English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 162 (8 milliseconds)
English Persian
absolutes مستقل استبدادی
Other Matches
multi window editor برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
despotic استبدادی
autocratic استبدادی
reactionaries استبدادی
reactionary استبدادی
absolute استبدادی
dictatorships حکومت استبدادی
dictatorship حکومت استبدادی
tyranny حکومت استبدادی
despotic rule حکومت استبدادی
autarky حکومت استبدادی
arbitrary استبدادی خودسرانه
autarchy حکومت استبدادی
absolutism سیستم سلطنت استبدادی
czarism حکومت استبدادی ومطلقه حکومت تزاری
absolute مستقل
mavericks مستقل
separate مستقل
separated مستقل
realty مستقل
separates مستقل
landed a مستقل
autocratic مستقل
absolutes مستقل
exogenous مستقل
autonomic مستقل
maverick مستقل
independent مستقل
sovereign مستقل
sovereigns مستقل
solo مستقل
freelance مستقل
solos مستقل
free-standing مستقل
freed مستقل
free مستقل
freeing مستقل
stand alone مستقل
frees مستقل
device independence مستقل از دستگاه
a stand-alone company یک شرکت مستقل
a stand-alone computer یک رایانه مستقل
explanatory variable متغیر مستقل
independent consultant مشاور مستقل
context free مستقل از متن
autonomous variable متغیر مستقل
autonomous operation عملیات مستقل
autonomous consumption مصرف مستقل
detached ستون مستقل
garrison house ساخلو مستقل
independency کشور مستقل
single unit یکان مستقل
separate battery اتشبار مستقل
separate battalion گردان مستقل
stand alone computer کامپیوتر مستقل
semi independent نیمه مستقل
separate brigade تیپ مستقل
self goverment حکومت مستقل
machine independent مستقل از ماشین
individual units یکانهای مستقل
independent variable متغیر مستقل
independent state دولت مستقل
independent equations معادلات مستقل
stand on one's own two feet <idiom> مستقل بودن
to stand by oneself مستقل بودن
separate company گروهان مستقل
entity موسسه مستقل
entity موجودیت مستقل
argument متغیر مستقل
arguments متغیر مستقل
entities موسسه مستقل
entities موجودیت مستقل
separate یکان مستقل
autocracy حکومت مستقل
separates یکان مستقل
separated یکان مستقل
ipso dixit گفته بی دلیل گفته استبدادی
autocracy حکومت مطلق حکومت استبدادی
number of componentes تعداد سازندههای مستقل
monocracy حکومت مستقل یا انفرادی
monarchism اصول سلطنت مستقل
free standing columns ستونهای مستقل یا مجزا
dependent state دولت غیر مستقل
temperature independent paranagnetism پارامغناطیس گرما مستقل
autonomous دارای زندگی مستقل
dependency کشور غیر مستقل
autonomous investment سرمایه گذاری مستقل
dependencies کشور غیر مستقل
separation مستقل شدن یکانها
independent variable متغیر مستقل [ریاضی]
argument [of a function] متغیر مستقل [ریاضی]
separations مستقل شدن یکانها
computer independent language زبان مستقل کامپیوتری
stand-alone <adj.> خود کفا [به تنهایی] [مستقل ]
pica سیستم عامل مستقل از ماشین
multicollinearity هم خطی بین متغیرهای مستقل
post town شهری که پستخانه مستقل دارد
territoriality ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
monarchic مربوط به سلطان یا سلطنت مستقل
standalone سیستمی که مستقل کار میکند
territorialism ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
argument [of a function] متغیر مستقل تابعی [ریاضی]
icca انجمن مستقل مشاورین کامپیوتر
autonomous investment سرمایه مستقل از درامد ملی
on an arm's length basis بر اساس مستقل و برابر بودن [در]
autonomous دارای حکومت مستقل خودمختار
autonomous دارای حکومت مستقل داخلی
unit assembly یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
diarchy سیستم حکومت متشکل از دو رکن مستقل
biont واحد مستقل موجود زنده سلول
dominion قلمرو ملک وابستگان مستقل یک کشور
sovereigns دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
sovereign دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
defacto recognition به عنوان یک کشورموجود و مستقل عمل کند
orthogonal ساخته شده از پارامترها یا بخشهای مستقل
independent association computerconsulatans انجمن مستقل مشاورین کامپیوتر
arm's length مستقل و برابر بودن طرفها [یا شرکتها] در معامله ای [اقتصاد]
the 28 year-old nurse-turned-independent insurance consultant پرستار ۲۸ ساله که مشاور مستقل بیمه شده است
powers جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
planed یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
plane یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
power جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powered جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powering جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
planes یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
planing یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
microcontroller ریز کامپیوتر کوچک و مستقل برای استفاده در برنامههای کاربردی خاص
variable delivery pump پمپ سیالی که برونده ان میتواند مستقل از سرعت چرخش تغییر کند
building block واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
building blocks واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
duplication check بررسی ای که لازمه اش یکسان بودن نتایج دو اجرای مستقل یک عملیات میباشد
reentrant روالی که میتواند توسط چندین برنامه مستقل بطورهمزمان بکار برده شوددرون رو
portable کامپیوتر فشرده و مستقل که میتواند توسط بسته باری یا منبع تغذیه اجرا شود
library تعدا دتوابع مفید و مستقل که وارد هر برنامهای میشود تا مانع نوشتن برنامه شود
libraries تعدا دتوابع مفید و مستقل که وارد هر برنامهای میشود تا مانع نوشتن برنامه شود
module وسیله سخت افزاری مستقل که به بخشهای دیگر وصل شود تا سیستم مدید را ایجاد کند
separates استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
third party lease توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
modules وسیله سخت افزاری مستقل که به بخشهای دیگر وصل شود تا سیستم مدید را ایجاد کند
separated استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
separate استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
federal government دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
SGML استاندارد مستقل از سخت افزار که نحوه علامتگذاری متن ها برای مشخص کردن bold,italic وحاشیه ها و غیره را بیان میکند
canonical schema نوعی پایگاه داده ها که مستقل از نرم افزار یا سخت افزار موجود است
locals آنچه با CPU کار نمیکند ولی به عنوان ترمینال مستقل کار میکند
local آنچه با CPU کار نمیکند ولی به عنوان ترمینال مستقل کار میکند
section بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
sections بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
unbundled اموزش و..... که مستقل از سخت افزارکامپیوتر توسط سازنده سخت افزاری فروخته میشود دسته نشده
modules بخش کوچک برنامه بزرگ که در صورت لزوم میتواند مستقل به عنوان یک برنامه کار کند
module بخش کوچک برنامه بزرگ که در صورت لزوم میتواند مستقل به عنوان یک برنامه کار کند
solos پروازبه طور مستقل یا راندن به طور تنها
solo پروازبه طور مستقل یا راندن به طور تنها
collective pitch control کنترلی در رتورگرافی که زاویه تیغه یا پیچ همه تیغه ها را بطور یکسان و مستقل از وضعیت سمتی انها تغییرمیدهد
defacto recognition شناسایی دوفاکتو شناسایی سیاسی کشوری که عملا" مستقل ودارای حق حاکمیت است ولی به عللی نمیتواند یا نمیخواهد به تعهدات بین المللی خود
ecotype بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
split screen نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
split-screen نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
identic notes منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
n-key rollover [این به این معنیست که هر کلید به طور کامل به طور مستقل توسط سخت افزار صفحه کلید اسکن شده، به طوری که هر فشرده شدن کلیدها به درستی صرفنظر از اینکه چگونه بسیاری از کلید های دیگر در حال فشرده شدن تشخیص داده شده اند]
maritime ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com