Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
caloric
مربوط به کالری
Other Matches
cals
کالری
calory
کالری
cal
کالری
calories
کالری
international table calorie
کالری
calorie
کالری
cal.
کالری
heat unit
کالری
calorimeter
کالری سنج
therms
کالری کوچک
therm
کالری کوچک
ration strenght
کالری جیره
equicaloric
دارای کالری و نیروی مساوی
langley
واحد تشعشع خورشید مساوی یک گرم کالری در هرسانتیمتر مربع از سطح غیرمتشعشع
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
auditory
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic
مربوط به صدا مربوط به سامعه
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
civil appropriation
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
coherent
مربوط
vespertinal
مربوط به شب
as for
مربوط به
pertinenet
مربوط
condequent
مربوط
correspondent
مربوط به
caprine
مربوط به بز
lineal
مربوط به خط
relevant
مربوط
pertaining
مربوط به
related
مربوط
correspondents
مربوط به
pertinent
مربوط به
pertinent
مربوط
curatorial
مربوط به
eight bit system
مربوط به یک
affined
مربوط
proper
مربوط
coordinate
مربوط
for
مربوط به
irrelevant
نا مربوط
hydraulic
مربوط به اب
cretaceous
مربوط به گچ
germane
مربوط
apposite
مربوط
verbs
مربوط به صدا
verb
مربوط به صدا
affiliates
مربوط ساختن
cerebellar
مربوط به مخچه
ecumenical
مربوط به سرتاسرجهان
personal
مربوط به کسی
genethliac
مربوط به طالع
garlicky
مربوط به سیر
affiliated
مربوط ساختن
affiliating
مربوط ساختن
mammary
مربوط به پستان
hawaiian
مربوط به هاوایی
haemic
مربوط بخون
goidelic
مربوط بسلت
glyptic
مربوط به حکاکی
retired
مربوط به بازنشستگی
glossal
مربوط به زبان
capitular
مربوط بفصل
budgetary
مربوط به بودجه
coherently
بطور مربوط
electrically
مربوط به الکتریسیته
divisional
مربوط به تقسیم
occupational
مربوط به شغل
gallinaceous
مربوط بماکیان
contiguous
مربوط بهم
four dimensional
مربوط به بعدچهارم
communists
مربوط به کمونیسم
communist
مربوط به کمونیسم
operatic
مربوط به اپرا
fistulous
مربوط به ناسور
climatic
مربوط به اب وهوا
futuristic
مربوط به اینده
vehicular
مربوط به خودرو
dictoral
مربوط به دکتری
filiate
مربوط ساختن
faunae
مربوط به جانوران
expiratory
مربوط به زفیر
parental
مربوط به والدین
prospective
مربوط به اینده
polar
مربوط به قط بها
mammary
مربوط به پستانداران
affiliate
مربوط ساختن
fossils
مربوط بادوارگذشته
chromatic
مربوط به رنگها
chromic
مربوط به کرومیوم
churchly
مربوط به کلیسا
womanish
مربوط به زن یا زنان
collegial
مربوط به دانشکده
commisural
مربوط به درزوپیوندگاه
computational
مربوط به یک محاسبه
polar
مربوط به قطب
Hellenic
مربوط به یونان
domiciliary
مربوط به خانه
nasal
مربوط به بینی
agrologic
مربوط بخاکشناسی
psychiatric
مربوط به روانپزشکی
adulterous
مربوط به زنا
achaian
مربوط به اخائیه
familial
مربوط به خانواده
achaean
مربوط به اخائیه
acetarious
مربوط به سالاد
municipal
مربوط به شهرداری
surgical
مربوط به جراحی
marital
مربوط به زناشویی
amebic
مربوط به امیب
ameban
مربوط به امیب
ameba
مربوط به امیب
amazonian
مربوط به امازونها
ceremonial
مربوط به جشن
ceremonials
مربوط به جشن
aguish
مربوط به تب و لرز
matrimonial
مربوط به ازدواج
attached
مربوط متعلق
American
مربوط بامریکا
Americans
مربوط بامریکا
circumstantial
مربوط به موقعیت
fractional
مربوط به بخشهایی
fractional
مربوط به بخشها
baronial
مربوط به بارون
ovarian
مربوط به تخمدان
nautical
مربوط به کشتیرانی
textual
مربوط به متن یا نص
concern
مربوط بودن به
valedictory
مربوط به خداحافظی
military
مربوط به نظام
fossil
مربوط بادوارگذشته
commercial
مربوط به تجارت
racing
مربوط بمسابقه
outbound
مربوط به خارج
dependent
مربوط محتاج
concerns
مربوط بودن به
ameboid
مربوط به امیب
ammino
مربوط به امونیاک
technologically
مربوط به فناوری
basal
مربوط به ته یابنیان
geriatric
مربوط به پیری
centenarian
مربوط به قرن
centenarians
مربوط به قرن
bardic
مربوط به رامشگری
feminine
مربوط به جنس زن
my
مربوط بمن
bear on
مربوط بودن
technological
مربوط به فناوری
aeronautical
مربوط به فضانوردی
calligraphic
مربوط به خطاطی
anal
مربوط به مقعد
c
مربوط به کامپیوتر
brumal
مربوط به زمستان
britannic
مربوط به بریتانیا
acrobatic
مربوط به بندبازی
speculative
مربوط به اندیشه
nuclear
مربوط به اتمی
atomistic
مربوط به اتم
arbitrative
مربوط بحکمیت
arbitral
مربوط به حکمیت
astrological
مربوط به نجوم
anglian
مربوط به نژاد
anent
در مشارکت با مربوط به
analitical
مربوط به تجزیه
aesthetic
مربوط به علم
aesthetically
مربوط به علم
archival
مربوط به بایگانی
meteorological
مربوط به هواسنجی
thematic
مربوط بموضوع
astro
مربوط به نجوم
congressional
مربوط به کنگره
sartorial
مربوط به خیاطی
as to
عطف به مربوط به
arteriovenous
مربوط به رگها
arithmeticlal
مربوط به حساب
existential
مربوط به هستی
left wing
مربوط به جناح چپ
pertain to
مربوط بودن به
pertian
مربوط بودن
histrionic
مربوط به نمایش
tutorials
مربوط به قیمومت
aluminous
مربوط به الومینیوم
tutorial
مربوط به قیمومت
connect
مربوط کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com