Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (14 milliseconds)
English	Persian
lap up <idiom>	مشتاقانه گرفتن
Other Matches
wistfully	مشتاقانه
intensive	مشتاقانه
keenly	مشتاقانه
forwardly	مشتاقانه
eagerly	مشتاقانه
anxiously	مشتاقانه
desirously	مشتاقانه
intently	مشتاقانه
ambitiously	ارزومندانه مشتاقانه
an intent look	یک نگاه مشتاقانه
intense	قوی مشتاقانه
knuckle down <idiom>	مشتاقانه شروع به کارکردن
anxiously [about] or [for] <adv.>	بطورنگران [مشتاقانه ] [بخاطر] یا [برای]
To work like a beaver .	مشتاقانه وتر وفرز کارکردن
I'm really looking forward to the weekend.	من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
I'm looking forward to your next email.	من مشتاقانه منتظر ایمیل بعدی تان می شوم.
I very much look forward to meeting you soon.	من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
clams	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
to seal up	درز گرفتن کاغذ گرفتن
gripped	طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping	طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag	کفه گرفتن تفاله گرفتن
grips	طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
calebrate	جشن گرفتن عید گرفتن
take in <idiom>	زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
To tell some one his fortune .	برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
retreating	پس گرفتن
retreated	پس گرفتن
retreat	پس گرفتن
blind	گرفتن
blinded	گرفتن
retaking	پس گرفتن
retreats	پس گرفتن
lay to heart	به دل گرفتن
take	گرفتن
takes	گرفتن
to get at	گرفتن
obturate	گرفتن
To go bad and stink.	بو گرفتن
infold	در بر گرفتن
resumption	از سر گرفتن
get	گرفتن
acclimatised	خو گرفتن
get at	گرفتن
acclimatizing	خو گرفتن
acclimatizes	خو گرفتن
acclimatized	خو گرفتن
acclimatize	خو گرفتن
acclimatising	خو گرفتن
situate	جا گرفتن
acclimatises	خو گرفتن
false grip	گرفتن
retakes	پس گرفتن
gets	گرفتن
getting	گرفتن
inclasp	در بر گرفتن
to hunt out	گرفتن
get off the ground <idiom>	پا گرفتن
resume	از سر گرفتن
resumed	از سر گرفتن
resumes	از سر گرفتن
resuming	از سر گرفتن
indwell	جا گرفتن
to bring to a stop	را گرفتن
catch	گرفتن
capture	گرفتن
to catch a fly	بل گرفتن
captures	گرفتن
capturing	گرفتن
puddles	گل گرفتن
puddle	گل گرفتن
to catch on	گرفتن
to put a stop to	را گرفتن
to draw back	پس گرفتن
overtakes	گرفتن
overtaken	گرفتن
cease	گرفتن
accompanied	دم گرفتن
tithes	ده یک گرفتن از
to break in	گرفتن
wed	گرفتن
to begin again	از سر گرفتن
holds	گرفتن
acquire	گرفتن
hold	گرفتن
acquires	گرفتن
acquiring	گرفتن
to addict oneself	خو گرفتن
accompany	دم گرفتن
accompanies	دم گرفتن
tithe	ده یک گرفتن از
ceased	گرفتن
ceases	گرفتن
ceasing	گرفتن
break out	در گرفتن
To treat flippantly(lightly).	شل گرفتن
withdrawal	پس گرفتن
withdrawals	پس گرفتن
pushing	گرفتن
to get used to	خو گرفتن [به]
to get accustomed to	خو گرفتن [به]
abate	اب گرفتن از
abated	اب گرفتن از
abates	اب گرفتن از
abating	اب گرفتن از
retrieves	پس گرفتن
seize	گرفتن
reoccupy	از سر گرفتن
raclaim	پس گرفتن
to call back	پس گرفتن
retrieve	پس گرفتن
seizes	گرفتن
retrieved	پس گرفتن
seized	گرفتن
blinds	گرفتن
grab	گرفتن
reclaim	پس گرفتن
reclaimed	پس گرفتن
reclaiming	پس گرفتن
grabbing	گرفتن
to shut off	را گرفتن
grabs	گرفتن
to whisk away or off	گرفتن
situates	جا گرفتن
accustoms	خو گرفتن
to take up	گرفتن
recapturing	پس گرفتن
lutes	گل گرفتن
nails	گرفتن
nailed	گرفتن
skim	کف گرفتن از
nail	گرفتن
grabbed	گرفتن
deglutinate	گرفتن
recapture	پس گرفتن
recaptured	پس گرفتن
recaptures	پس گرفتن
skim	گرفتن کف
skimmed	کف گرفتن از
reclaims	پس گرفتن
to take a wife	زن گرفتن
wive	زن گرفتن
lute	گل گرفتن
unsay	پس گرفتن
encumbers	گرفتن
adeem	پس گرفتن
to take fast hold of	گرفتن
encumbering	گرفتن
encumbered	گرفتن
withdraw	پس گرفتن
withdraws	پس گرفتن
skimmed	گرفتن کف
skims	کف گرفتن از
accustoming	خو گرفتن
skims	گرفتن کف
accustom	خو گرفتن
to station oneself	جا گرفتن
tong	گرفتن
catch on	گرفتن
encumber	گرفتن
detracting	گرفتن
receive	گرفتن
detracted	گرفتن
to nestle oneself	جا گرفتن
flea	کک گرفتن
detracts	گرفتن
renovated	از سر گرفتن
despumate	کف گرفتن از
receives	گرفتن
devest	گرفتن
cork	گرفتن
disesteem	کم گرفتن
renovates	از سر گرفتن
detract	گرفتن
retake	پس گرفتن
to lay a wager	گرفتن
situating	جا گرفتن
retaken	پس گرفتن
to take one's stand	جا گرفتن
renovating	از سر گرفتن
fleas	کک گرفتن
overtake	گرفتن
renovate	از سر گرفتن
corks	گرفتن
to take into consideration	درنظر گرفتن
dissemble	نادیده گرفتن
cuddling	دراغوش گرفتن
wean	از پستان گرفتن
mistook	عوضی گرفتن
to pull a result	نتیجه گرفتن
dissembling	نادیده گرفتن
dissembled	نادیده گرفتن
to drawa conclusion	نتیجه گرفتن
dissembles	نادیده گرفتن
accomplish	صورت گرفتن
niggles	خرده گرفتن
differentiates	دیفرانسیل گرفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com