English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English Persian
truck mixing مخلوط کردن بتن روی کامیون
Other Matches
cement truck کامیون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
transit-truck mixer کامیون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
transit-agitator truck کامیون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
ready-mix truck کامیون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
ready-mix truck کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
transit-truck mixer کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
transit-agitator truck کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
cement truck کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
admix مخلوط شدن بهم پیوستن مخلوط کردن امیختن
weapon carrier کامیون حامل جنگ افزار کامیون حامل توپ
auto rich مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
mingled مخلوط کردن
puddle مخلوط کردن
mixing مخلوط کردن
confect مخلوط کردن
puddles مخلوط کردن
commix مخلوط کردن
admix مخلوط کردن
meddles مخلوط کردن
mingling مخلوط کردن
mingles مخلوط کردن
mingle مخلوط کردن
interlard مخلوط کردن
intermingling با هم مخلوط کردن
intermingles با هم مخلوط کردن
intermingled با هم مخلوط کردن
intermingle با هم مخلوط کردن
melt مخلوط کردن
blends مخلوط کردن
intermeddle مخلوط کردن
meddle مخلوط کردن
meddled مخلوط کردن
syncrasy مخلوط کردن
blend مخلوط کردن
hash مخلوط کردن
melts مخلوط کردن
mell مخلوط کردن
carryall truck کامیون حمل بار و بسته کامیون اتلیه حمل بار
mix مخلوط کردن ترکیب
agitation مخلوط کردن اشفتگی
mixes مخلوط کردن ترکیب
mix امیختن مخلوط کردن
intermix در هم امیختن با هم مخلوط کردن
burden مخلوط کردن بار
cross loading مخلوط کردن بارها
burdens مخلوط کردن بار
turn the mortar مخلوط کردن ملات
shuffling بهم مخلوط کردن
souse با ترشی مخلوط کردن
shuffles بهم مخلوط کردن
tempered مخلوط کردن مزاج
brandy با کنیاک مخلوط کردن
shuffle بهم مخلوط کردن
brandies با کنیاک مخلوط کردن
shuffled بهم مخلوط کردن
temper مخلوط کردن مزاج
tempers مخلوط کردن مزاج
ethylate بااتیل مخلوط کردن
commingle بهم مخلوط کردن
mixes امیختن مخلوط کردن
etherize بااتر مخلوط کردن
immingle بهم امیختن مخلوط کردن
blender ماشین مخصوص مخلوط کردن
admix مخلوط شدن امیزش کردن
roil مخلوط کردن سرگردان شدن
blenders ماشین مخصوص مخلوط کردن
gradate درجه بندی کردن مخلوط کردن
platinize با پلاتین و ترکیبات ان مخلوط کردن یا اندودن
sugars ماده قندی با شکر مخلوط کردن
sugar ماده قندی با شکر مخلوط کردن
blundered دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
premix قبل از مصرف مخلوط کردن پیش امیختن
blunders دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
blundering دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
blunder دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
dry ginger نوشیدنیکف دارکه برای مخلوط کردن ویسکی باسایرنوشیدنیهااستفاده میشود
ming ذکر کردن مخلوط کردن
blend مخلوط کردن رقیق کردن
blends مخلوط کردن رقیق کردن
batch اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
batches اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
vehicular کامیون
trucked کامیون
camion کامیون
cl کامیون کامیون
truck کامیون
trucking کامیون
cl کامیون پر
truckloads یک کامیون پر
road transport vehicle کامیون
trucks کامیون
lorry کامیون
lorries کامیون
truckload یک کامیون پر
truck vehicle کامیون
water injection پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
truckers راننده کامیون
trucks کامیون بارکش
truckman راننده کامیون
trucked کامیون بارکش
trucker راننده کامیون
truckage بارکشی با کامیون
teamster کامیون ران
wreckers کامیون اخراجات
small truck کامیون کوچک
truck trailer ترایلر کامیون
truckload به اندازهی یک کامیون
motortruck کامیون باری
truckloads به اندازهی یک کامیون
truck کامیون بارکش
carload یک بار کامیون
high speed truck کامیون پردور
vans کامیون سر بسته
dump truck کامیون کمپرسی
truck loading سربار کامیون
van کامیون سر بسته
trucking کامیون بارکش
wrecker کامیون اخراجات
tow car کامیون جرثقیل دار
tow truck کامیون جرثقیل دار
dump truck کامیون زباله بر شهرداری
cl برحسب بار هر کامیون
stake truck کامیون نرده دار
fot تحویل روی کامیون
free on truck تحویل کالا روی کامیون
Bobtail [tractor unit] [American English] تراکتور [کامیون بدون تریلر]
tonner کامیون دارای فرفیت معینی
dumper ماشین حمل زباله کامیون تخلیه کن
to jackknife truck-trailers تا شدن کامیون در جاده [بیشتر در تصادفات]
truck trailer ارابه بی موتوری که توسط کامیون برده شود
dilly وسائط نقلیه مختلف از قبیل ارابه و کامیون و غیره
truck mixer بتن سازی که روی کامیون نصب شده است
container صندوقهای فلزی بزرگ بااندازههای استانداردکه جهت حمل کالا با کامیون
containers صندوقهای فلزی بزرگ بااندازههای استانداردکه جهت حمل کالا با کامیون
mixtures مخلوط
mixer مخلوط کن
blent مخلوط شد
macedoine مخلوط
mixers مخلوط کن
hash مخلوط
compost مخلوط
mixture مخلوط
blends مخلوط
mixed مخلوط
blend مخلوط
anti freeze mixture مخلوط ضد یخ
admixtion مخلوط
composite مخلوط
admixture مخلوط
blender مخلوط کن
blenders مخلوط کن
confused مخلوط
blending مخلوط
rich mix مخلوط پر مایه
homogeneous mixture مخلوط همگن
mixers مخلوط کننده
pug mill اسیای گل مخلوط کن
ternary mixture مخلوط سه تایی
terpenoid مخلوط باترپن
melange مخلوط امیختگی
concrete mix مخلوط بتن
heterogeneous mixture مخلوط ناهمگن
mixer مخلوط کننده
solid solution کریستال مخلوط
staff مخلوط سیمان و گچ
intercarrier buzz وزوز مخلوط
porridge چیز مخلوط
mixtures بتن مخلوط کن
mixes امیزه مخلوط
hot mixer مخلوط کننده
mixes مخلوط ترکیبی
unscourced wool پشم مخلوط
azeotropic mixture مخلوط همجوش
azeotropic mixture مخلوط ازئوتروپ
duplex pressure proportioner مخلوط کن دو فشاری
mix مخلوط ترکیبی
batch mixer مخلوط کن ضربهای
proportioner مخلوط کن شیمیایی
lean mixture مخلوط رقیق
mix امیزه مخلوط
cryogen مخلوط سرمازا
intercarrier beat زنه مخلوط
mixture بتن مخلوط کن
miscible مخلوط شدنی
immiscible مخلوط نشدنی
blend مخلوط امیختگی
mixed semiconductor نیمرسانای مخلوط
weak mixture مخلوط ضعیف
blent مخلوط کرد
gas mixture مخلوط گاز
unadulterated مخلوط نشده
mixed crystal کریستال مخلوط
mixed glue چسب مخلوط
mixed gas گاز مخلوط
staffed مخلوط سیمان و گچ
staffs مخلوط سیمان و گچ
blends مخلوط امیختگی
laudanum مخلوط افیون
crab cocktail مخلوط خرچنگ
mixing in place امیختن در جا مخلوط در جا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com