English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
English Persian
To crack jockes . to indulge in witticism . مزه ریختن ( مزه پرانی کردن )
Other Matches
winces لگد پرانی
winced لگد پرانی
wince لگد پرانی
cathode sputtering کاتد پرانی
sputtering کاتد پرانی
sandblasting ماسه پرانی
wincing لگد پرانی
flings جفتک پرانی
flinging جفتک پرانی
fling جفتک پرانی
anode sputtering اند پرانی
bureaucracy کاغذ پرانی دیوان سالاری
bureaucracies کاغذ پرانی دیوان سالاری
To collude with someone . to be in league with someone. با کسی روی هم ریختن (تبانی کردن ؟ساخت وپاخت کردن )
disgorging خالی کردن ریختن
disgorges خالی کردن ریختن
vint درست کردن یا ریختن
disgorged خالی کردن ریختن
disgorge خالی کردن ریختن
founds تاسیس کردن ریختن
found تاسیس کردن ریختن
splashes چلپ چلوپ کردن ریختن
barrel درخمره ریختن دربشکه کردن
fazes درهم ریختن پریشان کردن
fazing درهم ریختن پریشان کردن
fazed درهم ریختن پریشان کردن
barrels درخمره ریختن دربشکه کردن
splashing چلپ چلوپ کردن ریختن
faze درهم ریختن پریشان کردن
splash چلپ چلوپ کردن ریختن
slumping یکباره فرو ریختن سقوط کردن
tins درحلب یاقوطی ریختن حلب کردن
slumped یکباره فرو ریختن سقوط کردن
tin درحلب یاقوطی ریختن حلب کردن
slumps یکباره فرو ریختن سقوط کردن
slump یکباره فرو ریختن سقوط کردن
ballast سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن سنگین کردن
To put money into somethings. درکاری پول ریختن (سرمایه گذاری کردن )
hotchpot سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
commit no nuisance ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
concrete بتن ریختن با بتن اندود کردن
pouring ریختن
affose ریختن
infuse ریختن
spilled or spilt ریختن
shedding ریختن
infused ریختن
cast concrete ریختن
skink ریختن
spills ریختن
effuse ریختن
disembogue ریختن
besprinkle ریختن
strewing ریختن
dump ریختن
pour ریختن
disassemble به هم ریختن
bestrew ریختن
affution ریختن
affuse ریختن
birl ریختن
sheds ریختن
poured ریختن
to inject into the bowels ریختن
lave ریختن
to take to one's legs ریختن
grout ریختن
sands شن ریختن
strews ریختن
mixing در هم ریختن
to water آب ریختن
shed ریختن
lash vi ریختن
spilling ریختن
spilled ریختن
interfusion در هم ریختن
interfuse در هم ریختن
spill ریختن
to take a cast of ریختن
strew ریختن
mewing پر ریختن
pours ریختن
strewed ریختن
mewed پر ریختن
infusing ریختن
infuses ریختن
mew پر ریختن
strewn ریختن
yeild ریختن
sand شن ریختن
blocked قالب ریختن
dish out در فرف ریختن
perspired عرق ریختن
infusion ریختن پاشیدن
block قالب ریختن
perspire عرق ریختن
die cast ریختن فشاری
blocks قالب ریختن
perspiring عرق ریختن
desquamate پوست ریختن
to pour out tea چایی ریختن
die cast ریختن حدیدهای
perspires عرق ریختن
infusions ریختن پاشیدن
weeps اشک ریختن
weep اشک ریختن
dusts ریختن پاشیدن
bottle دربطری ریختن
to rain tears اشک ریختن
vents بیرون ریختن
to tumble down فرو ریختن
venting بیرون ریختن
vented بیرون ریختن
vent بیرون ریختن
top cast ریختن از بالا
top pour ریختن از بالا
bottles دربطری ریختن
overfeed زیادمصالح ریختن در
bleed خون ریختن
to shed tears اشک ریختن
bleeds خون ریختن
to spawn eggs ریختن تخم
inurn در خاکدان ریختن
inpour بدرون ریختن
illapse فرو ریختن
grout دوغاب ریختن
outpour بیرون ریختن
to make plans برنامه ریختن
fall in فرو ریختن
decants ریختن شراب
decanting ریختن شراب
decanted ریختن شراب
decant ریختن شراب
tun دربشکه ریختن
encase in concrete بتن ریختن
practise or tice طرح ریختن
effuse بیرون ریختن از
dust ریختن پاشیدن
dusted ریختن پاشیدن
to forge out plans برنامه ریختن
emitting بیرون ریختن
to make plans نقشه ریختن
topdress سطحی ریختن
emitted بیرون ریختن
emits بیرون ریختن
oviposit تخم ریختن
emit بیرون ریختن
ecdysis پوست ریختن
shedding پوست ریختن
to forge out plans نقشه ریختن
barrels در خمره ریختن
barrel در خمره ریختن
jetting بیرون ریختن
recasts ازنو ریختن
jetted بیرون ریختن
recasting ازنو ریختن
jets بیرون ریختن
recast ازنو ریختن
jet بیرون ریختن
spew بخارج ریختن
to make hay of روی هم ریختن
shed پوست ریختن
defoliating برگ ریختن
defoliates برگ ریختن
defoliated برگ ریختن
defoliate برگ ریختن
spews بخارج ریختن
void بیرون ریختن
drafts از بشکه ریختن
drafted از بشکه ریختن
spewing بخارج ریختن
draft از بشکه ریختن
spewed بخارج ریختن
huddling روی هم ریختن
huddles روی هم ریختن
to break out بیرون ریختن
To cast in a mould . درقالب ریختن
rewritten از نو طرح ریختن
rewriting از نو طرح ریختن
rewrites از نو طرح ریختن
rewrite از نو طرح ریختن
to come down with a run فرو ریختن
can درقوطی ریختن
canning درقوطی ریختن
cans درقوطی ریختن
rewrote از نو طرح ریختن
back up معکوس ریختن
back-up معکوس ریختن
huddled روی هم ریختن
huddle روی هم ریختن
fob بجیب ریختن
basket درسبد ریختن
baskets درسبد ریختن
to pour out بیرون ریختن
flush اب را بافشار ریختن
flushes اب را بافشار ریختن
flushing اب را بافشار ریختن
come along <idiom> برنامه ریختن
crumbles فرو ریختن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com