Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
reserve center
مرکز احتیاط
Search result with all words
reserve center
مرکز اموزش احتیاط
Other Matches
army reserve command
فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
medical assemblage
مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
weather central
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
centrifugal
با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
provision center
مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
center mark
علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
whole blood center
مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
army operations center
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
battery control central
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
precaution
احتیاط
improvident
بی احتیاط
precautions
احتیاط
prudish
با احتیاط
indiscreet
بی احتیاط
incautious
بی احتیاط
forgetter
بی احتیاط
guardless
بی احتیاط
incircumspect
بی احتیاط
yoghourts
احتیاط
yoghurt
احتیاط
yoghurts
احتیاط
incosiderate
بی احتیاط
imprudent
بی احتیاط
careful
با احتیاط
yogurts
احتیاط
discretion
احتیاط
precautious
با احتیاط
closeness
احتیاط
circumspective
با احتیاط
ciecumspect
با احتیاط
well-advised
با احتیاط
injudicious
بی احتیاط
for fealty of
با احتیاط
prudent
[discreet]
<adj.>
با احتیاط
cautioned
احتیاط
reserve
احتیاط
cautioning
احتیاط
reserves
احتیاط
cautions
احتیاط
caution
احتیاط
reserving
احتیاط
discretional
<adj.>
با احتیاط
discrete
<adj.>
با احتیاط
prudence
احتیاط
vigilance
احتیاط
reservation
احتیاط
reservations
احتیاط
cautel
احتیاط
circumspection
احتیاط
rash
بی احتیاط
canniness
احتیاط
discreet
<adj.>
با احتیاط
nicety
احتیاط
rashes
بی احتیاط
niceties
احتیاط
retenv
احتیاط
for the sake of precaution
برای احتیاط
measure of prevention
احتیاط کاری
mobile reserve
احتیاط متحرک
general reserve
احتیاط عمومی
hands down
بدون احتیاط
reservedness
احتیاط کاری
chary
با احتیاط ودقیق
unresponsive
بدون احتیاط
indiscreet
بی تمیز بی احتیاط
prudently
از روی احتیاط
prudent
از روی احتیاط
prudential
از روی احتیاط
reserve force
نیروی احتیاط
reservedly
از روی احتیاط
cautiously
از روی احتیاط
prudentially
از روی احتیاط
reserve officer
افسر احتیاط
warily
احتیاط کار
operational reserve
احتیاط عملیاتی
reserve echelon
رده احتیاط
in case
برای احتیاط
reserves
احتیاط یدکی
with reserve
بقید احتیاط
circumspectly
ازروی احتیاط
charily
از روی احتیاط
battle reserve
احتیاط جنگی
ca'canny
با احتیاط جلورفتن
cannily
از روی احتیاط
cautelous
احتیاط کار
cautiousness
احتیاط کاری
wariness
احتیاط کار
reserving
احتیاط یدکی
discreetness
احتیاط کاری
to take in a reef
احتیاط کردن
reserve
احتیاط یدکی
discreetnss
احتیاط کاری
tactical reserve
احتیاط تاکتیکی
fabian
احتیاط کار
floating reserve
احتیاط سیال
precautions
حزم احتیاط کردن
army reserve
احتیاط نیروی زمینی
to be on guard
بودن احتیاط کردن
Mind what you're doing!
[Be careful!]
احتیاط کن
[مواظب باش ]
!
over caution
احتیاط بیش اندازه
precaution
حزم احتیاط کردن
to keep guard
بودن احتیاط کردن
boldest
خشن وبی احتیاط
bolder
خشن وبی احتیاط
bold
خشن وبی احتیاط
reserve components
قسمتهای احتیاط ارتش
if you don't watch it
اگر احتیاط نکنید
reserve mobilization
بسیج نیروهای احتیاط
forethought
مال اندیشی احتیاط
tactical reserve
نیروهای احتیاط تاکتیکی
wariness
از روی احتیاط محتاطانه
Ton play safe . To tread cautiously.
با احتیاط عمل کردن
warily
از روی احتیاط محتاطانه
Caution demands that . . .
شرط احتیاط آنست که …
Be careful !
احتیاط کن ( مواظب باش )!
To err on the side of caution.
جانب احتیاط راگرفتن
He drives recklessly.
بی احتیاط رانندگی می کند
guarded
احتیاط امیز ملاحظه کار
assembly
محل بسیج افراد احتیاط
unadvied
تند بی ملاحظه بی احتیاط ناسنجیده
ready reservist
جزو احتیاط اماده به خدمت
To be on the safe side.
خیلی احتیاط بخرج دادن
mincingly
با احتیاط با فرو گذاری حقیقت
to handle something with care
چیزی را با احتیاط جابجا کردن
floating reserve
نیروی ذخیره احتیاط متحرک
base reserves
ذخایرپادگانی نیروی احتیاط پادگانی
unadvised
تند وبی ملاحظه بی احتیاط
army reserve
قسمت احتیاط نیروی زمینی
guards
احتیاط نرده روی عرشه کشتی
guarding
احتیاط نرده روی عرشه کشتی
stalking
قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
guard
احتیاط نرده روی عرشه کشتی
affiliated unit
یکان احتیاط مامور به ادارات غیرنظامی
Handle the boxes with care.
جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
stalks
قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
precautions
درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
stalked
قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
stalk
قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
to play it safe
با احتیاط عمل کردن
[اصطلاح روزمره]
to edge one's way
[towards something]
[به چیزی]
آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
reserved list
صورت افسران دریایی ذخیره یا احتیاط
precaution
درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
mobilization
به حرکت دراوردن تحرک بخشیدن بسیج احتیاط ها
yellow arc
محدودهای از طیف نمایش الات دقیق که به عنوان احتیاط و بالاتراز حد نرمال نصب شود
center line
خط مرکز
intermediate exchange
مرکز
middle
مرکز
acentric
بی مرکز
middles
مرکز
center
مرکز
isocentre
هم مرکز
centred
مرکز
stations
مرکز
heart
مرکز
concentric
هم مرکز
station
مرکز
stationed
مرکز
centre
مرکز
centers
مرکز
meddles
مرکز
meddled
مرکز
centre forward
مرکز
omphalos
مرکز
hearts
مرکز
meddle
مرکز
centered
مرکز
chiral center
مرکز کایرال
coaxial cable
سیم هم مرکز
wheel center
مرکز چرخ
speech center
مرکز گویایی
communication center
مرکز مخابرات
centrifugal
گریزنده از مرکز
coaxial cable
کابل هم مرکز
centroid
مرکز جرم
centroid
شبه مرکز
center punch
مرکز سوراخ
cf
مرکز زمین
health centre
مرکز سلامتی
centroid
مرکز ثقل
computer center
مرکز کامپیوتر
civic centre
مرکز شهر
cf
بازیکن مرکز
centripetal
مرکز گرا
centripetal
مایل به مرکز
central office
مرکز تلفن
central control panel
مرکز کنترل
central city
مرکز شهر
center web
مرکز چرخ
center sleeve
مرکز مجوف
center punch
مرکز منگنه
symmerty center
مرکز تقارن
center of symmerty
مرکز تقارن
center of resistance
مرکز مقاومت
center of pressure
مرکز فشار
center of mass
مرکز جرم
center of mass
مرکز هدف
central tendency
تمایل به مرکز
centre of activities
مرکز عملیات
induction station
مرکز پذیرش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com