Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
at pause	مکث کنان خاموش
Other Matches
rejoicingly	شادی کنان وجد کنان
inquiringly	تحقیق کنان پرسش کنان
flashed	روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash	روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes	روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
shutdown	دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
shutdowns	دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
lingeringly	فس فس کنان
vacillatingly	دل دل کنان
murmuringly	غر غر کنان
afoam	کف کنان
mutteringly	من من کنان
jokingly	شوخی کنان
saunteringly	ولگردی کنان
questioningly	پرسش کنان
scoffingly	ریشخند کنان
sneeringly	ریشخند کنان
gyringly	گردش کنان
menacingly	تهدید کنان
lingeringly	درنگ کنان
lingeringly	معطل کنان
jumpingly	پرش کنان
ponderingly	اندیشه کنان
insultingly	توهین کنان
surprisedly	تعجب کنان
intriguingly	دسیسه کنان
twittingly	سرزنش کنان
lurkingly	کمین کنان
minaciously	تهدید کنان
mockingly	ریشخند کنان
pulingly	ناله کنان
procrastinatingly	تعلل کنان
poutingly	لب کلفت کنان
pantingly	ارزو کنان
on the run	شلوق کنان
louringly	اخم کنان
ragingly	شورش کنان
loiteringly	درنگ کنان
reprovingly	سرزنش کنان
wonderingly	تعجب کنان
repinningly	لندلند کنان
remonstratingly	تعرض کنان
remonstratingly	نکوهش کنان
rejoicingly	خوشی کنان
refelectingly	اندیشه کنان
railingly	بدحرفی کنان
murmuringly	ناله کنان
mincingly	ناز کنان
glozingly	تاویل کنان
whiningly	ناله کنان
flashily	جلوه کنان
haltingly	تامل کنان
fawningly	مداهنه کنان
exultingly	خوشی کنان
exultantly	خوشی کنان
under one's breath <idiom>	نجوا کنان
insinuatingly	اشاره کنان
cock-a-hoop	شادی کنان
grumblingly	شکایت کنان
vituperatively	سرزنش کنان
groaningly	ناله کنان
wailingly	شیون کنان
wailingly	ناله کنان
dramatis personoe	صورت بازی کنان
friskiest	جست وخیز کنان
friskier	جست وخیز کنان
frisky	جست وخیز کنان
revilingly	بدگویان فحاشی کنان
repinningly	ناله کنان بادلتنگی
jumpingly	جست وخیز کنان
they returned in triumph	شادی کنان برگشتند
the miner's f.	اتحادیه یاپیمان کان کنان
skipped	رقص کنان حرکت کردن
wedding party	مجلس عروسی یا عقد کنان
skip	رقص کنان حرکت کردن
on the run	بهر سو دوان دوندگی کنان
interposingly	مداخله کنان بطور معترضه
haltingly	درنگ کنان ازروی دودلی
fleeringly	استهزاء کنان باخنده تمسخرامیز
skips	رقص کنان حرکت کردن
mumchance	خاموش
on-off button	خاموش
on/off	خاموش
h!	خاموش
on/off light	خاموش
uncommunicative	خاموش
extinguished	خاموش
hist	خاموش
soundless	خاموش
off	خاموش
whist	خاموش
silent	خاموش
quiescent	خاموش
smothered	خاموش کردن
inactive status	خط مشی خاموش
inextinguishable	خاموش نشدنی
suffocating	خاموش کردن
extinguisher	خاموش کننده
go out	خاموش شدن
silence	خاموش شدن
smothers	خاموش کردن
smother	خاموش کردن
smothering	خاموش کردن
he did not open his lips	خاموش ماند
extinguishable	خاموش کردنی
silencers	خاموش کننده
extinctive	خاموش کننده
dry up	خاموش شدن
tacit	مقدر خاموش
silencer	خاموش کننده
silenced	خاموش شدن
silences	خاموش شدن
silencing	خاموش شدن
hush	خاموش کردن
keep still	خاموش باش
glumpy	خاموش وکدر
dout	خاموش کردن
suffocates	خاموش کردن
to burn out	خاموش شدن
tight mouthed	کم حرف خاموش
quenching	خاموش کردن
reserved	خاموش کم حرف
tight lipped	کم حرف خاموش
tight-lipped	کم حرف خاموش
out	خاموش کردن
out	دستگاه خاموش
out-	خاموش کردن
out-	دستگاه خاموش
outed	خاموش کردن
to dry up	خاموش شدن
to hold one's tongue	خاموش شدن
turn out <idiom>	خاموش کردن
Quiet!silence!	خاموش ( ساکت ) !
to switch off	خاموش کردن
to stand mute	خاموش ماندن
to snuff out	خاموش کردن
to put out	خاموش کردن
to keep silence	خاموش بودن
to keep silence	خاموش شدن
quiet	ساکن خاموش
quietest	ساکن خاموش
outed	دستگاه خاموش
still	خاموش ساکت
spark arrester	جرقه خاموش کن
suffocate	خاموش کردن
quenchless	خاموش نشدنی
extinguishing	خاموش کردن
quaker's meeting	انجمن خاموش
put out	خاموش کردن
extinguish	خاموش کردن
turn-offs	خاموش کردن
turn-off	خاموش کردن
stiller	خاموش ساکت
stillest	خاموش ساکت
stills	خاموش ساکت
turn off	خاموش کردن
extinction	خاموش سازی
taciturn	کم سخن خاموش
snuff	خاموش شدن
suffocated	خاموش کردن
extinguishes	خاموش کردن
to smother a flame	شعله ای را خاموش کردن
to shut down a reactor	راکتوری را خاموش کردن
turn off <idiom>	بستن ،خاموش کردن
To dye ones hair.	موها را خاموش کردن
To extinguish a fire.	آتش را خاموش کردن
lightning protection	با خاموش کننده مغناطیسی
to blow out alamp	خاموش کردن چراغ
inextinguishably	بطور خاموش نشدنی
to die out away off	خاموش شدن پژمردن
his hope was snuffed out	چراغ امیدش خاموش شد
to laugh down	با خنده خاموش کردن
magnetic blow out	خاموش کننده مغناطیسی
to talk down	خاموش یاساکت کردن
turn out	باکلید خاموش کردن
magnetic blow out with	با خاموش کننده مغناطیسی
turn-off	خاموش کردن یاشدن
powering	خاموش کردن یک وسیله
quenched	خاموش کردن ترساندن
powered	خاموش کردن یک وسیله
quenches	خاموش کردن ترساندن
stifle	خاموش کردن فرونشاندن
stifled	خاموش کردن فرونشاندن
stifles	خاموش کردن فرونشاندن
silence	خاموش اتش قطع
silenced	خاموش اتش قطع
powers	خاموش کردن یک وسیله
snub	سربالا خاموش کردن
turn off	خاموش کردن یاشدن
mums	سکوت شخص خاموش
mum	سکوت شخص خاموش
snuff	بافوت خاموش کردن
snuff	خاموش سازی یافوت پف
turn-offs	خاموش کردن یاشدن
snubs	سربالا خاموش کردن
snubbing	سربالا خاموش کردن
snubbed	سربالا خاموش کردن
silences	خاموش اتش قطع
silencing	خاموش اتش قطع
as hush as death	خاموش چون مردگان

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com