English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
plastics مواد مصنوعی که عمدتا ازترکیب پلیمرها بوجود می ایند
Other Matches
i am p to know him بوجود او افتخار می کنم بوجود او سرافراز یا مفتخرم
phosphide ترکیب دو فرفیتی که ازترکیب فسفر با یک عنصر یاریشه بدست اید
ply yarn نخ چندلا [در اثر تاباندن دو یا تعداد بیشتر رشته نخ بدور یکدیگر بوجود آمده و بسته به نیاز می تواند دولا، چهارلا، شش لا، نه لا و یا طنابی باشد. نخ یک لا فقط از به هم پیچیدن الیاف بوجود می آید.]
nep پرز [تل] [گلوله ای کوچک از الیاف که در سطح پارچه یا فرش بوجود می آید. این عارضه هنگامی که الیاف طول بلندتری داشته باشند به علت پیچ خوردن آنها به یکدیگر بوجود می آید.]
new marxism مکتب اختراعی "ژرژ سورل " که عمدتا" بر تحریک افکارزحمتکشان به انقلاب متکی است
ptomaine مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
gum رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gumming رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gums رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gummed رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
durable material مواد غیراستهلاکی مواد بادوام زیاد
transudate مواد فرانشت شده مواد مترشحه
consequent بر ایند
consequent پی ایند
sequels پی ایند
sequel پی ایند
aftermath پس ایند
subsequent پس ایند
dye-stuff ماده رنگی در رنگرزی الیاف [این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
unwelcome ناخوش ایند
pleasing خوش ایند
unpleasant ناخوش ایند
comelier خوش ایند
comely خوش ایند
inconsequential ناپی ایند
pleasanter خوش ایند
pleasantest خوش ایند
pleasant خوش ایند
desirable خوش ایند
ungrateful ناخوش ایند
distasteful ناخوش ایند
comeliest خوش ایند
appealing خوش ایند
unpleasantly ناخوش ایند
magnaflux نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
displeases خوش ایند نبودن
undesirable ناخوش ایند ناخواسته
winsome مناسب خوش ایند
displease خوش ایند نبودن
they are well matched خوب بهم می ایند
unsavory ناگوار ناخوش ایند
enzyme مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzymes مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
to please oneself برای خوش ایند خود
pleasingly چنانکه خوش ایند باشد
springing teal تیراندازی به هدفهایی که بطور عمودی بالا می ایند
oestrual در باب موقعی گفته میشود که جانوران فحل ایند
member banks در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
slated items مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
unlawful assembly در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
zygote بوجود اید
regenarate از نو بوجود اورنده
begat بوجود اوردن
give birth to بوجود اوردن
give brith to بوجود اوردن
makes بوجود اوردن
To bring into existence . بوجود آوردن
To come into existence . بوجود آمدن
make بوجود اوردن
zygotic بوجود اید
arises بوجود اوردن برامدن
father موجد بوجود اوردن
fathered موجد بوجود اوردن
fathering موجد بوجود اوردن
arise بوجود اوردن برامدن
inchoate تازه بوجود امده
arising بوجود اوردن برامدن
vampirism اعتقاد بوجود vampire
self born از خود بوجود امده
to procreate an heir وارثی بوجود اوردن
fathers موجد بوجود اوردن
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
ingenerate احداث کردن بوجود اوردن
begetting بوجود اوردن ایجاد کردن
begets بوجود اوردن ایجاد کردن
beget بوجود اوردن ایجاد کردن
inbreed موجب شدن بوجود اوردن
triune اعتقاد بوجود سه شخصیت در خدا
generating بوجود اوردن تناسل کردن
generates بوجود اوردن تناسل کردن
generated بوجود اوردن تناسل کردن
generate بوجود اوردن تناسل کردن
gangrene فاسد شدن قانقاریا بوجود امدن
masculinize شخصیت مردانه در زنی بوجود اوردن
make good <idiom> بوجود آوردن چیزی درست دربیاد
enclave economices اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
theorises فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorize فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorised فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorized فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizes فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizing فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorising فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
churns بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
gametocyte سلولی که تقسیم شده و از ان سلول جنسی بوجود میاید
churned بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
electrostatic charge بار الکتریسیته ساکن [که در اثر مالش بوجود می آید.]
churn بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
efflore scence قشر سفید رنگی که در سطح بتن بوجود میاید
copper mordant دندانه سولفات مس جهت بوجود آوردن رنگ سبز
gelled ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gelling ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jelled ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gels ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jells ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jelling ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gel ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
apomict کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
bump حالتی در پرواز که هنگام افزایش ناگهانی سرعت افقی باد بوجود می اید
dummy مصنوعی
man-made مصنوعی
man made مصنوعی
dummies مصنوعی
artful مصنوعی
flower work گل مصنوعی
synthesic مصنوعی
artificial مصنوعی
accrete مصنوعی
postiche مصنوعی
synthetic مصنوعی
false مصنوعی
sophisticated مصنوعی
feigned مصنوعی
ersatz مصنوعی
decoy ships کشتیهای مصنوعی
hypnosis خواب مصنوعی
sportface چمن مصنوعی
artificial respiration تنفس مصنوعی
butterine کره مصنوعی
synthetic turf چمن مصنوعی
bridgework پل دندان مصنوعی
contrived scarcity کمیابی مصنوعی
tartan turf چمن مصنوعی
artificial route مسیر مصنوعی
denaturant تقلبی مصنوعی
factitious ساختگی مصنوعی
astroturf چمن مصنوعی
artificialize مصنوعی کردن
artificial lighting روشنائی مصنوعی
rayon ابریشم مصنوعی
artificial climbing صعود مصنوعی
artifical silk ابریشم مصنوعی
artefact محصول مصنوعی
artifical light روشنایی مصنوعی
artefacts محصول مصنوعی
artifical leather چرم مصنوعی
artifact محصول مصنوعی
man made feature عارضه مصنوعی
robot ادم مصنوعی
robots ادم مصنوعی
escarpment پرتگاه مصنوعی
artificial daylight سپیده دم مصنوعی
artificial stone سنگ مصنوعی
artificial silk ابریشم مصنوعی
artificial satellite قمر مصنوعی
dummy مصنوعی ساختگی
artificial recharge تغذیه مصنوعی
artifacts محصول مصنوعی
dummies مصنوعی ساختگی
artificial language زبان مصنوعی
artificial intelligence هوش مصنوعی
artificial lake دریاچه مصنوعی
refrigerator یخچال مصنوعی
artificial horizon افق مصنوعی
artificial ground زمین مصنوعی
refrigerators یخچال مصنوعی
escarpments پرتگاه مصنوعی
denaturation مصنوعی سازی
bionic دارایاندام مصنوعی
tactical smoke دود مصنوعی
synthetic rubber لاستیک مصنوعی
synthetic resin صمغ مصنوعی
synthetic material ماده مصنوعی
somnolism خواب مصنوعی
semisynthetic نیمه مصنوعی
rock work کوه مصنوعی
prosthesis اندام مصنوعی
pontic دندان مصنوعی
cultured pearl مروارید مصنوعی
plumper پستان مصنوعی
catena d'acqua آبشار مصنوعی
rockeries کوه مصنوعی
cast stone سنگ مصنوعی
rockery کوه مصنوعی
man-made fiber الیاف مصنوعی
artificial light نور مصنوعی
tortoiseshell لاک مصنوعی
mayfly طعمهی مصنوعی
mayflies طعمهی مصنوعی
cultured pearls مروارید مصنوعی
synchronous material ماده مصنوعی
peruke موی مصنوعی
decoyed هدف مصنوعی
decoys هدف مصنوعی
false horizon افق مصنوعی
glass eye چشم مصنوعی
satellite قمر مصنوعی
satellites قمر مصنوعی
false colour رنگ مصنوعی
factitiousness مصنوعی بودن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com