English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 85 (5 milliseconds)
English Persian
m مرتبه دوازدهم یاسیزدهم
Other Matches
twelft دوازدهم
twelft یک دوازدهم
twelfth دوازدهم
twelfthly دوازدهم
dozenth دوازدهم
dozenth یک دوازدهم
uncial شبیه یک دوازدهم
uncia یک دوازدهم یک اینچ یک اونس
twelve punch سوراخ سطر دوازدهم
twelve punch منگنه سطر دوازدهم
L, l (L's, l's) حرف دوازدهم الفبای انگلیسی
mu حرف دوازدهم الفبای یونانی
once in a whiled یک مرتبه
all of a sudden یک مرتبه
enmasse یک مرتبه
ranks مرتبه
order مرتبه
thrice سه مرتبه
echelon مرتبه
echelons مرتبه
rank مرتبه
ranked مرتبه
pooh bah عالی مرتبه
first order reaction واکنش مرتبه یک
first order reflection انعکاس مرتبه یک
three fold سه دفعه سه مرتبه
first order transition گداز مرتبه یک
low order مرتبه پایین
third order reaction واکنش مرتبه سه
manyfold چندین مرتبه
semidiurnal دو مرتبه در روز
second order مرتبه دوم
second class دومین مرتبه
order of magnitude مرتبه بزرگی
order of matrix مرتبه ماتریس
first order مرتبه اول
bond order مرتبه پیوند
places وهله مرتبه
stair مرتبه درجه
ninth نهمین مرتبه
ninths نهمین مرتبه
placing وهله مرتبه
nth در مرتبه بیشمار
hierarchies مرتبه بندی
exalted بلند مرتبه
elevated بلند مرتبه
position مرتبه مقام
place وهله مرتبه
positioned مرتبه مقام
hierarchy مرتبه بندی
twelvemo کتابی که یک ورق ان یک دوازدهم ورق بزرگ چاپی باشد
duodecimo کتابی که یک ورق ان یک دوازدهم ورق بزرگ چاپی باشد
top flight اعلی ترین مرتبه
to pull short یک مرتبه جلوگیری کردن
higher order factor عامل مرتبه بالا
second order conditions شرایط مرتبه دوم
low order bit بیت مرتبه پایین
second order reaction واکنش مرتبه دوم
second order factor عامل مرتبه دوم
flare up <idiom> یک مرتبه عصبانی شدن
pseudo first order reaction واکنش شبه مرتبه یک
spheres مرتبه حدود فعالیت
second derivative مشتق مرتبه دوم
baronetcy مقام و مرتبه بارونی
sphere مرتبه حدود فعالیت
derivatives of higher order مشتقهای مرتبه بالا [ریاضی]
vellicate دوبار دودفعه دو مرتبه دوبرابر
ring a bell <idiom> یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
nineteen نوزدهمین مرتبه نوزده تایی
nineteens نوزدهمین مرتبه نوزده تایی
to stop short یک مرتبه ایستادن یا مکث کردن
etesian سالی یک مرتبه واقع شونده
third long period تناوب بزرگ مرتبه سوم
knight bachelor پایین ترین مرتبه سلحشوری قدیم انگلیس
debutant دختری که برای اولین مرتبه در جامعه وارد میشود
outclassing دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclasses دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclass دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
spline در گرافیک کامپیوتری کثیرالجملهای چند قطعهای با تدوام مرتبه اول بین قطعههای ان
Joshegan جوشقان [این منطقه در مرکز ایران از قرن دوازدهم هجری قالیبافی با طرح بندی لوزی معروف بوده است. لوزی ها از انواع گل ها بهره گرفته و گاه حالت یک ترنج بزرگ دارد.]
berber knot گره مراکشی که بدور دو تار دو مرتبه گره می خورد
blue book کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
room-sized rug فرش های ایرانی [فرش های درباری] [بافت این فرش ها که برای مفروش کردن تالارها و سالن های بزرگ استفاده می شود در ایران در اواخر قرن دوازدهم رواج یافت. بیشتر مشتریان کشورهای حوزه خلیج فارس و اروپایی اند.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com