Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
corrugated cardboard
مقوای محکمی که در بسته بندی بکار می رود
Other Matches
tagboard
مقوای محکم بسته بندی وبرچسب زنی وغیره
packaging
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
gift wrap
بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
millboard
مقوای جلد کتاب وامثال ان مقوای کلفت
slated items
مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
packing
بسته بندی
packaging
بسته بندی
covers
بسته بندی
dunnage
بسته بندی
cover
بسته بندی
package
بسته بندی
packaged
بسته بندی
packages
بسته بندی
coverings
بسته بندی
palletized
بسته بندی شده
packing list
فهرست بسته بندی
put-up
بسته بندی کردن
stripping
بسته بندی کردن
packing density
تراکم بسته بندی
pack
بسته بندی کردن
package tour
مسافرت بسته بندی
packing note
گواهی بسته بندی
all-expense tour
مسافرت بسته بندی
package holiday
مسافرت بسته بندی
packed
بسته بندی شده
packing note
فهرست بسته بندی
packing list
صورت بسته بندی
pre packing
بسته بندی از قبل
wrap
بسته بندی کردن
packs
بسته بندی کردن
wisp
بسته بقچه بندی
put up
بسته بندی کردن
case numbers
شماره بسته بندی
packets
بسته بندی کردن
export packing
بسته بندی صادراتی
packet
بسته بندی کردن
parceling
بسته بندی کردن
wisps
بسته بقچه بندی
packing
بسته بندی کردن
trade pack
بسته بندی تجاری
straw
پوشال بسته بندی
wraps
بسته بندی کردن
packaging cost
هزینه بسته بندی
straws
پوشال بسته بندی
parcels
بسته بندی کردن
parcel
بسته بندی کردن
packages
قوطی بسته بندی کردن
bulk cargo
کالای بسته بندی نشده
packaged
قوطی بسته بندی کردن
package
قوطی بسته بندی کردن
break bulk cargo
محموله بسته بندی شده
packinghouse
محل بسته بندی اجناس
shipping marks
علامتهای روی بسته بندی
food packet
جیره بسته بندی شده
expendable packing
بسته بندی یکبار مصرف
wrapper
بسته بندی کاغذ روپوش
locker paper
کاغذ بسته بندی اغذیه
contents note
فهرست محتوای بسته بندی
pre-packed
ازقبل بسته بندی شده
impaction
بهم فشردگی بسته بندی
packingplant
محل بسته بندی اجناس
wrappers
بسته بندی کاغذ روپوش
scripsit
بسته نرم افزاری که برای پردازش کلمه روی سیستمهای ریزکامپیوتر 08shackTRS- radio بکار می رود
dockets
لیست محتوای بسته بندی برچسب
wrappers
لفاف بسته بندی جلد کتاب
wrapper
لفاف بسته بندی جلد کتاب
case marks
علامتهای روی جعبه یا بسته بندی
docketing
لیست محتوای بسته بندی برچسب
packing list
صورت کالاهای بسته بندی شده
docketed
لیست محتوای بسته بندی برچسب
loose issue
تدارکات خارج شده از بسته بندی
docket
لیست محتوای بسته بندی برچسب
unpacks
غیر بستهای کردن بسته بندی را گشودن
unpacking
غیر بستهای کردن بسته بندی را گشودن
bulk stock
ذخایر بسته بندی شده اماد قوال و یک جا
unpack
غیر بستهای کردن بسته بندی را گشودن
roller bandage
نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
kraft
کاغذ محکم قهوهای رنگ مخصوص بسته بندی
decking
تخته هائیکه برای قالب بندی دالهای بتنی بکار میروند
routines
برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
case
جعبه مقوایی یا چوبی جهت بسته بندی و حمل کالا
routine
برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
form utility
کیفیتی که دراثر جمع اوری و بسته بندی مواد اولیه
cases
جعبه مقوایی یا چوبی جهت بسته بندی و حمل کالا
routinely
برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
unitized load
بار بسته بندی شده یا باردست چین شده بار تقسیم بندی شده
packing
عمل قرار دادن کالاها در جعبه و بسته بندی آنها برای مغازه ها
crate
صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
crates
صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
assembly line
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly lines
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
discontinuous wefts
پودهای منقطع
[این نوع پودگذاری در تمام عرض فرش قرار نگرفته، بلکه بسته به نوع بافت و طراحی در اندازه مختلف بکار می رود.]
pine design
طرح درخت کاج
[که بیشتر در طرح های بندی خشتی و درختی بکار می رود.]
unpacks
حذف داده بسته بندی شده از محل ذخیره سازی و ارسال آن به محل قبلی
unpacking
حذف داده بسته بندی شده از محل ذخیره سازی و ارسال آن به محل قبلی
unpack
حذف داده بسته بندی شده از محل ذخیره سازی و ارسال آن به محل قبلی
rig
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigs
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigged
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
stripped
علامت گذاری شده بسته بندی شده
tare
وزن بسته بندی وزن وسیله حمل
overpacking
دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
tightness
محکمی
toughness
محکمی
fixedness
محکمی
duress
محکمی
fastnesses
محکمی استواری
fastness
محکمی استواری
junk board
مقوای کلفت
matchstick
مقوای کبریت
junk bozrd
مقوای ضخیم
press board
مقوای فشرده
cardboard
مقوای نازک
card board
مقوای نازک
corrugated cardboard
مقوای موجدار
strawboard
مقوای کاهی
straw board
مقوای ضخیم
mount
مقوای عکس
mounts
مقوای عکس
matchsticks
مقوای کبریت
He is undeflectable . He is staunch .
آدم محکمی است
As firm as a rock .
به محکمی آهن ( سنگ )
entablature
قاب اهن محکمی
She shook my hand with a firm clasp .
با من دست محکمی داد
asphalt coated pasteboard
مقوای قیر اندود
millboard
مقوای جلد کتاب
corrugated carboard
مقوای موج دار
Tie a rope in a firm knot .
طناب را گره محکمی زدن
In appiarance it is a strong building.
بظاهر ساختمان محکمی است
bin storage
انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
brussels
دار الکتریکی یا ژاکارد که در تهیه فرش های ماشینی بکار رفته، تارها روی بوبین در بالای ماشین قرار گرفته و بسته به نیاز باز می شوند
[شبیه دار کرمانی]
و در آن حلقه های نخ پود بصورت بریده شده رها می گردد
dangerous goods by road agreement
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
lappets
[حواشی و نقوش بکار رفته در انتهای فرش بافته شده در ترکیه که شکل اصلی بصورت بندی پنج ضلعی است و در آن اشکال هندسی یکسان که انتهای آن تا حدودی به نرمه گوش شباهت دارد استفاده می شود.]
packet
بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packets
بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
papier
یکجور مقوای سخت که چسب و گل رس و چیزهای دیگربخمیران میزنند
blockhouse
ساختمان محکمی نزدیک سکوی پرتاب برای محافظت پرسنل
plaiting
[نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
Mina-khani design
طرح میناخانی
[این طرح منسوب به شخصی به همین نام و اهل تبریز است. گل های بزرگ بکار رفته بصورت قرینه و بندی کل متن را در بر گرفته و بوسیله شبکه های لوزی شکل یا الماسی شکل به یکدیگر متصل می شوند.]
bin storage space
فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
child window
پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
Type cable
چهار سیم جدا به صورت دو جفت , که هر یک از سیم محکمی تشکیل شده است
multicast packet
بسته داده که به آدرسهای شبکه انتخاب شده ارسال میشود. یک بسته راه دور به تمام ایستگاههای شبکه فرستاده میشود
evaluation rating
درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
word warp
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
rating
طبقه بندی کردن درجه بندی
carpet classification
طبقه بندی
[درجه بندی]
فرش
ratings
طبقه بندی کردن درجه بندی
telescopic
دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
defense classification
طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
classifications
طبقه بندی رده بندی
lineaments
طرح بندی صورت بندی
wording
جمله بندی کلمه بندی
classification
طبقه بندی رده بندی
lineament
طرح بندی صورت بندی
laggin
اب بندی کردن اب بندی ناوها
downgrading
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
regrade
تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
downgrades
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
line astern
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
declassification
از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
security classification
طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
black designation
علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
transparently
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
transparent
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
group
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
groups
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
insulation testing apparatus
دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
appointed
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
abused
بد بکار بردن
put forth
بکار بردن
abuse
بد بکار بردن
wage income
درامدمربوط بکار
commodious
بکار خور
handles
بکار بردن
useable
بکار بردنی
utilizer
بکار برنده
abuses
بد بکار بردن
actuate
بکار انداختن
activation
بکار واداری
deployed
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
applied
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
inserted
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
practical
بکار خور
practicals
بکار خور
installed
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
abusing
بد بکار بردن
users
بکار برنده
turn to
بکار پرداختن
subornation
اغواء بکار بد
user
بکار برنده
bleaches
بکار رود
bleached
بکار رود
bleach
بکار رود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com