English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English Persian
main menu منوی اصلی
Other Matches
submenu منوی فرعی
access system menu منوی سیستم دستیابی
pop up menu منوی غیر استاندارد
actions وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
action وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
VL bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
right منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید
righting منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید
righted منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید
masters سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
mastered سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
menus لیست انتخابهای موجود برای کاربر که روی خط افقی نمایش داده می شوند در بالای صفحه نمایش یا پنجره هر انتخاب منو یک منوی دیگر را باز میکند
menu لیست انتخابهای موجود برای کاربر که روی خط افقی نمایش داده می شوند در بالای صفحه نمایش یا پنجره هر انتخاب منو یک منوی دیگر را باز میکند
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
action حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
actions حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
staple جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapled جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
prototypal وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
prototypic وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
stapling جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
generations کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
generation کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
Send To command دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
mainstays مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
master file فایل اصلی پرونده اصلی
base unit یکای اصلی واحد اصلی
fundamental unit یکای اصلی واحد اصلی
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
matter بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
external که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
body 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
bodies 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
source 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standbys سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standby سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
master compass قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
master اصلی
radicals اصلی
seminal اصلی
main lines خط اصلی
primordial اصلی
radical اصلی
main line خط اصلی
main stem خط اصلی
first-hand اصلی
mastered اصلی
mainlined اصلی
organic اصلی
native code کد اصلی
quintessential اصلی
masters اصلی
intrinsic اصلی
elementarily اصلی
elementary اصلی
essentials اصلی
major اصلی
main deck پل اصلی
isogeny هم اصلی
main door در اصلی
ingrown اصلی
genuine اصلی
fundametal اصلی
primary اصلی
main attack تک اصلی
immanent اصلی
parent اصلی
line link خط اصلی
head اصلی
principle اصلی
germinal اصلی
cardinals اصلی
majoring اصلی
majored اصلی
firsthand اصلی
arch اصلی
arches اصلی
cardinal اصلی
aboriginals اصلی
aboriginal اصلی
arch- اصلی
primarily اصلی
principal اصلی
inherent اصلی
basics اصلی
main خط اصلی
basic اصلی
proto اصلی
original اصلی
initialing اصلی
principals اصلی
initialled اصلی
initialed اصلی
trunk خط اصلی
mainline خط اصلی
mainline اصلی
mainlining اصلی
mainlines خط اصلی
mainlines اصلی
main <adj.> اصلی
rudimental اصلی
normative اصلی
initial اصلی
trunks خط اصلی
mainlining خط اصلی
originals اصلی
text اصلی
mainlined خط اصلی
primitive اصلی
initials اصلی
vital <adj.> اصلی
initialling اصلی
primal اصلی
functional اصلی
prime اصلی
essential اصلی
elemental اصلی
fundamental اصلی
primes اصلی
primed اصلی
quintessential <adj.> اصلی
substantive [essential] <adj.> اصلی
essential <adj.> اصلی
texts اصلی
major <adj.> اصلی
cutting time زمان اصلی
decompilation به زبان اصلی
principal مجرم اصلی
basic size اندازه اصلی
cardinal points جهات اصلی
basic variable متغیر اصلی
basic shaft محور اصلی
principal شرکت اصلی
original language زبان اصلی
bottom hole سوراخ اصلی
busbar شین اصلی
principals شرکت اصلی
basic pay حقوق اصلی
hardware دستگاههای اصلی
base piece توپ اصلی
basic ration جیره اصلی
collector drain زهکش اصلی
base of origin مبداء اصلی
current coil پیچک اصلی
cardinal headings جهات اصلی
principals مجرم اصلی
parant metal فلز اصلی
backing metal فلز اصلی
authentic document مدرک اصلی
constituents جزء اصلی
essential بسیارلازم اصلی
prime mover محرک اصلی
prime movers محرک اصلی
main line نهر اصلی
main line کانال اصلی
main lines نهر اصلی
main lines کانال اصلی
initialling پاراف اصلی
mainspring انگیزه اصلی
mainspring دلیل اصلی
avenue خیابان اصلی
avenues خیابان اصلی
inessentials غیر اصلی
inessential غیر اصلی
master switches کلید اصلی
motifs مایه اصلی
motif مایه اصلی
source language زبان اصلی
innate لاینفک اصلی
mother country کشور اصلی
mother countries کشور اصلی
initials پاراف اصلی
initials اصلی اغازی
cardinal number عدد اصلی
cardinal numbers عدد اصلی
master switch کلید اصلی
primary colours رنگهای اصلی
meat غذای اصلی
initialling اصلی اغازی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com