English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 167 (8 milliseconds)
English Persian
junk board مقوای کلفت
Search result with all words
millboard مقوای جلد کتاب وامثال ان مقوای کلفت
Other Matches
cardboard مقوای نازک
straw board مقوای ضخیم
corrugated cardboard مقوای موجدار
matchstick مقوای کبریت
matchsticks مقوای کبریت
press board مقوای فشرده
junk bozrd مقوای ضخیم
card board مقوای نازک
mount مقوای عکس
mounts مقوای عکس
strawboard مقوای کاهی
millboard مقوای جلد کتاب
corrugated carboard مقوای موج دار
asphalt coated pasteboard مقوای قیر اندود
corrugated cardboard مقوای محکمی که در بسته بندی بکار می رود
papier یکجور مقوای سخت که چسب و گل رس و چیزهای دیگربخمیران میزنند
tagboard مقوای محکم بسته بندی وبرچسب زنی وغیره
cable weft پود ضخیم [بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
moll کلفت
ladys maid کلفت
maidservant کلفت
chamber maid کلفت
handmaid کلفت
bonne کلفت
biddy کلفت
housemaids کلفت
housemaid کلفت
labrose لب کلفت
chamberer کلفت
molls کلفت
stockier کلفت
stockiest کلفت
stocky کلفت
femme de chambre کلفت
woman کلفت
hand maid کلفت
blobber کلفت
burly کلفت
charwomen کلفت
thickest کلفت
thicker کلفت
heavy-set کت و کلفت
thick کلفت
trull کلفت
tirewoman کلفت
servant maid کلفت
squatty کلفت
charwoman کلفت
swabber کلفت
chambermaid کلفت
handmaidens کلفت
handmaiden کلفت
chambermaids کلفت
thick skinned پوست کلفت
ancilla پیشخدمت زن کلفت
thick warp نخ تار کلفت
thick weft نخ پود کلفت
baryphonia کلفت صدایی
box coat پالتوی کلفت
bondwoman کلفت زرخرید
doubling کلفت ریسی
incrassate کلفت کردن
odalisque کلفت یا صیغه
muslinet مشمش کلفت
moppy کلفت بلند
parlour maid کلفت سرمیز
pachydrmatous پوست کلفت
poutingly لب کلفت کنان
inspissate کلفت کردن
incrassate کلفت شدن
hoodman blind گردن کلفت
heavyset کلفت زمخت
yaks گاومیش دم کلفت
roughneck گردن کلفت
gold foil زرورق کلفت
stiff necked گردن کلفت
pachydermatous پوست کلفت
impassive پوست کلفت
thickens کلفت ترشدن
thickens کلفت کردن
thickened کلفت ترشدن
thickened کلفت کردن
thick-skinned پوست کلفت
thicken کلفت ترشدن
thicken کلفت کردن
blunts کلفت کردن
blunting کلفت کردن
bluntest کلفت کردن
blunter کلفت کردن
blunted کلفت کردن
blunt کلفت کردن
plank تخته کلفت
dumpy گردن کلفت
thickset تنگ کلفت
thickening کلفت سازی
yak گاومیش دم کلفت
girl دوشیزه کلفت
girls دوشیزه کلفت
ruffian گردن کلفت
stodgy گردن کلفت
ruffians گردن کلفت
hawser طناب کلفت
waitresses ندیمه کلفت
waitress ندیمه کلفت
hawsers طناب کلفت
pachyder mata جانوران پوست کلفت
thugs قاتل گردن کلفت
snub کلفت وکوتاه سرزنش
ruffianly گردن کلفت وحشی
snubbed کلفت وکوتاه سرزنش
snubbing کلفت وکوتاه سرزنش
snubs کلفت وکوتاه سرزنش
bullied گردن کلفت گوشت
bullies گردن کلفت گوشت
bully گردن کلفت گوشت
bullying گردن کلفت گوشت
marchionesses نوعی گلابی کلفت
marchioness نوعی گلابی کلفت
thug قاتل گردن کلفت
lumpy کلفت ناهنجار تودهای
lumpier کلفت ناهنجار تودهای
hyperostosis کلفت شدگی استخوان
lumpiest کلفت ناهنجار تودهای
pachyderms جانور پوست کلفت
indurate پوست کلفت کردن
heavyset چهارشانه کلفت وکوتاه
pachyderm جانور پوست کلفت
moreen پارچه کلفت پردهای
fly line ریسمان کلفت ماهیگیری
nappies کلفت و پرزدار خواب دار
stick glove دستکش کلفت دروازه بان
ancillary مستخدم بومی مربوط به کلفت
chunk تکه بزرگ یا کلفت وکوتاه
chunks تکه بزرگ یا کلفت وکوتاه
parlormaid کلفت یاپیشخدمت سالن پذیرایی
pachydrmatous ادم پوست کلفت و بیرگ
boat rod چوب کلفت ماهیگیری با قایق
deep mouthed دارای صدای درشت و کلفت
butch مرد یا پسر گردن کلفت
nappy کلفت و پرزدار خواب دار
muscleman آدم گردن کلفت [اصطلاح روزمره]
meathead آدم گردن کلفت [اصطلاح روزمره]
beefcake آدم گردن کلفت [اصطلاح روزمره]
senile keratosis کلفت شدگی پوست درنتیجه پیری
bellies کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
belly کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
grego جامه کوتاه باشلق دارازپارچههای کلفت
pea jacket or coat جامه کلفت پشمی که ملوانان در سرما می پوشند
fearnought یکجورپارچه کلفت پشمی که برای جامه ملوانان بکارمیرود
barong یکنوع چاقو یا شمشیر دسته کلفت لبه تیز
barreled shaft میله تیر که وسط ان کلفت تراز انتهایش باشد
barrels قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
gross کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
barrel قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
grosses کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossing کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossest کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossed کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grosser کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
chest protector لایی کلفت محافظ سینه توپگیریا داور بیس بال
cabled طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cable طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
petersham یکجور پارچه پشمی پالتوی نوار کلفت وراه راه که برای ......می برند
club propeller ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
hyprostosis رویش غیر طبیعی استخوان کلفت شدگی استخوان برامدگی استخوان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com