English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
robotics مط العه هوش مصنوعی , برنامه ریزی و سافت مربوط به ساخت رباتها
Other Matches
devise برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devising برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devised برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devises برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
designs برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
design برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
mask وسیله حافظه فقط خواندنی که در حین سافت برنامه ریزی شده است با اعمال آهن در نواحی انتخاب شده که به صورت ماسک مشخص شده اند
masks وسیله حافظه فقط خواندنی که در حین سافت برنامه ریزی شده است با اعمال آهن در نواحی انتخاب شده که به صورت ماسک مشخص شده اند
modular بخشهای کوچک نوشته شده در برنامه از کد کامپیوتر که مناسب برنامه سافت یافته است و از برنامه اصلی قابل فراخوانی است
planning comission هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
microsoft جستجوگر وب ساخت ماکرو سافت که آماده است و به کاربر امکان دیدن صفحه وب را میدهد
simplex method روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
linear programming برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
Visual Basic ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
business مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
businesses مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
scheduled wave امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
pl/m زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
c زبان برنامه نویسی سطح بالا برای برنامه نویس ساخت یافته
Internet نرم افزار وب سرور سافت ماکرو سافت
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
mesmeric مربوط بخواب مصنوعی درحالت خواب مغناطیسی گیرنده
apt یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
out of line جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
pascal زبان برنامه نویسی ساخت یافته سطح بالا که برای میکروها و آموزش برنامه نویسی به کار می رود
sequential پروتکل ارسال شبکه ساخت شبکه سافت VOVELL برای اجرای ارسال و دریافت شبکه IPX
programming برنامه ریزی
planning <adj.> برنامه ریزی
managements برنامه ریزی
management برنامه ریزی
schematization برنامه ریزی
plans برنامه ریزی کردن
quantitative programming برنامه ریزی کمی
linear programming برنامه ریزی خطی
develop برنامه ریزی و تولید
scheduled برنامه ریزی کردن
timing برنامه ریزی زمانی
plan برنامه ریزی کردن
agricultural planning برنامه ریزی کشاورزی
programs برنامه ریزی کردن
centeralized planning برنامه ریزی متمرکز
dietetics برنامه ریزی غذایی
central planning برنامه ریزی مرکزی
adhoc planning برنامه ریزی روزمره
centralized planning برنامه ریزی متمرکز
programmed برنامه ریزی شده
dynamic programming برنامه ریزی پویا
financial planning برنامه ریزی مالی
product planning برنامه ریزی محصولات
sectoral planning برنامه ریزی بخشی
quadratic programming برنامه ریزی غیرخطی
state planning برنامه ریزی دولتی
macroplanning برنامه ریزی کلان
ex ante برنامه ریزی شده
economic planning برنامه ریزی اقتصادی
national planning برنامه ریزی ملی
schedules برنامه ریزی کردن
personnel development برنامه ریزی استخدامی
educational planning برنامه ریزی اموزشی
develops برنامه ریزی و تولید
production planning برنامه ریزی تولید
development planning برنامه ریزی توسعه
optimal planning برنامه ریزی بهینه
family planning برنامه ریزی خانواده
comprehensive planning برنامه ریزی جامع
consolidated planning برنامه ریزی تلفیقی
planning system نظام برنامه ریزی
programming methods روشهای برنامه ریزی
optimal planning برنامه ریزی مطلوب
square away <idiom> برنامه ریزی کردن
work out <idiom> برنامه ریزی کردن
contract scheduling برنامه ریزی قرارداد
planning horizon افق برنامه ریزی
planning principles اصول برنامه ریزی
corporate planning برنامه ریزی شرکت
planning horizon مدت برنامه ریزی
program برنامه ریزی کردن
planning model الگوی برنامه ریزی
social planning برنامه ریزی اجتماعی
population planning برنامه ریزی جمعیت
goal programming برنامه ریزی ارمانی
rural planning برنامه ریزی روستائی
schedule برنامه ریزی کردن
regional planning برنامه ریزی منطقهای
planning cycle دوره برنامه ریزی
overall planning برنامه ریزی کلی
curriculum development برنامه ریزی درسی
imperative planning برنامه ریزی اجباری
program structure ساخت برنامه
scheduled fire اتشهای برنامه ریزی شده اتشهای طبق برنامه
anodize روش ساخت و عملیات مربوط به الومینیوم و الیاژهای ان توسط اکسیداسیون اندیک
programmable check مقابله برنامه ریزی شده
scheduling برنامه ریزی کارهای اجرائی
impulse buying خرید بدون برنامه ریزی
production resource planning برنامه ریزی منابع تولید
programmable terminal ترمینال قابل برنامه ریزی
production planning and control برنامه ریزی و کنترل تولید
inter sectoral planning برنامه ریزی بین بخشی
integer programming برنامه ریزی عدد صحیح
long run planning برنامه ریزی بلند مدت
programmed computer کامپیوتر برنامه ریزی شده
programmed label برچسب برنامه ریزی شده
programmed switch گزینه برنامه ریزی شده
non numeric programming برنامه ریزی غیر عددی
gosplan سازمان برنامه ریزی شوروی
short run planning برنامه ریزی کوتاه مدت
planned demand تقاضای برنامه ریزی شده
financial planning system سیستم برنامه ریزی مالی
planned saving پس انداز برنامه ریزی شده
medium term planning برنامه ریزی میان مدت
generalized planning برنامه ریزی تعمیم یافته
material requirements planning برنامه ریزی نیازمندیهای کالا
programmed instruction دستورالعمل برنامه ریزی شده
directive planning برنامه ریزی هدایت شده
multi level planning برنامه ریزی چند سطحی
programmed check مقابله برنامه ریزی شده
nonprogrammed halt توقف برنامه ریزی نشده
nonlinear programming برنامه ریزی غیر خطی
decentralized planning برنامه ریزی غیر متمرکز
manpower planning برنامه ریزی نیروی انسانی
programmed check بررسی برنامه ریزی شده
prom Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
proms Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
twain واسط برنامه نویسی استاندارد سافت Packard-Hewlett, Logiteel, Gantman Kodeck , Aldis , Caere که به نرم افزار امکان سخت افزار تصویر میدهد
planned investment سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
blow برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
hardest که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
harder که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
blows برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
planning programming budgetting نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
development برنامه ریزی تولید محصول جدید
developments برنامه ریزی تولید محصول جدید
programmed i/o ورودی- خروجی برنامه ریزی شده
sensitivity analysis تحلیل حساسیت در برنامه ریزی خطی
centrally planned economy اقتصادی که از مرکز برنامه ریزی میشود
redefine تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefined تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefines تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefining تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
knock about <idiom> بدون برنامه ریزی سفر کردن
hard که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
materials requirements planning برنامه ریزی مواد مورد نیاز
structures coding برنامه نویسی ساخت یافته
structured programming برنامه نویسی ساخت یافته
EAPROM گونهای EAROM که قابل برنامه ریزی است
fpla ارایه منطقی قابل برنامه ریزی میدان
timer switch سوئیچ تایمر کلید برنامه ریزی شده
electrically نوعی EAROM که قابل برنامه ریزی است
cursor نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
blast ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
to reprogram دوباره برنامه ریزی [جدید] کردن [رایانه شناسی]
blasts ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
addressable نشانه گری که محل آن قابل برنامه ریزی است
cursors نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
smalltalk زبان برنامه نویس گرا ساخت Xerox
planned economy اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
planned economies اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
structured programming برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
delays مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
delaying مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
balances برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
balance برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
delay مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
eds وسیلهای که بطور الکترویکی میتواندپاک شده و برنامه ریزی گردد
plato منطق برنامه ریزی شده برای عملیات خودکار اموزشی
preprogrammed که در کارخانه برنامه ریزی شده است تا تابعی را انجام دهد
COMAL زبان برنامه نویسی ساخت نیافته مشابه با BASIC
eerom دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
proms حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
prom حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
pla CI که موقتا برنامه ریزی میشود تا عملیات منط قی روی داده انجام دهد
fibres که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود
fibre که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود
fiber که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود
elegant programming نوشتن برنامه ساخت یافته با استفاده از کمترین تعداد دستور است
business کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
businesses کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
curricular مربوط به برنامه تحصیلی
prolog زبان برنامه نویسی سطح بالا که ازعملیات منط قی برای هوش مصنوعی وبرنامههای بازیابی داده استفاده میکنند
programmers وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
programmer وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
VBA زبان ماکرو پیچیده ساخت ماکروسافت با کمک ابزار برنامه سازی Visual Basic
facsimile روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه
facsimiles روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه
wordstar برنامه کاربردی کلمه پرداز معروف ساخت Micropro International برای کامپیوترهای CPLM و IBMPC
programmable logic array ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
down مربوط به کامپیوتر ها یا برنامه ها آنچه کار نمیکند
neural network سیستمی که برنامه هوش مصنوعی را اجرا میکند و نحوه کار مغز و یادگیری و به خاطر سپردن آنرا شبیه سازی میکند
programmable read only memory حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
eprom PRO مخصوص که در زیرنور شدید ماوراء بنفش میتواند پاک شده و سپس دوباره برنامه ریزی شودmemory only programmableread erasableیک
privilege ساخت پردازنده Intel که در حالت محافظت شده است و به برنامه امکان افزودن بخشهای حیاتی محیط عملیات را میدهد
event driven برنامه کامپیوتری یا فرآیند که هر مرحله اجرا مربوط به عملیات خارجی است
scheduled برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
schedules برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
schedule برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
wordperfect برنامه کاربردی کلمه پرداز معروف ساخت Word Perfeet Covp که روی محدوده وسیعی از سیستم عامل و سخت افزار اجرا میشود
robot وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
symbol لیست بر چسب ها و نام ها در کامپایلر یا اسجلر که مربوط به آدرس آنها در برنامه که ماشین است
job to job transition فرایند جستجوی یک برنامه وفایلهای مربوط به ان واماده کردن کامپیوتر جهت اجرای یک کار خاص
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com