English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
loading scale مقیاس بارگیری
Other Matches
preload loading بارگیری اولیه یا بارگیری قبل از بارگیری اصلی
nominal scale شاخص مقیاس اسمی مقیاس غیر واقعی مقیاس تقریبی
wet storage بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
unit loading بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
back haul بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
combat loading بارگیری رزمی هواپیما بارگیری جنگی
embarkation order دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
endurance loading بارگیری با حداکثر فرفیت بارگیری کامل
barleycorn مقیاس وزنی برابر 8460/0 گرم مقیاس طولی برابر5/8میلیمتر
rood مقیاس سطحی معادل یک چهارم جریب مقیاس طولی که درانگلستان 7 الی 8 یارد است
centigrade temperature scale مقیاس دمای سانتی گراد مقیاس دمای سلیسوس
scale factor ضریب مقیاس نقشهای ضریب تبدیل مقیاس نقشه
small-scale طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small scale طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
casualty staging unit یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
staging unit یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
loading bridge پل بارگیری
shipping بارگیری
loading بارگیری
charging بارگیری
material handling bridge پل بارگیری
burdening بارگیری
well deck پل بارگیری
stowage بارگیری
cargo net تور بارگیری
quays سکوی بارگیری
embarkation table جدول بارگیری
bucket charging بارگیری با سطل
line charging capacity فرفیت بارگیری خط
loading فرفیت بارگیری
carburizing pot فرف بارگیری
ammunition loading line خط بارگیری مهمات
line charging current جریان بارگیری خط
load factor ضریب بارگیری
accumulator charge بارگیری اکومولاتور
loads بارگیری مهمات
quay سکوی بارگیری
download بارگیری پایین
deadweight تناژ بارگیری
roll on/roll off بارگیری- تخلیه
charging berth اسکله بارگیری
charging wharf اسکله بارگیری
bulk loading بارگیری در مخازن
charging car واگن بارگیری
charging crane جرثقیل بارگیری
loads فرفیت بارگیری
loads بارگیری کردن
pallet کفه بارگیری
load فرفیت بارگیری
load بارگیری کردن
load بارگیری مهمات
pallets کفه بارگیری
commercial loading بارگیری تجارتی
embarkation area محوطه بارگیری
Loading and unloading. بارگیری وتخلیه
aprons محوطه بارگیری
magnetic loading بارگیری مغناطیسی
stow بارگیری کردن
stowed بارگیری کردن
stowing بارگیری کردن
stows بارگیری کردن
laden بارگیری شده
loading time زمان بارگیری
apron محوطه بارگیری
pack saddle زین بارگیری
well deck عرشه بارگیری
stowage بارگیری و باراندازی
pre loading بارگیری اولیه
point of loading نقطه بارگیری
plimsol mark علایم بارگیری
plimsol mark مارک بارگیری
roll-on/roll-off بارگیری- تخلیه
pick up and delivery بارگیری و تحویل
pallete کفه بارگیری
loading table جدول بارگیری
loading station ایستگاه بارگیری
frequency loading بارگیری فرکانسی
loading diagram دیاگرام بارگیری
loading chart جدول بارگیری
loading bucket سطل بارگیری
loading apron نوار بارگیری
loading point نقطه بارگیری
loading rack سکوی بارگیری
loading site سکوی بارگیری
on berth ناوحاضربه بارگیری
load lines علایم بارگیری
loading facilities وسایل بارگیری
loading site محل بارگیری
shiping agent کارگزار بارگیری کشتی
actual obligated space محل یا جا در بارگیری دریایی
stevedoring charges هزینههای بارگیری وباراندازی
tactical loading بارگیری رزمی یا جنگی
bulk load method روش بارگیری با بارقوال
bulk loading بارگیری مخزن به طور یک جا
loading chart طرح بارگیری هواپیما
initial program load بارگیری برنامه اغازی
commercial loading بارگیری کالای تجارتی
commodity loading بارگیری کالاهای مختلف
loading plan طرح بارگیری خودرو
embarkation table جدول قابلیت بارگیری
loading list لیست بارگیری خودرو
charge and discharge محل بارگیری و باراندازی
loading space فضای قابل بارگیری
staging unit یکان بارگیری کننده
cargo port دریچه بارگیری ناو
cargo plan طرح بارگیری ناو
horizontal loading بارگیری افقی کشتیها
ingot charging crane جراثقال بارگیری شمش
charging side محل بارگیری کوره
stevedore بارگیری وباراندازی کردن
stevedores متصدی بارگیری و تخلیه
loading بارگیری مهمات درهواپیما
stevedore متصدی بارگیری و تخلیه
stevedores بارگیری وباراندازی کردن
stevedore متصدی بارگیری و حمل و نقل
embarkation order ترتیب سوار شدن یا بارگیری
despatch money جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
drayage هزینه بارگیری وبار اندازی
base loading بارگیری انجام شده در پایگاه
stevedores متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
shiping agent حق العمل کار بارگیری کشتی
mutilation table جدول راهنمای بارگیری خودروها
maximum load rating قابلیت بارگیری نامی حداکثر
reloadable control storage انباره با کنترل بارگیری مجدد
roll on roll off روش بارگیری مستقیم ناو
capacity load حداکثر فرفیت بارگیری ناو
palletetisation درکفه بارگیری قرار دادن
stevedores متصدی بارگیری و حمل و نقل
bulk load method روش استفاده از بارگیری قوال
p&d delivery and up pick بارگیری و تحویل
bridge plate پل بین سکوی بارگیری وخودرو
railway end پل سکوی بارگیری راه اهن
loading ramp راهروی شیب دار بارگیری
fio بدون هزینه تخلیه و بارگیری
lighterage هزینه بارگیری وباراندازی ازکشتی
lay day روز بارگیری وباراندازی کشتی
lay day ایام بارگیری و باراندازی کشتی
laydays ایام بارگیری و باراندازی کشتی
lift on بارگیری کشتی توسط جرثقیل
port شراب شیرین بارگیری کردن
The ship is loading. کشتی درحال بارگیری است
accessorial services خدمات بارگیری و تخلیه بار
free in and out بدون هزینه تخلیه و بارگیری
lading بارگیری عمل بار کردن
stevedore متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
despatch money پاداش جهت بارگیری یاتخلیه سریع
pickup zone منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
loading بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
drayage چهارچرخه یاگاری مخصوص بارگیری وباراندازی
mutilation table جدول بارگیری پیش بینی شده
dispatch money جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
portcall درخواست حمل وسایل به بندربرای بارگیری
k scale مقیاس ک
full size بخ مقیاس یک به یک
metres مقیاس
metre مقیاس
measure مقیاس
criterion مقیاس
full-size بخ مقیاس یک به یک
nominal scale مقیاس
f scale مقیاس اف
meters مقیاس
z scale مقیاس " زی "
scaling مقیاس
indicator مقیاس
t scale مقیاس T
scale مقیاس
meter مقیاس
entrucking table جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
actual placement قرار دادن بار در محل تخلیه و بارگیری
prestowage plan طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
lighterage هزینه بارگیری و باراندازی از کشتی توسط دوبه
ipl Load Program Initail بارگیری اغازی برنامه
portcapacity فرفیت بندر از نظر بارگیری یاتخلیه بار
embarkation element یکان مخصوص کمک به بارگیری یا سوار شدن
temperature scale مقیاس دما
small scale مقیاس کوچک
scale مقیاس نقشه
scale مقیاس کردن
yardsticks مقیاس پیمانه
stens مقیاس ده بخشی
ration scale مقیاس نسبتی
on a grand scale <adv.> در مقیاس بزرگ
large scale مقیاس بزرگ
likert scale مقیاس لی کرت
linear measure مقیاس طولی
linear scale مقیاس خطی
large-scale مقیاس بزرگ
large-scale در مقیاس بزرگ
large scale در مقیاس بزرگ
small-scale مقیاس کوچک
tonal scale مقیاس صوتی
lie scale مقیاس دروغگویی
stanine scale مقیاس نه بخشی
scale of preferences مقیاس رجحانها
graphic نمودار مقیاس
percentile scale مقیاس صدکی
photographic scale مقیاس عکاسی
graphic مقیاس مصور
scale factor ضریب مقیاس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com