تلفنی خارج شهری
toll calls مخابره تلفنی خارج شهری
Other Matches
exurb ناحیه یا منطقهء خارج شهری
private automatic branch exchange یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
exchange cable کابل اتصال بین مرکز تلفنی ومشترک تلفنی
telephone conversation گفتگوی تلفنی مذاکره تلفنی
analog transmission انتقال یا مخابره قیاسی مخابره انالوگ
serial transmission مخابره سری مخابره نوبتی
voice answer back یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
service message پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
telephone repeater دستگاه تقویت صوت تلفنی دستگاه تقویت مکالمه تلفنی
radio-telephones رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio-telephone رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio telephone رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
out of bounds خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
trunk line خط تلفنی
telephonic تلفنی
hooked medallion ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
urban <adj.> <noun> شهری
civic شهری
city slicker شهری
civil شهری
burgess شهری
citizen شهری
municipal شهری
citizens شهری
oppidan شهری
townee شهری
townswoman زن شهری
towny شهری
twonsman شهری
townspeople شهری
wire-tapping گوشیازی تلفنی
wire-tapping استراقسمع تلفنی
wire-tapped گوشیازی تلفنی
wire-tapped استراقسمع تلفنی
wire-tap گوشیازی تلفنی
wire-tap استراقسمع تلفنی
call girl فاحشه تلفنی
call girls فاحشه تلفنی
wire-taps استراقسمع تلفنی
wire-taps گوشیازی تلفنی
telebrief هماهنگی تلفنی
telephone communication ارتباط تلفنی
telephone connection اتصال تلفنی
telephone conversation مکالمه تلفنی
telephone message پیام تلفنی
telephone frequency بسامه تلفنی
telephone message پیغام تلفنی
telephone subscriber مشترک تلفنی
telephone traffic ترافیک تلفنی
wire net شبکه تلفنی
interphone system سیستم تلفنی
urban rug قالی شهری
town meeting انجمن شهری
urban population جمعیت شهری
urban renewal احیای شهری
urban renewal توسعه شهری
urban servitudes خدمات شهری
tramcar واگن شهری
urbanizing شهری کردن
interurban داخل شهری
citify شهری کردن
town houses خانه شهری
town house خانه شهری
civil خدمات شهری
streetcars تراموای شهری
metropolitan مادر شهری
townsfolk مردم شهری
suburban برون شهری
streetcar تراموای شهری
urbanizes شهری کردن
placing میدان شهری
people تن [جمعیت شهری]
urbanized شهری کردن
urbanize شهری کردن
urbanising شهری کردن
phiadelphian شهری ازامریکا
urbanises شهری کردن
urbanised شهری کردن
places میدان شهری
place میدان شهری
locals مکانی شهری
local مکانی شهری
urbanization شهری سازی
extra-mural فرا شهری
local subscriber مشترک تلفنی محلی
wire-tap وسیلهی استراقسمع تلفنی
line termination circuit مدار مشترک تلفنی
wide area telephone service سرویس تلفنی گسترده
telebrief تماس مستقیم تلفنی
wire-tapping وسیلهی استراقسمع تلفنی
log ضبط تماسهای تلفنی
wire-tap نهان گوشی تلفنی
duplex telephony گفت و شنود تلفنی
wire-taps نهان گوشی تلفنی
wire-taps استراقسمع تلفنی کردن
wire-tapping استراقسمع تلفنی کردن
wire-tapping نهان گوشی تلفنی
wire-tapped وسیلهی استراقسمع تلفنی
wire-tapped استراقسمع تلفنی کردن
wire-tapped نهان گوشی تلفنی
duplex telephony مکالمه تلفنی دو طرفه
international telephone circuit خط تلفنی بین المللی
wire-taps وسیلهی استراقسمع تلفنی
wire-tap استراقسمع تلفنی کردن
telephone switching technique اصول اتصالات تلفنی
telephone modal distance مسافت مکالمه تلفنی
telephone carrier current جریان حامل تلفنی
call meter کنتور مکالمات تلفنی
radiotelephony مکالمه رادیو تلفنی
phantom circuit مدار دو خطه تلفنی
logs ضبط تماسهای تلفنی
push to talk کلید مکالمه تلفنی
civil defense پدافند ازمناطق شهری
ephebe شهری که از 81 تا 02 سال داشت
townswoman دختر شهری فاحشه
To lay siege to a city . شهری را محاصره کردن
urbanity اعتیاد بزندگی شهری
urbanism اعتیاد بزندگی شهری
to patrol a town شهری را گشت زدن
trolleybus واگن برقی شهری
drop letter نامه پست شهری
sienna نام شهری در ایتالیا
street car راه اهن شهری
intercity train قطار بین شهری
trolley car واگن برقی شهری
ley den نام شهری در هلند
trunk call اتصال تلفنی بین دومشترک
hot lines خط تلفنی بیست و چهار ساعته
trunk calls اتصال تلفنی بین دومشترک
telephone repeater valve لامپ تقویت کننده تلفنی
telephone directories دفترتلفن فهرست مشترکین تلفنی
hot line خط تلفنی بیست و چهار ساعته
telephone directory دفترتلفن فهرست مشترکین تلفنی
culturing عوارض شهری مناطق شهرنشین
inverness اینورس نام شهری دراسکاتلند
cultures عوارض شهری مناطق شهرنشین
Coventry نام شهری است درانگلستان
urban مربوط به شهر مراکز شهری
to prostrate a city شهری را با خاک یکسان کردن
culture عوارض شهری مناطق شهرنشین
to raze a city to the ground شهری را با خاک یکسان کردن
mushroom city شهری که زود ترقی میکند
liverpudlian اهل لیورپول شهری ازانگلیس
town meeting انجمن بلدی شورای شهری
post town شهری که پستخانه مستقل دارد
intercity train قطار بین شهری با توقف
A series of city improvement works. یکرشته کارهای عمرانی شهری
message line خط مخابره
traffics مخابره
trafficking مخابره
traffic مخابره
trafficked مخابره
messages مخابره
message مخابره
transmission مخابره
despatch مخابره
communication مخابره
transmissions مخابره
traffick مخابره
ring off قطع کردن تلفن یا مکالمه تلفنی
tele communication مخابرات تلفنی وغیره ازمسافات دور
There is no such number. همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
logger وسیلهای که تماسهای تلفنی را ضبط میکند
cross fire تداخل دومکالمه تلفنی یا تلگرافی باهم
loggers وسیلهای که تماسهای تلفنی را ضبط میکند
laodicean شهری از فروغیه که دردیانت وسیاست ومانندانهافائزاست
urbiculture مسائل ومشکلات زندگی شهری وشهرها
county borouh شهری که بیش از 00005تن نفوس دارد
Urban tissue sites سایت های بافت فرسوده شهری
streetwise ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
flag hoist مخابره با پرچم
simplex transmission مخابره ساده
synchronous transmission مخابره همزمان
duplex transmission مخابره دو رشتهای
serial tranmission مخابره نوبتی
telegraphic message مخابره تلگرافی
transmissions مخابره کردن
data transmission مخابره داده ها
parallel transmission مخابره موازی
telegraphed مخابره تلگرافی
visual communication مخابره بصری
telegrams مخابره تلگرافی
signal bridge پل مخابره ناو
syncheronous communications مخابره همزمان
data communication مخابره داده ها
wirable قابل مخابره
telegraph مخابره تلگرافی
transmissions مخابره مخابرات
asynchronous transmission مخابره ناهمگام
telegram مخابره تلگرافی
dispateh مخابره کردن
satellite communications مخابره ماهوارهای
transmission error خطای مخابره
retransmission مخابره مجدد
transmission rate سرعت مخابره
transmission rate نرخ مخابره
transmittancy ارسال مخابره
transmittance ارسال مخابره
transmittal ارسال مخابره
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com