Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (33 milliseconds)
English
Persian
equalised
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalises
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalising
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalize
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalized
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalizes
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalizing
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
Other Matches
eualize
مساوی کردن مانند کردن
uniforms
یکنواخت یکنواخت کردن
uniform
یکنواخت یکنواخت کردن
standardizing
یکنواخت کردن
standardised
یکنواخت کردن
standardization
یکنواخت کردن
level out
یکنواخت کردن
harmonizing
یکنواخت کردن
harmonised
یکنواخت کردن
standardizes
یکنواخت کردن
standardises
یکنواخت کردن
harmonizes
یکنواخت کردن
harmonized
یکنواخت کردن
harmonize
یکنواخت کردن
harmonising
یکنواخت کردن
standardising
یکنواخت کردن
harmonises
یکنواخت کردن
standardize
یکنواخت کردن
trim
یکنواخت کردن با قیچی
man power leveling
یکنواخت کردن نیروی انسانی
equalizes
مساوی کردن
equalising
مساوی کردن
equalize
مساوی کردن
equalises
مساوی کردن
equalized
مساوی کردن
equalizing
مساوی کردن
equalised
مساوی کردن
drones
وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
drone
وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
droning
وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
droned
وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
to add equals
اعداد مساوی را با هم جمع کردن
equalised
مساوی یاهم شکل کردن
equalize
مساوی یاهم شکل کردن
aliquot
بدوقسمت مساوی تقسیم کردن
equalising
مساوی یاهم شکل کردن
equalized
مساوی یاهم شکل کردن
equalizing
مساوی یاهم شکل کردن
equalises
مساوی یاهم شکل کردن
equalizes
مساوی یاهم شکل کردن
trisect
بسه بخش مساوی تقسیم کردن
quarter
به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن
pave
[صاف کردن و یکنواخت سازی لبه یا انتهای فرش با قیچی]
paralleling
برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallels
برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallelling
برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallelled
برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallel
برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
paralleled
برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
capacitor intel filter
شبکهای متشکل از یک خازن و یک سلف بمنظور یکنواخت کردن خروجی موج داررکتیفایر
raster graphics
روش مرتب کردن و نمایش داده بصورت سطرهای افقی از یک شبکه یکنواخت یاسلولهای تصویر
conformal projection
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
likened
مانند کردن
liken
مانند کردن
likening
مانند کردن
likens
مانند کردن
similize
مانند کردن
jellify
ژله مانند کردن
lords
مانند لردرفتار کردن
lord
مانند لردرفتار کردن
matronize
مانند رئیسه رفتار کردن
asynchronous
ارسال داده با استفاده از سیگنال hadshaking به جای سیگنال ساعت برای یکنواخت کردن باسهای داده
to torpedo
تارومار کردن
[مانند تلاش کسی]
meshing
شبکه تور مانند یا مشبک کردن
mesh
شبکه تور مانند یا مشبک کردن
meshes
شبکه تور مانند یا مشبک کردن
gig
ماشین خارزنی
[این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
represent
عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
represents
عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
represented
عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
to live like animals
[in a place]
مانند حیوان زندگی کردن
[اصطلاح تحقیر کننده ]
to quit something cold turkey
چیزی را یکدفعه ترک کردن
[مانند سیگار یا الکل]
take to pieces
پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
paintress
زنی که کارش رنگ کردن سفالینه و مانند انها است
to goose
[American E]
the engine
موتور
[ماشین]
را روشن کردن
[که صدا مانند زوزه بدهد]
to pounce on somebody
به کسی ناگهان جستن
[و حمله کردن ]
[مانند جانور شکارگر]
to rev
[British E]
the engine
موتور
[ماشین]
را روشن کردن
[که صدا مانند زوزه بدهد]
cleco fastener
وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری
bedim
با ابر پوشاندن ابری یا مانند ابر کردن
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
serviced
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
service
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
gini coefficient
شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
bushbabies
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbaby
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
smoothly
یکنواخت
uniform
یکنواخت
steadied
یکنواخت
same
یکنواخت
monotonic
یکنواخت
steadies
یکنواخت
steadying
یکنواخت
steady
یکنواخت
monotonous
یکنواخت
uniforms
یکنواخت
monotone
یکنواخت
steadiest
یکنواخت
flat rate
نرخ یکنواخت
sing-song
صدایمصنوعی و یکنواخت
solid-shade dyeing
رنگرزی یکنواخت
uniform distribution
توزیع یکنواخت
uniform flow
جریان یکنواخت
uniform sand
ماسه یکنواخت
monotonously
بطور یکنواخت
sing-song
شعر یکنواخت
level tone
اهنگ یکنواخت
uniform field
میدان یکنواخت
standardization
یکنواخت سازی
sing-songs
صدایمصنوعی و یکنواخت
sing-songs
شعر یکنواخت
droned
سخن یکنواخت
continuous current
جریان یکنواخت
droning
سخن یکنواخت
invariable
یکنواخت نامتغیر
drones
سخن یکنواخت
drone
سخن یکنواخت
uniformly
بطور یکنواخت
fossiliferous
فسیل مانند سنگواره مانند
lamellate
لایه مانند ورقه مانند
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
continuous duty
کار مداوم یکنواخت
drabber
یکنواخت وخسته کننده
flat
یکنواخت پایین دست
drab
یکنواخت وخسته کننده
flattest
یکنواخت پایین دست
uniform aggregate
مصالح ریزدانه یکنواخت
standards
همگون یکنواخت یکجور
to level off
یکنواخت شدن
[ناحیه ای]
drabbest
یکنواخت وخسته کننده
steadily
بطور پیوسته و یکنواخت
level colour
رنگ یکدست یا یکنواخت
uniformly distributed load
بار گسترده یکنواخت
standard
همگون یکنواخت یکجور
uniformly distribution load
بار گسترده یکنواخت
power line filter
یکنواخت کننده برق
equilibrium
یکنواخت شدن رنگینه ها
singsong
بطور یکنواخت یا یک وزن خواندن
uninterrupted duty
کار مداوم غیر یکنواخت
monotone
صدای یکنواخت تکرار هماهنگ
draw
مساوی
identic
مساوی
bracketed
مساوی
ties
مساوی
tie
مساوی
draws
مساوی
peel
مساوی
even
<adj.>
مساوی
all
مساوی
equivalents
مساوی
square
مساوی
squared
مساوی
no set
مساوی
squaring
مساوی
hikiwate
مساوی
adequate
مساوی
plus/equals key
مساوی
identical
مساوی
peels
مساوی
euqal
مساوی
equalise
مساوی
save off
مساوی
all square
مساوی
split
مساوی
all-
مساوی
equivalent
مساوی
squares
مساوی
sing-songs
دادن آهنگ مصنوعی و یکنواخت به صدا
sing-song
دادن آهنگ مصنوعی و یکنواخت به صدا
equaling
برابر مساوی
just as well
<adv.>
به طور مساوی
On an equal footing.
بر پایه مساوی
equally
<adv.>
به طور مساوی
equidistance
مسافت مساوی
nonpareil
غیر مساوی
even
تراز مساوی
equals
برابر مساوی
tie vote
اراء مساوی
go halves
<idiom>
تقسیم مساوی
adequate
مساوی ساختن
equal
برابر مساوی
equaled
برابر مساوی
moiety
قسمت مساوی
measure up
<idiom>
مساوی بودن
equalling
برابر مساوی
dead even
کاملا مساوی
equalled
برابر مساوی
paripassu
مساوی همدرجه
part
جزء مساوی
despotic network
شبکهای که بایک ساعت یکنواخت و کنترل میشود
to get into a rut
یکنواخت تکراری و خسته کننده شدن
[کاری]
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com