Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
I want to leave the car in the railway station
من میخواهم اتومبیل را در ایستگاه قطار تحویل بدهم.
Other Matches
I'd like to leave my luggage, please.
من می خواهم اسباب و اثاثیه ام را تحویل بدهم.
I'd like to hire a car.
من میخواهم یک اتومبیل اجاره کنم.
railway station
ایستگاه قطار
for
تحویل روی قطار
free on rail
تحویل کالا روی قطار
We rushed ( hurried ) back to the train station.
با عجله بر گشتیم ایستگاه قطار
in the centre near the railway station
در مرکز شهر نزدیک ایستگاه قطار
to limber up
پیش قطار و پس قطار توپ رابهم بستن
to limber up a gun carriage
پیش قطار و پس قطار توپ رابهم بستن
cumulative delivery diagram
منحنی تحویل تراکمی نموداری که نحوه تحویل کالاها را نشان میدهد
handover
تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
primary
وضعیت این ایستگاه موقت است و از یک ایستگاه به دیگری ارسال میکند
imethod
روش ارسال پیام یک طرفه ازیک ایستگاه به ایستگاه دیگر
relateral tell
مبادله پیام بین دو ایستگاه بااستفاده از ایستگاه واسطه
dial up
استفاده از یک شماره گیر یا دکمه فشاری تلفن برای ایجاد مکالمه تلفنی ایستگاه به ایستگاه
string
یک سری پیام که از یک ایستگاه به ایستگاه دیگرارسال میشود
aeronautical station
ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
transponder
تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
slingshot
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshots
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
impact shipment
کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد
hot rod
اتومبیل شکاری وسریع السیر اتومبیل مسابقهای
stock car
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock-car
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock-cars
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
air station
ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
cash on delivery
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
automobiles
اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
automobile
اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
windscreens
پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
windscreen
پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
How much is that?
چقدر بدهم؟
all weather air station
ایستگاه هواشناسی عمومی ایستگاه هواشناسی همه هوایی
i cannot say him nay
نمتوانم پاسخ رد به او بدهم نمیتوانم به او
i cannot positively promise
نمیتوانم قول قطعی بدهم
Where can I get my car washed?
کجا میتوانم اتومبیلم را بدهم بشویند؟
I can't go on any longer.
من دیگر نمی توانم ادامه بدهم.
It goes against the grain to pay these sums (that kind of money).
من که زورم می آید ازاین پولها بدهم
I cannot square it with my conscience to ...
من این را نمی توانم به وجدانم وفق بدهم ...
I don't want to say anything about that.
من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
It doesn't fly with me
[American E]
[colloquial]
من حاضر نیستم این کار را انجام بدهم!
That won't work with me!
من حاضر نیستم این کار را انجام بدهم!
It would not be proper for me to give you that information.
درست نیست که من این اطلاعات را به شما بدهم.
Please let me take a share in the expenses.
اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
I had no opportunity to discuss the matter .
فرصت نشد که موضوع را مورد بحث قرار بدهم
I'd like a ...
من یک ... میخواهم.
I'd like ...
من ... میخواهم.
I'd like ...
من ... را میخواهم.
multigage
قطار راه اهن چند ریله قطار چند ریله
Let me back up and explain how ...
به من اجازه بدهید از اول داستان در گذشته شروع بکنم و توضیح بدهم که چطور ...
I'd like a dye.
من رنگ مو میخواهم.
I'd like some ...
من مقداری ... میخواهم.
iam inclined to think
میخواهم بگویم
I'd like some orange juice.
من آب پرتقال میخواهم.
i am in a hurry for it
زود میخواهم
I'd like some ...
من مقداری ... میخواهم.
I'd like some ...
من مقداری ... میخواهم.
I'd like some ...
من کمی ... میخواهم.
I'd like some hair gel.
من کمی ژل مو میخواهم.
an inceptive
یعنی میخواهم لرزکنم
I will be staying a month
من میخواهم یک ماه بمانم.
I will be staying a few days
من میخواهم یک هفته بمانم.
I'd like a face-pack.
من ماسک صورت میخواهم.
I'd like breakfast, please.
لطفا صبحانه میخواهم.
I'd like some coffee.
من یه مقدار قهوه میخواهم.
I'd like a room with twin beds.
من یک اتاق با دو تخت میخواهم.
I'd like a dessert, please.
لطفا دسر میخواهم.
I'd like to try ...
من میخواهم ... را امتحان کنم.
I'd like a room with bath.
من یک اتاق با حمام میخواهم.
I'd like a double room
من یک اتاق دو نفره میخواهم.
I'd like some soup.
من مقداری سوپ میخواهم.
i beg leave to say
اجازه میخواهم بگویم
I need them urgently.
من آنها را فوری میخواهم.
I need them today.
من آنها را امروز میخواهم.
I need them tonight.
من آنها را امشب میخواهم.
I'd like to pay.
میخواهم پرداخت کنم.
Fine, I will take it.
خوب من اتاق را میخواهم.
I want full insurance.
من با بیمه کامل میخواهم.
I'd like a sinlge room.
من یک اتاق یک نفره میخواهم.
i want you to go
میخواهم شما بروید
i wish to stay here
میخواهم اینجا بمانم
I'd like a shave.
میخواهم ریشم را بزنم.
i express my regret for it
پوزش میخواهم که چنین شد
I'd like a shampoo and set.
شامپو و خشک کردن میخواهم.
I'd like some small change.
من قدری پول خرد میخواهم.
I want one of these please.
لطفا من یکی از اینها را میخواهم.
I need them before friday.
من آنها را قبل از جمعه میخواهم.
I'd like a double bed room.
من یک اتاق با یک تخت دو نفره میخواهم.
i beg your pardon
پوزش میخواهم معذرت می خواهم
I'd like a cup of coffee, please.
لطفا یک فنجان قهوه میخواهم.
I'd like something to eat.
چیزی برای خوردن میخواهم.
I'd like something to drink.
چیزی برای نوشیدن میخواهم.
I will be staying a few days
من میخواهم چند روزی بمانم.
I'd like a shave.
میخواهم صورتم را اصلاح کنم.
I want these clothes ironed.
من میخواهم این لباس ها اتو شود.
I'd like to change some 1000 euro.
میخواهم ۱۰۰۰ یورو را تبدیل کنم.
I want these clothes cleaned.
من میخواهم این لباس ها تمیز شود.
I'd like a shampoo for normal hair.
من یک شامپو برای موهای معمولی میخواهم.
I'd like a haircut, please.
لطفا میخواهم موهایم را اصلاح کنم.
I want these clothes washed.
من میخواهم این لباس ها شسته شود.
I'd like a shampoo for greasy hair.
من یک شامپو برای موهای چرب میخواهم.
I'd like a shampoo for dry hair.
من یک شامپو برای موهای خشک میخواهم.
What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed
چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟
I'd like to reserve a table for 5.
میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
how much do i owe you
چقدر بشما بدهکار هستم چقدرباید بشما بدهم چقدرطلب شمامیشود
give someone an inch and they will take a mile
<idiom>
اگربه مرده روبدی میگه کفن پولک دوزی میخواهم
Without wishing to belittle
[disparage]
[denigrate]
the importance of this issue, I would like to ...
بدون اینکه اهمیت این موضوع را پایین بیاورم من میخواهم ...
declinating station
ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
procurement rate
نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
survey station
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
file
قطار
rows
قطار
string
قطار
colleague
هم قطار
rowed
قطار
tandems
قطار
colleagues
هم قطار
filed
قطار
row
قطار
tandem
قطار
train
قطار
trained
قطار
conpanion
هم قطار
trains
قطار
compeer
هم قطار
goods trains
قطار باربری
goods train
قطار باربری
train
پیش قطار
error burst
قطار خطاها
trucking
واگن قطار
trained
پیش قطار
pulse train
قطار تپشها
When does the train arrive?
قطار کی می رسد؟
row
قطار راسته
i lost the train
به قطار نرسیدم
primers
پیش قطار
primer
پیش قطار
prime movers
پیش قطار
trucks
واگن قطار
electric train
قطار برقی
trucked
واگن قطار
rowed
قطار راسته
train of waves
قطار موج
train ride
گردش با قطار
The train ran off the rails.
قطار از خط خارج شد
wave train
قطار موج
locomotive engineer
[American E]
راننده قطار
prime mover
پیش قطار
rows
قطار راسته
truck
واگن قطار
train operator
[American E]
راننده قطار
wagon master
رئیس قطار
train driver
راننده قطار
railroad engineer
[American E]
راننده قطار
ranks
قطار رشته
locomotive driver
[British E]
راننده قطار
locomotive operator
[British E]
راننده قطار
ranked
قطار رشته
sleeping carriage
خوابگاه قطار
rank
قطار رشته
cross belt
قطار حمایل
in a row
قطار شده
trains
پیش قطار
light engineh
لوکوموتیو بی قطار
freight trains
قطار باری
freight train
قطار باری
the train runs without a stop
قطار بدون ایست
trolleycar
[American E]
[old-fashioned]
قطار برقی خیابان
i lost the train
قطار را از دست دادم
streetcar
[American E]
[old-fashioned]
قطار برقی خیابان
trolley
[American E]
[old-fashioned]
قطار برقی خیابان
a thorugh train
قطار بدون توقف
When wI'll the train arrive ?
چه وقت قطار می آید ؟
intercity train
قطار بین شهری
tramcar
[British E]
قطار برقی خیابان
buffer-bar
[railway]
ضرب خور
[قطار]
tram
[British E]
قطار برقی خیابان
dining car
واگن رستوران قطار
time bill
برنامه حرکت قطار
buggie
پیش قطار توپ
goods train
قطار حمل کالا
goods trains
قطار حمل کالا
parlor car
سالن استراحت قطار
train journey from ... over ... to ...
مسافرت با قطار از ... از راه ... به ...
dining cars
واگن رستوران قطار
caboose
اطاق کارگران قطار
streamliner
قطار سریع وشیک
processes
تحویل
process
تحویل
landing, storage, delivery
تحویل
utilization
تحویل
freeing
تحویل
transter
تحویل
frees
تحویل
deliveries
تحویل
delivery
تحویل
devolvement
تحویل
freed
تحویل
livery
تحویل
liveries
تحویل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com