Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
alluvial deposit
موادیکه هنگام حرکت اب ته نشین میشوند
Other Matches
anchor block
بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند
presentationism
عقیده باینکه چیزهای واقعی هنگام درک در مغز انسان نمایش داده میشوند
ballistic
مربوط بعلم حرکت اجسامی که درهوا پرتاپ میشوند
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
aircraft arresting hook
مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
adjusting to water
حرکت در هوا هنگام فرود دراب
zero hour
هنگام حمله یا حرکت تعیین شده قبلی
antistrophe
حرکت از چپ براست نمایشگران هنگام اواز دسته جمعی
windage
تنظیم حرکت تفنگ درهدفگیری هنگام وجود بادعرضی
atmospheric braking
کند شدن سرعت حرکت یک جسم هنگام برخورد بااتمسفر
pusher tractor
تراکتور چرخ زنجیری که اسکریپر را هنگام خاکبرداری به حرکت درمی اورد
set forward
جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
shelving
موادیکه از ان تاقچه میسازند شیب
enacting clauses
موادیکه مقر رات تازه دربرداشته باشد
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
The tenant is like a colonist .
<proverb>
اجاره نشین خوش نشین است .
biocidal action
عمل موادیکه جهت کشتن میکروبها و باکتریها به تانک سوخت اضافه میشود
riverain
کرانه نشین ساحل نشین
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
phonendoscope
شنیده میشوند
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
boxes are made of wood
جعبه ها از چوب ساخته میشوند
plastic zone
منطقهای که در ان خاکها زیر و رو میشوند
palatinate
کنت نشین ساکن کنت نشین
single
استفاده از اعدادی که در یک کلمه ذخیره میشوند
avoirdupois
اشیاء و اجناسی که با توزین فروخته میشوند
bird's eye perspective
پرسپکتیو اجسامی که از نقاط دور دیده میشوند
pronominal adjective
صفتی که اگر موصوف آن را بیندازند ضمیر میشوند
plasmodium
نوعی از پلاسمودیدها که انگل یاختههای خون میشوند
clear one's ears
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
in love - engaged - married
عاشق . نامزد . متاهل
[مرحله هایی که تا ازدواج طی میشوند]
back plate
صفحه متحرکی که سیلندرچرخ و کفشکها روی ان سوار میشوند
haul
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
phonoscope
التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
reversals
نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
reversal
نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
data link
راه اصلی که اطلاعات در ان بصورت دیجیتال منتقل میشوند
oxyhydrogen blowpipe
بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
hauling
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauled
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauls
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
green manure
گیاهانی نظیر شبدرکه جهت تقویت زمین کشت میشوند
periodicals
مجلاتی که بصورت دورهای ماهانه سه ماهه سالانه و ... منتشر میشوند
bulb root
وسیلهای که توسط ان تیغههای گردنده توربین به توپی متصل میشوند
forlorn hope
دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
herdic
کالسکهای که بدنه کوتاهی دارد واز عقب سوار ان میشوند
coated chippings
خورده سنگهای قیراندود شدهای که در سطح جاده پخش میشوند
eft
سیستمی که در آن کامپیوتر ها برای ارسال و دریافت پول به بانک استفاده میشوند
windbreak
درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند
windbreaks
درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند
palatals
حروف لطعی یا حنکی حروفی که با گذاردن زبان بکام دهان تلفظ میشوند
zeeman
پدیدهای که در ان هر یک ازطیفهای خطی با عبور ازمیدان مغناطیسی به دو یاچند جزء تجزیه میشوند
multipropellant
سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند
lift strut
پایه هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
blended
شکل ایرودینامیکی که در ان اجزاء اصلی بدون هیچ خط یاحد و مرز مشخصی به یکدیگرمتصل میشوند
black book
دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
His sculptures blend into nature as if they belonged there.
مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
lift wire
سیم هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
stratus
لایه یکنواخت و یک شکلی ازابرهای کم ارتفاع وخاکستری رنگ که از سطح زمین بخوبی دیده میشوند
compound bending
خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
aluminum paste
تکههای بسیار کوچک الومینیوم که مانع برخورداشعه ماوراء بنفش خورشیدبه سطح جسم میشوند
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
move off the ball
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
continuous wave
امواج الکترومگنتیک که بدون فاصله تکرار میشوند ومعمولا دارای دامنه و طول موج و فرکانس ثابت میباشند
curing
پروسهای که درطی ان بیشترلاستیکهای مصنوعی پلاستیکها و سوختهای جامدتغییر شکل داده و به ترکیباتی با وزن مولکولی بیشتر تبدیل میشوند
contra rotating
دو یا چند ملخ یا شفت که درخلاف جهت هم روی محورمشترکی میچرخند و بدین ترتیب مانع اثر نیروهای پیچشی میشوند
counter clockwise
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfer
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfers
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
marchman
سر حد نشین
deposits
ته نشین
lake dweller
اب نشین
deposit
ته نشین
sediments
ته نشین
anuses
نشین
alluvium
ته نشین
sediment
ته نشین
anus
نشین
companion
هم نشین
fecal
ته نشین
lees
ته نشین
alluvion
ته نشین
incorporating mill
کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
central refueling provisions
سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
skittle
که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
freeman
شهر نشین
freemen
شهر نشین
frontbenchers
پیش نشین
frontbencher
پیش نشین
precipitating
ته نشین کردن
unsociable
گوشه نشین
arboraceous
درخت نشین
anchorite
خلوت نشین
antiset
ماده ضد ته نشین
consorted
هم نشین شدن
consorting
هم نشین شدن
consorts
هم نشین شدن
consort
هم نشین شدن
cottagers
کلبه نشین
to take one's s. on the throne
بر تخت نشین
cottager
کلبه نشین
precipitate
ته نشین کردن
anchoress
زن گوشه نشین
ancress
زن گوشه نشین
settles
ته نشین شدن
precipitates
ته نشین کردن
woodman
جنگل نشین
settle
ته نشین شدن
alluvion
ته نشین سیل
tenant
کرایه نشین
governor's seat
حاکم نشین
nemoral
جنگل نشین
governor's seat
حکومت نشین
foul ground
کفه ته نشین
forntiersman
سرحد نشین
oppidan
شهر نشین
forntiersman
مرز نشین
floaty
دارای اب نشین کم
exurbanite
حومه نشین
eremite
گوشه نشین
dreg
ته نشین اشغال
palating
کنت نشین
grand duchy
دوک نشین
half pace
شاه نشین
residues
زیادتی ته نشین
khanate
خان نشین
tenants
کرایه نشین
insessorial
شاخه نشین
insessorial
جوف نشین
illuviate
ته نشین شدن
lessee
اجاره نشین
hutholder
کلبه نشین
hilariously
تپه نشین
low lander
ساحل نشین
hermitess
زن گوشه نشین
marchman
مرز نشین
residue
زیادتی ته نشین
paludicole
مرداب نشین
paludose
مرداب نشین
sea gauge
اب نشین کشتی
seater
کرسی نشین
paced
شاه نشین
sedimentate
ته نشین شدن
pace
شاه نشین
silvicolous
جنگل نشین
borderer
سرحد نشین
slummer
زاغه نشین
solitudinarian
گوشه نشین
spelaean
غار نشین
stay at home
خانه نشین
cloisterer
گوشه نشین
paces
شاه نشین
cenobite
صومعه نشین
renter
کرایه نشین
paludous
مرداب نشین
passerine
شاخه نشین
depone
ته نشین کردن)
plainsman
جلگه نشین
planeted
سیاره نشین
dalesman
دره نشین
precipitator
ته نشین کننده
prelature
اسقف نشین
cotenant
هم اجاره نشین
emirate
امیر نشین
chief tomn
امیر نشین
chief tomn
حاکم نشین
assort
هم نشین شدن
ala
شاه نشین
colonist
مستعمره نشین
dais
شاه نشین
alcoves
شاه نشین
nomadic
چادر نشین
alcove
شاه نشین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com