English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
inboardengine موتور یا ماشین میان کشتی
Other Matches
tune up <idiom> تنظیم موتور ماشین
blowing engine ماشین یا موتور دمنده
midships در میان کشتی
outboard موتور بیرون از کشتی
futtock تیر میان کشتی
engine موتور ماشین دستگاه مولد نیرو
The ship jammed in the ice . کشتی میان یخها گیر کرد
lockage عبور کشتی از دریچه سد میان بالابر
to rev [British E] the engine موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
to goose [American E] the engine موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car. به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
midship میان کشتی یا کرجی وسطکشتی یا کرجی
motoring گرداندن موتور اصلی توسط استارتر بمنظوری جزاستارت موتور
medoterranean واقع در میان چند زمین میان زمینی
external combustion engine موتور احتراق خارجی موتور برونسوز
engine موتور بنزینی موتور احتراق داخلی
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
variable geometry engine موتور مکنده هوای مافوق صوت که بمنظور افزایش راندمان نه تنها شکل ومساحت دهانه ورودی ونازل خروجی بلکه مسیرجریان داخل موتور نیز تغییرکند
engine mounting نصب موتور قرارگاه موتور
intervenient در میان اینده واقع در میان
futtock میان چوب میان تیر
firing order ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
slip ring induction motor موتور القائی اسلیپ رینگ موتور اندوکسیونی اسلیپ رینگ موتور رتور اسلیپ رینگ
self binder ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
flat twin engine موتور بوکسر دو سیلندر موتور سیلندر متقابل با دوسیلندر
double squirrel cage motor موتور قفس سنجابی دوبل موتور با شیار دوبل
universal نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
machinist ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
single phase induction motor موتور القائی یک فازه موتور اندوکسیونی یک فازه
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
cybernetics مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machined ماشین کردن با ماشین رفتن
machine 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines ماشین کردن با ماشین رفتن
machine ماشین کردن با ماشین رفتن
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
faxed مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxing مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
double column vertical boring mill ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assembled ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
psychophysics علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prows کشتی عرشه کشتی
prow کشتی عرشه کشتی
digital computer ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
automated teller machine ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
the machine is in operation ماشین در گردش است ماشین دایر است
keelage حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
Jacquard loom ماشین بافندگی ژاکارد [این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
jet engine موتور جت
double row موتور
machinery موتور
jet engines موتور جت
motor- موتور
motor موتور
motors موتور
power head سر موتور
motored موتور
engine موتور
light ship کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
mongst میان
thru از میان
diameter میان بر
omphalos میان
middles میان
centered میان
centers میان
centre میان
centred میان
among میان
waistlines میان
waistline میان
intershoot در میان
per از میان
half back میان
into در میان
middle میان
shortcut میان بر
in the midden of در میان
in our midst در میان ما
middling میان
between میان
through از میان
diameters میان بر
overthwart از میان
cross country میان بر
staggers یک در میان
staggering یک در میان
stagger یک در میان
waist میان
mesocarp میان بر
center میان
midrib رگ میان
amid در میان
waists میان
mean water میان اب
mean line خط میان
middle part میان
amongst در میان
crosscut میان بر
compound wound motor موتور مرکب
flyers پروانه موتور
engine seizure گیرپاژ موتور
automotive engine موتور اتومبیل
engine rating توان موتور
flyer پروانه موتور
otto carburetor engine موتور بنزینی
motorcar engine موتور اتومبیل
gasoline engine موتور بنزینی
three phase current motor موتور سه فازه
three phase motor موتور سه فاز
rear mounted engine موتور عقب
synchronous motor موتور همزمان
rear engine drive موتور عقب
engine with horizontally موتور سیلندرروبرو
engine power قدرت موتور
rocket motor موتور راکت
engine mounting تعلیق موتور
engine mount پایه موتور
engine dynamometer ترمز موتور
synchronous motor موتور سنکرون
engine controls کنترلهای موتور
engine breather هواکش موتور
rocket engine موتور موشک
engine nacelle گهواره موتور
engine oil روغن موتور
repulsion motor موتور پولزیون
automobile engine موتور اتومبیل
fliers پروانه موتور
elevating motor موتور بالابر
engine performance قدرت موتور
engine performance توان موتور
motor oil روغن موتور
rocket engine موتور راکت
lubricating oil روغن موتور
engine block بلوک موتور
fan motor موتور بادبزن
spark plugs شمع موتور
polyphase motor موتور چندفاز
racing car engine موتور مسابقه
reciprocating engine موتور پیستونی
radial motor موتور شعاعی
supercharged engine موتور کمپرسور
two cylinder engine موتور دو سیلندر
built in engine موتور تاسیسات
piston engine موتور پیستونی
gas engine موتور گازسوز
two stroke engine موتور دو زمانه
turbojet موتور توربوجت
fractional h.p. motor موتور چنداسب
prony motor موتور کمکی
prony motor موتور پرونی
spark plug شمع موتور
print engine موتور چاپ
four cycle engine موتور چهارزمانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com