English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 222 (17 milliseconds)
English Persian
abat voix منعکس کننده صدا
Search result with all words
baffle صفحه منعکس کننده
baffled صفحه منعکس کننده
baffles صفحه منعکس کننده
baffling صفحه منعکس کننده
periscope منعکس کننده نور دریچه دید
periscopes منعکس کننده نور دریچه دید
chaff وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار نوارهای منعکس کننده امواج رادار
reflector جسم منعکس کننده جسم صیقلی
reflector منعکس کننده
reflectors جسم منعکس کننده جسم صیقلی
reflectors منعکس کننده
balloon reflector بالن منعکس کننده امواج الکترونیکی منعکس کننده امواج الکترونیکی بالن
barrel reflector منعکس کننده لوله
barrel reflector منعکس کننده وضع داخل لوله
deep scattering layer لایههای منعکس کننده عمق دریا
delineascope پرژکتور منعکس کننده عکس در روی یک پرده پرژکتوراگراندیسمان عکس
relucent منعکس کننده نور متشعشع
self reflexive منعکس کننده تصویر خود خود پژواکی
side reflector منعکس کننده کناری رفلکتور کناری
thermocline لایه منعکس کننده صوت در اب دریا
transponder تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
Other Matches
baffles منعکس
baffled منعکس
baffle منعکس
baffling منعکس
reflected منعکس
resounded منعکس کردن
resound منعکس کردن
images منعکس کردن
image منعکس کردن
reflects منعکس شدن
resounds منعکس کردن
reflecting منعکس شدن
ring with منعکس کردن
reflect منعکس شدن
reactive منعکس شونده
reflectional بازتابنده منعکس سازنده
indirect lighting نور منعکس شده
reflective بازتابنده منعکس سازنده
re echo دوباره منعکس شدن
reecho دوبار منعکس شدن
reflectively بطور منعکس شونده
reflected binary code رمز دودویی منعکس شده
mirror دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirrored دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirrors دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
catoptric وابسته به ایینه ونور منعکس شده
camera lucida دستگاهی که تصویری رابزرگ کرده و منعکس می سازد
camera lucida [ابزاری که نور خورشید را بوسیله منشور منعکس می کند.]
rebound دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounding دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounds دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounded دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
abat-voix [قبه یا سایبان که صدا را در پشت و بالای سکوی خطابه منعکس می کند.]
background نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
backgrounds نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
mach stem جبهه موج حاصل از تلاقی موج برخوردی و منعکس
holograms تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود
hologram تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود
reflecting تامل کردن منعکس کردن
reflects تامل کردن منعکس کردن
reflect تامل کردن منعکس کردن
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
contractive جمع کننده چوروک کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
jumper شوت کننده با پرش پرش کننده
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
rebutter رد کننده
doers کننده
doer کننده
prater پچ پچ کننده
prattfall پچ پچ کننده
thinner کم کننده
solvent اب کننده
sensor حس کننده
fluxing oil اب کننده
catterer پچ پچ کننده
trackers پی کننده
tracker پی کننده
renunciant رد کننده
renunciant کننده
solvents اب کننده
solver حل کننده
abjurer or abjuror کننده
puffer پف کننده
crusher له کننده
bidder کننده
benders خم کننده
deletive حک کننده
mitigatory کم کننده
deflective کج کننده
whisperer پچ پچ کننده
mitigative کم کننده
fillets پر کننده
filleting پر کننده
filleted پر کننده
hoppers لی لی کننده
hopper لی لی کننده
repudiationist رد کننده
wheezier خس خس یا خر خر کننده
surfy کف کننده
skittish رم کننده
bandwidth یچ کننده
wheeziest خس خس یا خر خر کننده
wheezy خس خس یا خر خر کننده
mauler له کننده
swooner غش کننده
bidders کننده
crepitant خش خش کننده
bender خم کننده
syncopator غش کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com