English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
walkabout مسافرت پیاده
walkabouts مسافرت پیاده
Other Matches
the incidents of a journey رویدادهای یک مسافرت اتفاقات جزئی و گوناگون یک مسافرت
treks کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekking کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekked کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trek کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trip مسافرت مسافرت کردن
tripped مسافرت مسافرت کردن
trips مسافرت مسافرت کردن
disembarkation به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
grenadier سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
detrain از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
secondary landing منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
landing group گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
overhauled پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhaul پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
travels مسافرت
traveled مسافرت
tours مسافرت
travel مسافرت
locomotion مسافرت
journeying مسافرت
journey مسافرت
journeys مسافرت
touring مسافرت
journeyed مسافرت
tour مسافرت
toured مسافرت
peregrination مسافرت دور
passport اجازه مسافرت
trip ticket بلیط مسافرت
passports اجازه مسافرت
visits مسافرت معاینه
visited مسافرت معاینه
visit مسافرت معاینه
peregrinations مسافرت دور
dromomania جنون مسافرت
river trip مسافرت رودخانه ای
royal progress مسافرت شاهانه
jaunt مسافرت کوچک
hitchhike مسافرت مفتی
jaunts مسافرت کوچک
port مامن مبدا مسافرت
To travel night and day . شب وروز مسافرت کردن
camel مسافرت کردن باشتر
sailed مسافرت با قایق بادی
sail مسافرت با قایق بادی
sailings مسافرت با قایق بادی
package tour مسافرت بسته بندی
Get ready for the journey(trip) برای مسافرت حاضر شو
all-expense tour مسافرت بسته بندی
camels مسافرت کردن باشتر
package holiday مسافرت بسته بندی
holiday by the seaside [British] مسافرت کنار دریا
trip ticket برگه اجازه مسافرت
trial trip مسافرت ازمایشی یا امتحانی
travelogue سخنرانی درباره مسافرت
traversabel سخنرانی درباره مسافرت
holiday at the seaside [British] مسافرت کنار دریا
travelogs سخنرانی درباره مسافرت
travelogues سخنرانی درباره مسافرت
campaign مسافرت درداخل کشور
campaigned مسافرت درداخل کشور
campaigning مسافرت درداخل کشور
campaigns مسافرت درداخل کشور
yachting مسافرت با قایق تفریحی
train journey from ... over ... to ... مسافرت با قطار از ... از راه ... به ...
churchills v to moscow مسافرت چرچیل به مسکو
riding گردش و مسافرت لنگر گاه
foy سوری که بخاطر مسافرت میدهند
roadability راهواری قابل مسافرت در جاده
waybill خط سیر مسافر راهنمای مسافرت
We have a long journey before us . مسافرت طولانی در پیش داریم
roadworthy اماده مسافرت قابل سفر کردن
mal de mer سرگیجه وحالت قی در نتیجه مسافرت با کشتی
stow away مسافرت قاچاقی کردن باکشتی وغیره
astronautics مطالعهء امکان مسافرت بکرات دیگر
commuting مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commutes مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commuted مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commute مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
I have a short trip ahead. قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
passenger mile طول راه مسافرت به حسب میل
itinerate سیار بودن مسافرت تبلیغاتی کردن
I travel tomorrow [afternoon] . من فردا [بعد از ظهر] به مسافرت می روم.
interim overhaul پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
How long does the crossing take? چه مدت این مسافرت دریایی طول می کشد؟
road test ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
flying بال وپر زن بسرعت گذرنده مسافرت هوایی
command sponsored dependent بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
traveling fellowship بورس تحصیلی شامل هزینه مسافرت وتحقیقات در خارج از محل خود
barnstorms مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
pavements پیاده رو
foot infantry پیاده
footpath پیاده رو
pedestrian bridge پل پیاده رو
side walk پیاده رو
walkway پیاده رو
foot bank پیاده رو
sidewalks پیاده رو
sidewalk پیاده رو
peripatetic پیاده رو
pedestrian پیاده
pedestrians پیاده
dismounted پیاده
infantry پیاده
foot bridge پل پیاده رو
pavement پیاده رو
pignorate پیاده
walkways پیاده رو
footway پیاده رو
walks پیاده رو
on of پیاده
afoot پیاده
ganway پل پیاده رو
impledge پیاده
footer پیاده رو
footpaths پیاده رو
walk پیاده رو
path پیاده رو
foot slogger پیاده
walked پیاده رو
paths پیاده رو
infantry man پیاده
dismantlement پیاده کردن
promotions ترفیع پیاده
mechanized پیاده زرهی
promotion ترفیع پیاده
pads دزد پیاده
hike پیاده روی
hiked پیاده روی
hikes پیاده روی
hiking پیاده روی
knight of the road راهزن پیاده
turnable foot bridge پل پیاده رو گردان
unset پیاده کردن
footbridges پل پیاده روی
dismantling پیاده کردن
walkabouts گردش پیاده
regiment of f. هنگ پیاده
dismantles پیاده کردن
on foot به صورت پیاده
dismantled پیاده کردن
walkabout گردش پیاده
on foot پای پیاده
wayfaring پیاده روی
dismantle پیاده کردن
footbridges پل پیاده روها
pad دزد پیاده
take down پیاده کردن
armored infantry پیاده زرهی
armored infantry پیاده مکانیزه
skirmisher پیاده نظام
banquette نیمکت پیاده رو
demodulator پیاده کننده
foot passenger مسافر پیاده
set down پیاده کردن
counterpawn پیاده متقابل
rifle man سرباز پیاده
disassemble پیاده کردن
to get off پیاده شدن از
infantry پیاده نظام
infantry سرباز پیاده
disembarkation پیاده شدن
pedestrian crossing گذرگاه پیاده
pedestrian crossings گذرگاه پیاده
torero گاوباز پیاده
wayfarer مسافر پیاده
to ride shanks's mare پیاده رفتن
to pad the hoof پیاده رفتن
to pad it پیاده رفتن
to pad aroad پیاده رفتن
to go on foot پیاده رفتن
demodulation پیاده کردن
foot infantry پیاده نظام
disembarks پیاده شدن
kerb جدول پیاده رو
kerbs حاشیه پیاده رو
kerbs جدول پیاده رو
disembarks پیاده کردن
disembarking پیاده شدن
disembarking پیاده کردن
disembarked پیاده شدن
disembarked پیاده کردن
disembark پیاده شدن
pawn پیاده شطرنج
pawned پیاده شطرنج
pawning پیاده شطرنج
alights پیاده شدن
alighting پیاده شدن
alighted پیاده شدن
dismounting پیاده کردن
foot passenger پیاده پا رهسپار
pedestrianism پیاده روی
dismounts پیاده کردن
foot slugger سرباز پیاده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com