Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
nomological
منطبق با قانون
Other Matches
identic
منطبق با
coincident
منطبق
superpose
منطبق کردن با
register
منطبق کردن
registering
منطبق کردن
coincided
منطبق شدن
coincide
منطبق شدن
matching diaphragm
دیافراگم منطبق
accomodate
منطبق کردن
congurous
جور منطبق
registers
منطبق کردن
coincides
منطبق شدن
synchronization
منطبق همگامی
matching
جفتگری منطبق
coinciding
منطبق شدن
conformable
منطبق شدنی مطیع
collimate
منطبق کردن خطوط
fiducial marks
علایم منطبق شونده در صفحه رادار
legalism
رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
forced sale
فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
code
قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
the law is not retroactive
قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
Funstionalism
[عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.]
declaratory statute
قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure
قانون اصول محاکمات قانون شکلی
quick disconnect
نوعی رابط الکتریکی که دونیمه منطبق شونده اش بطورسریع باز و بسته میشود
halving
نیم حباب منطبق شونده درانواع دوربینها و مسافت یابها برای تراز کردن
penal statute
قانون جزایی قانون مجازات
canons
قانون کلی قانون شرع
canon
قانون کلی قانون شرع
say's law
قانون سی . براساس این قانون
functionalism
عقیده بر اینکه شکل وساختمان بایستی منطبق با احتیاج باشد اعتقادباستفاده عملی از شغل وپیشه
vortex line
خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
marginal productivity law
قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
biaxial deformation
خمشی که در یک قطعه مستقیم الخط ایجاد میشودموقعی که تحت تاثیر زوج نیرویی که صفحه ان باهیچیک از سطوح اصلی اینرسی منطبق نباشد
implied trust
امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
suits
منطبق کردن متناسب یا مناسب کردن
suited
منطبق کردن متناسب یا مناسب کردن
suit
منطبق کردن متناسب یا مناسب کردن
the law does not apply to him
او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
the long arm of the law
دست قانون
[دست قدرتمند قانون]
collimating sight
دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
hess's law
قانون هس
regulation
قانون
statute
قانون
enacment
قانون
regardless of the law
به قانون
act
قانون
acted
قانون
legislation
قانون
law
قانون
legal
قانون
kanoon
قانون
statutes
قانون
laws
قانون
canon
قانون
canons
قانون
code
قانون
rule
قانون
edict
قانون
lex
قانون
law of constant heat sumation
قانون هس
edicts
قانون
nisi
قانون
commercial code
قانون تجارت
conservation law
قانون بقا
conscription law
قانون سربازگیری
clublaw
قانون سرنیزه
clublaw
قانون زور
codification
قانون نویسی
commutative law
قانون جابجایی
code civil
قانون مدنی
status of limitations
قانون مرورزمان
to break a law
قانون شکنی
commercial law
قانون تجارت
civillaw
قانون مدنی
statue law
قانون یا قوانین
say's law of markets
قانون بازارهای سی
scofflaw
قانون شکن
gay lussac's law
قانون گیلوساک
enactment of law
وضع قانون
gas laws
قانون گاز
violation of law
نقض قانون
scofflaw
ناقض قانون
unwritten law
قانون ننوشته
petitioner
[divorce proceedings]
شاکی
[قانون]
chain rule
قانون زنجیری
game law
قانون شکار
charle's law
قانون شارل
trapezoidal law
قانون ذوذنقهای
chrles' law
قانون شارل
civil code
قانون مدنی
five second rule
قانون 5 ثانیه
governing law
قانون حاکم
constitutional low
قانون اساسی
the spirit of the law
جوهر قانون
coulomb's law
قانون کولن
dead letter
قانون منسوخ
employment act
قانون اشتغال
einstein's law
قانون اینشتاین
economic law
قانون اقتصادی
law of complimentarity
قانون مکملیت
distribution law
قانون توزیع
demorgans law
قانون دمورگان
tax law
قانون مالیاتی
declaratory statute
قانون اعلامی
crown law
قانون جزائی
curie's law
قانون کوری
dalton's law
قانون دالتون
the letter of the law
لفظ یا نص قانون
enactor
واضع قانون
substantive law
قانون ماهوی
constitutionally
مطابق قانون
constructionist
کسیکه قانون
the spirit of the law
روح قانون
contrary to the law
مخالف قانون
the letter of the law
عبارت قانون
corpus juris
روح قانون
fechner's law
قانون فخنر
corpus juris
اساس قانون
statutory law
قانون مدون
faraday's law
قانون فاراده
faraday's law
قانون فارادی
extralegal
ماورای قانون
stokes' law
قانون استوکس
engels law
قانون انگل
engel's law
قانون انگل
labour law
قانون کار
law of causation
قانون علیت
nomological
شبیه قانون
nomological
وابسته به قانون
nomography
فن قانون گذاری
nomographer
قانون گذار
nomographer
قانون گذاری
nationality law
قانون تابعیت
law of effect
قانون اثر
law of election
قانون انتخابات
mil rule
قانون میلیم
law of frequency
قانون بسامد
law of demand
قانون تقاضا
nomology
قانون شناسی
law of clouser
قانون بستار
ohm's law
قانون اهم
offense
قانون شکنی
legiskative
قانون گذار
obedient to the law
مطیع قانون
obedient to the law
پیرو قانون
marioote law
قانون ماریوت
law of contiguity
قانون مجاورت
law of contract
قانون قرارداد
law of gravitation
قانون گرانش
merkel's law
قانون مرکل
reflection law
قانون بازتاب
law of scarcity
قانون کمیابی
lenz's law
قانون لنتس
lenz' law
قانون لنز
law of use
قانون استعمال
legist
قانون دان
lawbreaker
قانون شکن
lawmaker
قانون گزار
left hand rule
قانون دست چپ
legislatrix
قانون گذار زن
law of reflection
قانون بازتاب
lextalionis
قانون قصاص
law of induced current
قانون لنتس
mercantile law
قانون تجارت
matrimonially
به قانون زناشوئی
law of nations
قانون ملل
law of primacy
قانون تقدم
make law
وضع قانون
law of progression
قانون پیشروی
law of readiness
قانون امادگی
law of recency
قانون تاخر
legislatress
قانون گذار زن
graham's law
قانون گراهام
procedural law
قانون شکلی
press law
قانون مطبوعات
insolvent law
قانون درماندگی
insolvent law
قانون اعسار
introduce law
انشاء قانون
preamble of a statute
مقدمه قانون
power law
قانون توانی
islamic law
قانون شرع
jachson's law
قانون جکسون
joiting law
قانون ژول
rambunctious
بی قانون و قاعده
raoult's law
قانون رائول
rule of thumb
قانون عمومی
gresham's law
قانون گرشام
greshams law
قانون گرشام
rule of thumb
قانون کلی
riot act
قانون ضد اغتشاشات
hauy law
قانون هوی
religious law
قانون شرع
hook's law
قانون هوک
hubble law
قانون هابل
ignorance of law
جهل به قانون
joule's law
قانون ژول
jurisconsult
قانون دان
pascal
قانون پاسکال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com