Dictiornary-Farsi | مصرف کننده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 233 (15 milliseconds)

English	Persian
user	مصرف کننده
users	مصرف کننده
consumer	مصرف کننده
consumers	مصرف کننده


Search result with all words

shelf life	مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
benzocaine	ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود
bespoke software	نرم افزاری بکه برای یک نیاز خالص مصرف کننده نوشته شده است
consumer advertising	تبلیغات تجاری بمنظور جلب توجه مصرف کننده
consumer appeal	تاثیر محصول روی مصرف کننده
consumer behaviour	رفتار مصرف کننده
consumer choice	انتخاب مصرف کننده
consumer credit	اعتبار مصرف کننده
consumer economics	علم اقتصاد مصرف کننده
consumer equilibrium	تعادل مصرف کننده
consumer preference	رجحان مصرف کننده
consumer protection	حمایت از مصرف کننده
consumer psychology	روانشناسی مصرف کننده
consumer sovereignty	حاکمیت مصرف کننده
soverignty of the consumer	حاکمیت مصرف کننده
consumer surplus	نصیب مصرف کننده
consumer's choice	انتخاب مصرف کننده
consumer's surplus	یکنواختی قیمتها برای مصرف کننده
dominant user	یکان مصرف کننده عمده
form utility	در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
freeware	نرم افزار که بدون هزینه دراختیار مصرف کننده قرار داده میشود برنامه رایگان رایگان ابزار
neoclassical economics	در این اقتصاد تمرکز بیشتر بروی تقاضای مصرف کننده وروشهای ریاضی است
rational consumer	مصرف کننده عقلائی
recommended retail price	قیمت توصیه شده برای مصرف کننده
representative consumer	مصرف کننده نمونه
service cable	کابل مصرف کننده
the producer and the consumer	تولید کننده و مصرف کننده
theory of consumer's choice	نظریه انتخاب مصرف کننده
consumerism	حمایت از مصرف کننده
Other Matches

average propensity to consume	میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
diminishing utility	اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
consumer logistics	امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
power consumer	مصرف انرژی مصرف توان
margin propensity to consume	تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
life cycle hypothesis	فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
corrector	جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
pigou effect	اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
overall consumption	مصرف کل
consumption	مصرف
aggregate consumption	مصرف کل
offtake	مصرف
expenditure	مصرف
consumerism	مصرف
of no a	بی مصرف
consumption possibility line	حد مصرف
waster	مصرف
income consumption curve	مصرف
wasters	مصرف
wasteful	مصرف
extravagant	مصرف
wastes	بی مصرف
comsumption	مصرف
sodden	بی مصرف
unemployed	بی مصرف
waste	بی مصرف
disposal	مصرف
expense	مصرف
usages	مصرف
good for nothing	بی مصرف
usage	مصرف
otiose	بی مصرف
exhausted	مصرف شده
utilizable <adj.>	قابل مصرف
productive consumption	مصرف مولد
mass consumption	مصرف انبوه
consumption rate	اهنگ مصرف
unproductive consumption	مصرف بیهوده
consumption schedule	جدول مصرف
consumption rate	نواخت مصرف
consumption rate	میزان مصرف
expenditure credit	اعتبار مصرف
consumption possibility line	خط امکانات مصرف
transitory consumption	مصرف گذرا
use up	مصرف کردن
transitory consumption	مصرف انتقالی
throwaway	یکبار مصرف
maximum power demand	مصرف حداکثر
consumption function	تابع مصرف
usage rate	نرخ مصرف
propensity to consume	تمایل به مصرف
gasoline consumption	مصرف بنزین
fuel consumption	مصرف سوخت
mass consumption	مصرف کلان
propensity to consume	گرایش به مصرف
power consumption	مصرف برق
private consumption	مصرف خصوصی
consumption theory	نظریه مصرف
consumerism	مصرف گرایی
consumed	مصرف کردن
coefficient of utility	ضریب مصرف
high mass consumption	مصرف انبوه
national consumption	مصرف ملی
consumes	مصرف کردن
shelf life	تاریخ مصرف
home use entry	اعلامیه مصرف
home consumption	مصرف داخلی
home consumption	مصرف خانگی
consume	مصرف کردن
using	استعمال مصرف
put away	مصرف کردن
rag	بی مصرف شدن
disposable	مصرف شدنی
rags	بی مصرف شدن
bootless	بی مصرف بی علاج
eat	مصرف کردن
eats	مصرف کردن
present consumption	مصرف حال
present consumption	مصرف جاری
idle stock	موجودی بی مصرف
spend	مصرف کردن
spends	مصرف کردن
capital consumption	مصرف سرمایه
expenditure	میزان مصرف
power consumption	مصرف قدرت
permanent consumption	مصرف دائمی
abuse	سوء مصرف
irrigation consumption	مصرف ابیاری
abused	سوء مصرف
conspicuious consumption	مصرف تجملی
per capita water consumption	مصرف سرانه اب
per capita consumption	مصرف سرانه
domestic consumption	مصرف خانگی
exploitation [utilization]	مورد مصرف
use	استعمال مصرف
utilizations	موارد مصرف
consumable	مصرف شدنی
to use up	مصرف کردن
energy consumption	مصرف انرژی
optional consumption	مصرف اختیاری
induced consumption	مصرف القائی
induced consumption	مصرف تشویقی
industrial consumption	مصرف صنعتی
usage	مورد مصرف
using	مورد مصرف
utilisations	موارد مصرف
ready use	اماده مصرف
partial substitution	جانشینی مصرف
throw away	چیز بی مصرف
ready for use	اماده مصرف
internal consumption	مصرف داخلی
internal power	مصرف داخلی
TAN [Transaction authentication number]	رمز یکبار مصرف
usages	موارد مصرف
uses	استعمال مصرف
abuses	سوء مصرف
abusing	سوء مصرف
utilization	مصرف بکاربری
peak load	بحبوحه مصرف
rate of consumption	نرخ مصرف
utilisation [British]	مورد مصرف
autonomous consumption	مصرف مستقل
utilization	مورد مصرف
recive	مصرف کنید
applicable <adj.>	مصرف کردنی
useful <adj.>	قابل مصرف
rival consumption	مصرف رقابتی
utilisable [British] <adj.>	مصرف کردنی
expendable	مصرف پذیر
excise tax	مالیات بر مصرف
inconsumable	مصرف نکردنی
consumer brand	کالای پر مصرف
usable <adj.>	قابل مصرف
suitable <adj.>	مصرف کردنی
usable <adj.>	مصرف کردنی
useful <adj.>	مصرف کردنی
utilizable <adj.>	مصرف کردنی
applicable <adj.>	قابل مصرف
power consumer	مصرف برق
suitable <adj.>	قابل مصرف
dismantled	بی مصرف کردن
dismantle	بی مصرف کردن
conspicious consumption	مصرف تجملی
utilisable [British] <adj.>	قابل مصرف
dismantling	بی مصرف کردن
dismantles	بی مصرف کردن
total consumption burner	مشعل تمام مصرف کن
price consumption curve	منحنی قیمت مصرف
micronutrient	عنصر غذایی کم مصرف
specific fuel consumption	مصرف سوخت ویژه
gewgaw	چیز قشنگ بی مصرف
p day	زمان تعادل مصرف
disposal	مصرف درمعرض گذاری
excess meter	کنتور مصرف اضافی
offer curve	منحنی قیمت مصرف
throwaway	مصرف کن و دور بیانداز
secondary consumers	مصرف کنندگان دومین
expendable property	اماد مصرف شدنی
gimcrack	قشنگ و بی مصرف عروسک
age of mass consumption	عصر مصرف انبوه
gewgaws	چیز قشنگ بی مصرف
to lay up in a napkin	بی مصرف نگاه داشتن
underconsumption theory	نظریه مصرف ناکافی
dissaving	مصرف بیش از درامد
to be on the strain	زیاد مصرف شدن
slather	بطورافراط مصرف کردن
dud	بی مصرف گلوله معیوب
unit kilometer	مصرف کیلومتری یکان
soft goods	کالاهای مصرف شدنی
primary consumers	مصرف کنندگان نخستین
unproductive consumption	مصرف غیر مولد
nonrival consumption	مصرف غیر رقابتی
product usage rate	میزان مصرف محصول
utilizable	قابل استفاده مصرف
tertiary consumers	مصرف کنندگان سومین
macronutrient	عنصر غذایی پر مصرف
consumable supplies	اماد مصرف شدنی
low marginal propensity to cunsume	تمایل ارام به مصرف
meter	کنتور مصرف سنج
gew gaw	اشیاء قشنگ بی مصرف
metre	کنتور مصرف سنج
logplate	صفحه صورت مصرف
marginal propensity to consume	میل نهائی به مصرف
home use entry	اعلامیه مصرف شخصی
meters	کنتور مصرف سنج
disposable tableware	ظروف یک بار مصرف
single-use tableware	ظروف یک بار مصرف
metres	کنتور مصرف سنج
var hour meter	کنتور مصرف کور
consumers cooperative company	شرکت تعاونی مصرف
input	نیروی مصرف شده
inputted	نیروی مصرف شده
volt ampere hour meter	کنتور مصرف فاهری
reactive volt ampere hour meter	کنتور مصرف کور
baubles	چیزقشنگ وبی مصرف
bauble	چیزقشنگ وبی مصرف
use	بکاربردن مصرف کردن
use	مصرف استفاده کردن
uses	بکاربردن مصرف کردن
uses	مصرف استفاده کردن

user