Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 21 (3 milliseconds)
English
Persian
assemble
فراهم اوردن
assemble
انباشتن گرداوردن
assemble
سوار کردن
assemble
جفت کردن
assemble
جمع شدن
assemble
گردامدن همگذاردن
assemble
انجمن کردن ملاقات کردن
assemble
یکپارچه کردن جفت کردن
assemble
سرهم کردن
assemble
مونتاژ
assemble
سوار کردن قطعات
assemble
یکپارچه کردن مونتاژ کردن
assemble
درج توابع کتابخانهای مشخص یا ماکروها یا پارامترها در یک برنامه
assemble
ترجمه کد اسمبلی به زبان ماشین
assemble
قرار دادن محصولات سخت افزاری و نرم افزاری درکنار هم از بخشهای کوچکتر
assemble
مجتمع کردن
assemble
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble
سوار کردن گردهمایی کردن
Other Matches
assemble and go
همگذاری و اجرا
assemble capital stock
سرمایه پرداخت نشده
assemble capital stock
بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com