Total search result: 63 (7 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
reflect |
منعکس شدن |
reflecting |
منعکس شدن |
reflects |
منعکس شدن |
|
|
Search result with all words |
|
baffle |
منعکس |
baffle |
صفحه منعکس کننده |
baffled |
منعکس |
baffled |
صفحه منعکس کننده |
baffles |
منعکس |
baffles |
صفحه منعکس کننده |
baffling |
منعکس |
baffling |
صفحه منعکس کننده |
background |
نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد |
backgrounds |
نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد |
image |
منعکس کردن |
images |
منعکس کردن |
rebound |
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن |
rebounded |
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن |
rebounding |
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن |
rebounds |
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن |
reflected |
منعکس |
reactive |
منعکس شونده |
reflect |
تامل کردن منعکس کردن |
reflecting |
تامل کردن منعکس کردن |
reflects |
تامل کردن منعکس کردن |
resound |
منعکس کردن |
resounded |
منعکس کردن |
resounds |
منعکس کردن |
periscope |
منعکس کننده نور دریچه دید |
periscopes |
منعکس کننده نور دریچه دید |
hologram |
تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود |
holograms |
تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود |
reflective |
بازتابنده منعکس سازنده |
mirror |
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن |
mirrored |
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن |
mirrors |
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن |
chaff |
وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار نوارهای منعکس کننده امواج رادار |
reflectively |
بطور منعکس شونده |
reflector |
جسم منعکس کننده جسم صیقلی |
reflector |
منعکس کننده |
reflectors |
جسم منعکس کننده جسم صیقلی |
reflectors |
منعکس کننده |
abat voix |
منعکس کننده صدا |
balloon reflector |
بالن منعکس کننده امواج الکترونیکی منعکس کننده امواج الکترونیکی بالن |
barrel reflector |
منعکس کننده لوله |
barrel reflector |
منعکس کننده وضع داخل لوله |
camera lucida |
دستگاهی که تصویری رابزرگ کرده و منعکس می سازد |
catoptric |
وابسته به ایینه ونور منعکس شده |
deep scattering layer |
لایههای منعکس کننده عمق دریا |
delineascope |
پرژکتور منعکس کننده عکس در روی یک پرده پرژکتوراگراندیسمان عکس |
indirect lighting |
نور منعکس شده |
mach stem |
جبهه موج حاصل از تلاقی موج برخوردی و منعکس |
re echo |
دوباره منعکس شدن |
reecho |
دوبار منعکس شدن |
reflected binary code |
رمز دودویی منعکس شده |
reflectional |
بازتابنده منعکس سازنده |
relucent |
منعکس کننده نور متشعشع |
ring with |
منعکس کردن |
self reflexive |
منعکس کننده تصویر خود خود پژواکی |
side reflector |
منعکس کننده کناری رفلکتور کناری |
thermocline |
لایه منعکس کننده صوت در اب دریا |
transponder |
تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند |
abat-voix |
[قبه یا سایبان که صدا را در پشت و بالای سکوی خطابه منعکس می کند.] |
camera lucida |
[ابزاری که نور خورشید را بوسیله منشور منعکس می کند.] |
Partial phrase not found. |