Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
antenuptial
مربوط به پیش از عروسی
Other Matches
left handed marriage
عروسی با پست تر از خود عروسی با غیر هم کفو
wedding day
روز عروسی جشن سالیانه عروسی
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
genital
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
wedding
عروسی
nuptial
عروسی
spousal
عروسی
bridal
عروسی
marriage
عروسی
marriages
عروسی
espousal
عروسی
wedlock
عروسی
nuptials
عروسی
matrimony
عروسی
weddings
عروسی
hymens
عروسی
hymen
عروسی
digamy
عروسی دوباره
matrimonial
وابسته به عروسی
to get married
عروسی کردن
to chang one's condition
عروسی کردن
handfast
پیمان عروسی
the nuptial day
روز عروسی
the advantages of marriage
فوائد عروسی
nuptials
نکاحی عروسی
marriage
جشن عروسی
nuptial
نکاحی عروسی
wedding ring
انگشتر عروسی
to change ones condition
عروسی کردن
proposal of marriage
پیشنهاد عروسی
weddings
جشن عروسی
marriages
جشن عروسی
wedding
جشن عروسی
marry
عروسی کردن
internuptial
وابسته به عروسی
marries
عروسی کردن
bridal
جشن عروسی
get marriage
عروسی کردن
marriageable
درخور عروسی
hedge marriage
عروسی زیرجلی
wed
عروسی کردن با
marriage preparations
تدارکات عروسی
mismarriage
عروسی ناجور
nuptial ceremonies
ایین عروسی
genial bed
رختخواب یافراش عروسی
espousing
عروسی کردن نامزدکردن
hymen
خدای عروسی ونکاح
hymens
خدای عروسی ونکاح
espouses
عروسی کردن نامزدکردن
espoused
عروسی کردن نامزدکردن
espouse
عروسی کردن نامزدکردن
remarry
دوباره عروسی کردن
remarries
دوباره عروسی کردن
remarried
دوباره عروسی کردن
to pop the question
پیشنهاد عروسی کردن
to come dressed in your wedding finery
با لباس عروسی آمدن
spousal
زفاف وابسته به عروسی
trigmous
سه بار عروسی کرده
marriage lines
گواهی نامه عروسی
anniversaries
جشن سالیانه عروسی
sham marriage
عروسی ساختگی یا دروغی
postnuptial
وابسته به بعد از عروسی
married
عروسی کرده متاهل
promise of marriage
قول یا پیمان عروسی
anniversary
جشن سالیانه عروسی
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical
مربوط به صدا مربوط به سامعه
they were made one
یعنی باهم عروسی کردند
wedding party
مجلس عروسی یا عقد کنان
deuterogamy
عروسی دوم باره تجدیدفراش
d. wedding
جشن شصتمین سال عروسی
We have a wedding ceremony comin off.
جشن عروسی در پیش داریم
a wedding with all the trimmings
[fixings]
یک عروسی با هر چیزی که باهاش می آید
diamond weddings
شصتمین یا هفتادوپنجمین سال عروسی
golden wedding
جشن پنجاهمین سال عروسی
love match
عروسی ای که پایه اش عشق باشد و بس
consummating
انجام دادن عروسی کردن
consummate
انجام دادن عروسی کردن
consummates
انجام دادن عروسی کردن
golden weddings
جشن پنجاهمین سال عروسی
silver wedding
بیست وپنجمین سال عروسی
consummated
انجام دادن عروسی کردن
relative impediment
محظور شرعی برای عروسی
diamond wedding
شصتمین یا هفتادوپنجمین سال عروسی
handfast
دست نامزدی پیمان عروسی بستن با حلقه
maritally
چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
xenial
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
wedding cake
کلوچهای که در عروسی به مهمانان میدهند و برای دوستانی ....میفرستند
hymeneal
سطح هاگدار ومیوه اور قارچ سرود عروسی
p sexual relations
امیزش جنسی بطورهرج مرج وبدون رعایت ائین عروسی
civil appropriation
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
morganatic marriage
عروسی یکی از بزرگان بازنی که ازطبقات پست که باشوهرخودهم پایه نمیشود
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
married under a contract unlimited perio
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
related
مربوط
irrelevant
نا مربوط
coherent
مربوط
cretaceous
مربوط به گچ
pertaining
مربوط به
pertinent
مربوط
curatorial
مربوط به
coordinate
مربوط
condequent
مربوط
for
مربوط به
germane
مربوط
pertinent
مربوط به
apposite
مربوط
as for
مربوط به
correspondents
مربوط به
hydraulic
مربوط به اب
proper
مربوط
relevant
مربوط
lineal
مربوط به خط
pertinenet
مربوط
eight bit system
مربوط به یک
caprine
مربوط به بز
affined
مربوط
correspondent
مربوط به
vespertinal
مربوط به شب
analitical
مربوط به تجزیه
budgetary
مربوط به بودجه
affiliate
مربوط ساختن
affiliates
مربوط ساختن
fractional
مربوط به بخشهایی
anglian
مربوط به نژاد
expiratory
مربوط به زفیر
electrically
مربوط به الکتریسیته
filiate
مربوط ساختن
retired
مربوط به بازنشستگی
affiliated
مربوط ساختن
faunae
مربوط به جانوران
anent
در مشارکت با مربوط به
affiliating
مربوط ساختن
ammino
مربوط به امونیاک
fossils
مربوط بادوارگذشته
fractional
مربوط به بخشها
ameboid
مربوط به امیب
fistulous
مربوط به ناسور
glossal
مربوط به زبان
concerns
مربوط بودن به
dependent
مربوط محتاج
outbound
مربوط به خارج
racing
مربوط بمسابقه
agrologic
مربوط بخاکشناسی
fossil
مربوط بادوارگذشته
glyptic
مربوط به حکاکی
goidelic
مربوط بسلت
haemic
مربوط بخون
adulterous
مربوط به زنا
hawaiian
مربوط به هاوایی
achaian
مربوط به اخائیه
achaean
مربوط به اخائیه
hominoid
مربوط به بشر
concern
مربوط بودن به
vehicular
مربوط به خودرو
futuristic
مربوط به اینده
four dimensional
مربوط به بعدچهارم
amebic
مربوط به امیب
gallinaceous
مربوط بماکیان
ameban
مربوط به امیب
garlicky
مربوط به سیر
aluminous
مربوط به الومینیوم
ameba
مربوط به امیب
prospective
مربوط به اینده
amazonian
مربوط به امازونها
parental
مربوط به والدین
genethliac
مربوط به طالع
communists
مربوط به کمونیسم
communist
مربوط به کمونیسم
aguish
مربوط به تب و لرز
climatic
مربوط به اب وهوا
horsy
مربوط به اسب
existential
مربوط به هستی
c
مربوط به کامپیوتر
municipal
مربوط به شهرداری
attached
مربوط متعلق
valedictory
مربوط به خداحافظی
military
مربوط به نظام
commercial
مربوط به تجارت
chromatic
مربوط به رنگها
chromic
مربوط به کرومیوم
churchly
مربوط به کلیسا
atomistic
مربوط به اتم
astro
مربوط به نجوم
astrological
مربوط به نجوم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com