English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
English Persian
count out of the house مذاکرات را به علت فقدان حدنصاب قطع کردن
Other Matches
atony فقدان کشیدگی طبیعی عضلانی فقدان تونوس
atonicity فقدان کشیدگی طبیعی عضلانی فقدان تونوس
atonia فقدان کشیدگی طبیعی عضلانی فقدان تونوس
collective bargaining مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
surplusage بیش از حدنصاب
hansardize متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
misses از دست دادن احساس فقدان چیزی راکردن گم کردن
miss از دست دادن احساس فقدان چیزی راکردن گم کردن
missed از دست دادن احساس فقدان چیزی راکردن گم کردن
lack فقدان
absence فقدان
forfeit فقدان
forfeited فقدان
forfeiting فقدان
forfeits فقدان
deficiency فقدان
deficiencies فقدان
apyrexy فقدان تب
lacks فقدان
lacked فقدان
absences فقدان
loss فقدان
forfeiture فقدان
dealings مذاکرات
pourparlers مذاکرات
goings-on مذاکرات
lacking فقدان کمبود
anosmia فقدان حس شامه
hypoprosessis فقدان توجه
absence of intention فقدان قصد
akinesthesia فقدان حس حرکت
acathexis فقدان نیروگذاری
loss of accuracy فقدان دقت
loss of claim فقدان غرامت
lacks فقدان کسری
lacked فقدان کسری
hypoprosexia فقدان توجه
amenorrhea فقدان قاعدگی
lack of incentive فقدان انگیزه
analgesia فقدان حس درد
insanitation فقدان بهداشت
lack فقدان کسری
deprivations فقدان انعزال
inattention فقدان توجه
deprivation فقدان انعزال
incoordination فقدان هم اهنگی
incapacity فقدان اهلیت
cloture کفایت مذاکرات
negotiation result پی آمد مذاکرات
negotiation outcome پی آمد مذاکرات
result of the negotiations پی آمد مذاکرات
negotiation result عاقبت مذاکرات
negotiation outcome عاقبت مذاکرات
hansard مذاکرات رسمی
negotiations معاوضه مذاکرات
transactions شرح مذاکرات
record صورت مذاکرات
negotiation معاوضه مذاکرات
progress of negotiations پیشرفت مذاکرات
proceedings شرح مذاکرات
peace negotiations مذاکرات صلح
minute خلاصه مذاکرات
leader of the negotiations سرپرست مذاکرات
result of the negotiations عاقبت مذاکرات
negotiation round دور مذاکرات
round of negotiations دور مذاکرات
preliminary negotiations مذاکرات مقدماتی
break down of negotiation تفکیک مذاکرات
proceed with deliberations شروع مذاکرات
proceedings of the parliament مذاکرات مجلس
process of negotiations روند مذاکرات
peace negotiation مذاکرات صلح
transaction خلاصه مذاکرات
chief negotiator سرپرست مذاکرات
negotiation result حاصل مذاکرات
negotiation outcome حاصل مذاکرات
result of the negotiations حاصل مذاکرات
negotiation result نتیجه مذاکرات
negotiation outcome نتیجه مذاکرات
result of the negotiations نتیجه مذاکرات
negotiator سرپرست مذاکرات
minutes خلاصه مذاکرات
failure of negotiations شکست مذاکرات
anorgasmia فقدان اوج جنسی
ineligibility فقدان شرایط لازم
inconsequence فقدان ارتباط منطقی
inclemency بی اعتدالی فقدان ملایمت
evanescence فقدان تدریجی ناپایداری
inhospitality فقدان مهمان نوازی
acrotism فقدان ضربان یا تپش
the losser of a child فقدان یا داغ فرزند
aniconia فقدان تصویر ذهنی
anandria فقدان ویژگیهای نرینگی
achroma فقدان رنگ دانه
wanted کسر داشتن فقدان
interdiction فقدان اهلیت محجوریت
want کسر داشتن فقدان
achromia فقدان رنگ دانه
anhedonia فقدان احساس لذت
ahedonia فقدان احساس لذت
anorgasmy فقدان اوج جنسی
parliamentary discussions گفتگوها یا مذاکرات مجلس
debate مذاکرات پارلمانی منازعه
course of dealing دوره مذاکرات خرید
debated مذاکرات پارلمانی منازعه
closures رای کفایت مذاکرات
opening of negotiations افتتاح مذاکرات [معاملات]
debates مذاکرات پارلمانی منازعه
debating مذاکرات پارلمانی منازعه
In the course of the discussions. درطی مذاکرات ومباحثات
closure رای کفایت مذاکرات
proceeding پیشرفت خلاصه مذاکرات
acheilia فقدان لب بطور مادرزادی نوزاد بی لب
colourblindness فقدان قوه تشخیص رنگ
quorum اکثریت لازم برای مذاکرات
The negotiations were successful ( inconclusive ) . مذاکرات به نتیجه رسید ( نرسید )
cloture رای به کفایت مذاکرات دادن
achlorhydria فقدان اسید کلریدریک درشیرهء معده
tamper مذاکرات پنهانی وزیر جلی داشتن
collective bargaining مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما
put the question مذاکرات را کافی دانستن ورای گرفتن
anuresis فقدان قدرت دفع ادرار شاش بند
closures رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
closure رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
hydrogen embrittleness فقدان چقرمگی بعلت وجودهیدروژن در داخل جسم میباشد
aphonia فقدان صدا یا خفگی ان بعلت فلج تارهای صوتی
negotiation تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
negotiations تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
paranoia جنون ایجاد سوء ذن شدید و هذیان گویی و فقدان بصیرت
China has signalled [its] readiness to resume talks. چین آمادگی [خود را ] برای از سرگیری مذاکرات نشان داد.
protocols خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
These talks are crucial [critical] to the future of the peace process. این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم [حیاتی] هستند.
protocol خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
anoxia فقدان اکسیژن در سلولهای خونی و بافتی که اغلب منجربه زیانهای جبران ناپذیری میشود
verbal note شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد
abulia فقدان نیروی اراده ضعف اراده
abuleia فقدان نیروی اراده ضعف اراده
previous question موضوع کفایت یا عدم کفایت مذاکرات
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
serve نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal [to] درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
served نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
tae پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
to inform on [against] somebody کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigned مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
soft-pedalling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
timed تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
cross تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
times تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilizes گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
point اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
time تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
crossest تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
checks بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
infringes تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
crosses تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
woo افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
infringing تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
crosser تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
woos افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com