Total search result: 201 (10 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
i a with you on that matter |
من در ان موضوع با شماموافق هستم |
|
|
Other Matches |
|
queue |
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود |
queued |
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود |
queueing |
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود |
sequential access |
فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود |
queues |
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود |
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread |
این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل |
red herring |
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث |
red herrings |
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث |
that is not the proposition |
موضوع چیز دیگر است موضوع این نیست |
reversing |
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد |
reverses |
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد |
reverse |
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد |
reversed |
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد |
circulars |
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند |
circular |
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند |
i am pushed for money |
هستم |
am |
هستم |
I'm |
من هستم |
I'm your age. |
من هم سن شما هستم. |
i have not a dry t. on me |
سر تا پا خیس هستم |
I am sure that ... |
من مطمئن هستم که ... |
we owe him for his services |
خدمات او هستم |
I'm thirsty. |
من تشنه هستم. |
I'm hungry. |
من گرسنه هستم. |
i am under obligation to him |
من ممنون او هستم |
i feel |
گرسنه هستم |
iam d. to go |
ارزومندرفتن هستم |
i pause for a reply |
منتظر پاسخ هستم |
I am at your disposal. |
من دراختیار تان هستم |
Next to you I'm slim. |
در مقایسه با تو من لاغر هستم. |
iam in bad |
خیلی در تنگی هستم |
Join the club! |
من هم درشرایطی مشابه هستم ! |
own a house |
دارای خانهای هستم |
i own that house |
من صاحب ان خانه هستم |
i maintain |
قائل هستم به اینکه ... |
i am at your service |
در خدمت شما هستم |
i am under obligation to him |
زیر بارمنت او هستم |
feet dry |
روی هدف هستم |
i await you |
منتظر شما هستم |
I am certain of it. |
من درباره اش مطمئن هستم. |
i am bend on going |
مصمم هستم بروم |
i feel sleepy |
خواب الود هستم |
I am a strange in this town. |
دراین شهر غریب هستم |
That is my line ( field ) . |
خودم این کاره هستم |
I am on intimate terms with one of the ministers . |
با یکی از وزراء نزدیک هستم |
I've been here for five days. |
پنج روزه که من اینجا هستم. |
I feel like a fifth wheel. |
من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم. |
iam a for his life |
برای جانش دل واپس هستم |
i am in a hurry for it |
عجله دارم یا در شتاب هستم |
i am about that |
من در این خصوص دلواپس هستم |
I come from Iran . I am Iranian. |
من اهل ایران هستم (ایرانی ام ) |
i owe him & |
پنج لیره به او بدهکار هستم |
i am impatient for it |
ازان بابت بیطاقت هستم |
I know the area more or less . |
کم وبیش با این منطقه آشنا هستم |
I am your humble servant . I defer to you . |
من کوچک شما هستم (اخلاص ارادت ) |
I am the bread winner of the family . |
نان آور خانه ( خانواده ) هستم |
I am very orderly and systematic in my work . |
درکارهایم خیلی مرتب ومنظم هستم |
I look forward to receiving your reply. |
من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم. |
I always make a point of being on time . I always try to be punctual . |
همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم |
I'm looking forward to seeing you again. |
منتظر دیدار دوباره شما هستم. |
I agree with you completely. |
من کاملا با نظر شما موافق هستم. |
I'll be happy to help [assist] you. |
من با کمال میل در اختیار شما هستم. |
I'm full. |
من سیر شدم [هستم] . [اصطلاح روزمره] |
i wrote as neatly as he did |
من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت |
I have done my homework. I know how to cope . |
من درسم را روان هستم (می دانم چه؟ کنم ) |
It seems I am not welcome (wanted) here. |
مثل اینکه من اینجا زیادی هستم |
i am not made of salt |
مگر من نمک هستم که ازباران بترسم |
steadied |
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی |
I am prepared for any eventuality. |
برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم |
iam so tired that i cannot eat |
چندان خسته هستم که نمیتوانم چیزی بخورم |
steady |
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی |
steadiest |
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی |
No one sent me, I am here on my own account. |
هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم. |
steadies |
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی |
My only problem is money . |
تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم ) |
I'm really looking forward to the weekend. |
من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم. |
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry. |
سپس او [زن] از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم. |
steadying |
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی |
I'm old enough to take care of myself. |
من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم. |
I'm dying to know what happened. |
خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده. |
I very much look forward to meeting you soon. |
من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم. |
salvos |
در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم |
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger. |
من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم . |
Can you show me on the map where I am? |
آیا ممکن است به من روی نقشه نشان بدهید که کجا هستم؟ |
I am a great believer in using natural things for cleaning. |
من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم. |
popeye |
در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است |
spitting |
در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم |
holding |
در رهگیری هوایی اعلام اینکه من در وضعیت فرمان داده شده باقی هستم دستور جدیدبدهید |
how much do i owe you |
چقدر بشما بدهکار هستم چقدرباید بشما بدهم چقدرطلب شمامیشود |
I´m as hungry as a horse. |
آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد. |
pouncing |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pounces |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
feet wet |
من روی هدف دریایی هستم هواپیمای رهگیر یا مامورپشتیبانی مستقیم روی دریاست |
pounce |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pounced |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
matter |
موضوع |
mattered |
موضوع |
question |
موضوع |
mattering |
موضوع |
point |
موضوع |
plotless |
بی موضوع |
matters |
موضوع |
questioned |
موضوع |
subjected |
موضوع |
afair |
موضوع |
subject |
موضوع |
propositions |
موضوع |
propositioning |
موضوع |
subjecting |
موضوع |
questions |
موضوع |
proposition |
موضوع |
motifs |
موضوع |
motif |
موضوع |
subjects |
موضوع |
propositioned |
موضوع |
indirect objects |
موضوع |
direct objects |
موضوع |
themes |
موضوع ها |
subjects |
موضوع ها |
head |
موضوع |
topics |
موضوع ها |
subject [topic] |
موضوع |
object |
موضوع |
criteria |
موضوع |
objects |
موضوع |
objecting |
موضوع |
objected |
موضوع |
topic |
موضوع |
topics |
موضوع |
themes |
موضوع |
issues |
موضوع |
text |
موضوع |
theme |
موضوع |
issue |
موضوع |
topic |
موضوع |
issued |
موضوع |
texts |
موضوع |
What's behind all this? |
موضوع چه است؟ |
subject and predicate |
موضوع و محمول |
beside the question |
خارج از موضوع |
subject of debate |
موضوع دعوی |
universe of discourse |
موضوع بحث |
affaire d'honneur |
موضوع شرافتی |
postulated |
اصل موضوع |
postulate |
اصل موضوع |
grievance |
موضوع شکایت |
at issue |
موضوع بحث |
subduce |
موضوع کردن |
not to the point |
خارج از موضوع |
sign position |
موضوع علامت |
sides of the question |
اطراف موضوع |
direct objects |
موضوع منظره |
indirect objects |
موضوع منظره |
lemma |
مقدمه موضوع |
not to point |
بیرون از موضوع |
privity |
موضوع محرمانه |
it is a question of money |
موضوع بسته به |
in question |
موضوع بحث |
in contestation |
موضوع بحث |
object |
موضوع منظره |
off the track |
از موضوع پرت |
objective complement |
مکمل موضوع |
side show |
موضوع فرعی |
monomaniac |
دیوانه یک موضوع |
objects |
موضوع منظره |
problem |
معما موضوع |
objecting |
موضوع منظره |
out of question |
خارج از موضوع |
objected |
موضوع منظره |
matter on hand |
موضوع بحث |
res ipsa loquitur |
موضوع گویاست |
a horse of another colour [different colour] |
موضوع علیحده |
subject |
رعایا موضوع |
subjected |
شیی موضوع |
fair game <idiom> |
موضوع تهاجم |
What gives? |
موضوع چه است؟ |
subjected |
رعایا موضوع |
subjecting |
شیی موضوع |
What is happening? |
موضوع چه است؟ |
What's on? |
موضوع چه است؟ |
What's up? |
موضوع چه است؟ |
subjecting |
رعایا موضوع |
subjects |
شیی موضوع |
What's wrong? |
موضوع چه است؟ |
What's going on? |
موضوع چه است؟ |
case |
موضوع حالت |
cases |
موضوع حالت |
irrelevant |
خارج از موضوع |
subject matter |
مطلب موضوع |
subject matter |
موضوع اصلی |
problems |
معما موضوع |
issues |
موضوع دعوی |
issues |
موضوع شماره |
issued |
موضوع دعوی |
issued |
موضوع شماره |
recitation |
تعریف موضوع |
recitations |
تعریف موضوع |
issue |
موضوع دعوی |
issue |
موضوع شماره |
neither here nor there <idiom> |
بیربط به موضوع |