Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
thalassic
مربوط به دریا یاخلیج
Other Matches
ferrybridge
کشتی ای که قطار راه اهن راازروی رودخانه یاخلیج میبرد
continental shelf
مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
neap tide
کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity
نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
mean sea level
سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
auditory
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
holding anchorage
لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic
مربوط به صدا مربوط به سامعه
xenial
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
civil appropriation
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
mean sea level
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
flooded
رو د دریا
floods
رو د دریا
merest
دریا
meerscham
کف دریا
flood
رو د دریا
ground
کف دریا
sea froth
کف دریا
main
دریا
sepiolite
کف دریا
d.j.'s locker
ته دریا
overboard
در دریا
high tide
مد دریا
meerschaum
کف دریا
mere
دریا
bree
دریا
waterscape
اب دریا
acajou
دریا
channel
دریا
channeled
دریا
channeling
دریا
high water line
خط مد دریا
channelled
دریا
channels
دریا
asea
در دریا
asea
به دریا
at sea
در دریا
lough
اب دریا
high tides
مد دریا
the deep
دریا
the blue
دریا
benthos
ته دریا
the wave
دریا
holm
دریا
seas
دریا
high water
مد دریا
on the sea
دریا
saltwater
اب دریا
beach foam
کف آب دریا
seabed
کف دریا
cuttle bone
کف دریا
ocean foam
کف آب دریا
sea foam
کف آب دریا
cuttlebone
کف دریا
sea bed
کف دریا
sea foam
کف دریا
spume
کف آب دریا
sea
دریا
hypobaric
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
voyages
سفر دریا
sailor
دریا نورد
transmarine
فرا دریا
voyage
سفر دریا
poseidon
خدای دریا
mare
تاریکی دریا
mares
تاریکی دریا
man overboard
ادم به دریا
mal de mer
ناخوشی دریا
the sea was lulled
دریا ساکت شد
shores
کنار دریا
seaport
بندرساحلی دریا
the waves of the sea
خیزابهای دریا
maldemer
ناخوشی دریا
the waves of the sea
امواج دریا
high tides
حداکثر مد دریا
foreshore
کنار دریا
seastrand
دریا کنار
seaside
دریا کنار
sailer
دریا نورد
out bound
رهسپار دریا
strands
کنار دریا
coasts
کنار دریا
sailors
دریا نورد
oversea
انطرف دریا
outbound
رهسپار دریا
seacoast
دریا کنار
two star
دریا دار
pelagic
ساکن دریا
seaports
دریا بندر
sea anchor
لنگر دریا
coast
کنار دریا
seaports
بندرساحلی دریا
seaport
دریا بندر
upcountry
دور از دریا
strand
کنار دریا
the lid of a kettle
دریا سر کتلی
seaborne
دریا برد
seaway
دریا راه
sea sickness
دریا گرفتگی
seaworthy
اماده دریا
naval aviation
هوا دریا
seasickness
دریا زدگی
shipper
دریا نورد
seacoast
ساحل دریا
sea shore
کرانه دریا
sea going
باب دریا
sea bed
بستر دریا
sea state
حالت دریا
sea state
وضعیت دریا
seacraft
دریا نوردی
seafolk
دریا نوردان
seagirt
محاط دریا
sea water damage
خسارت اب دریا
seagoer
دریا نورد
shipman
دریا نورد
seagoing
دریا پیما
seagoing
دریا نورد
seapuss
گرداب دریا
seaward
بسوی دریا
sea-going
باب دریا
sea purse
گرداب دریا
sea born
زاده دریا
ranged
حدودجذر و مد دریا
range
حدودجذر و مد دریا
foreshores
کنار دریا
marooner
دریا زن غارتگر
sea board
کناره دریا
on shore winds
دریا باد
thalassophobia
دریا هراسی
sand
شن کرانه دریا
marine transgression
پیشروی دریا
ranges
حدودجذر و مد دریا
seabed
بستر دریا
sea girt
دریا بست
sea duty
خدمت دریا
briny
مثل اب دریا
sea cock
شیر دریا
sea coast
ساحل دریا
sea coast
کرانه دریا
shores
ساحل دریا
shore
ساحل دریا
shore
کنار دریا
waterside
کنار دریا
sands
شن کرانه دریا
high tide
حداکثر مد دریا
seabird
مرغ دریا
bay salt
نمک دریا
seaboards
کرانه دریا
cog in the machine
<idiom>
قطرهای از دریا
chlorinity
غلظت اب دریا
seaboard
کرانه دریا
holding ground
گیرایی کف دریا
seascapes
دورنمای دریا
davy jones
جنی دریا
sea breezes
نسیم دریا
heave of the sea
زورخیزاب دریا
datum level
سطح اب دریا
seabirds
مرغ دریا
seahorse
اسب دریا
deep-sea
ژرف دریا
adventure
دل به دریا زدن
risk
دل به دریا زدن
seahorses
اسب دریا
dead in the water
متوقف در دریا
ocean bound
رهشپار دریا
surface-to-air
دریا به هوا
sea breeze
نسیم دریا
seashores
ساحل دریا
seashore
ساحل دریا
bottom bounce
انعکاس از کف دریا
high water
دریا درحال مد
by sea
ازراه دریا
passages
دریا کرایه
anchor ice
یخهای کف دریا
passage
دریا کرایه
seafarer
دریا نورد
seafarers
دریا نورد
waterscape
منظره اب دریا
low water
پس رفت اب دریا
by water
از راه دریا
sea level
سطح دریا
seascape
دورنمای دریا
seaworn
ساییده بواسطه دریا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com