English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
He dosent wish to be obligated to any one . میل ندارد زیر بار منت کسی باشد
Other Matches
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless. معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
He that blows in the dust fills his eyes. <proverb> کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
he is second to none دومی ندارد بالادست ندارد
a closed mouth catches no flies <proverb> تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hottest شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
open back [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
laptop کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
wellŠsuppose it is so خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
Zel-i Sultan vase طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
it does not weigh with me ندارد
he is not of that stamp را ندارد
there is no limit to it حد ندارد
flicker free ی ندارد
there is no style about her ندارد
charges عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
rool crush اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
Don’t mention it. قابلی ندارد.
dont mention it اهمیت ندارد
his hat cover his fanily هیچکس را ندارد
It is no trouble at all. زحمتی ندارد
it does not matter اهمیت ندارد
She has no axe to grind . She doesnt mean anything . مقصودی ندارد
it is nothing out of the way غرابتی ندارد
No problem at all. It is quite all right . مانعی ندارد
It is o. k . ( all right ) . it doesent matter . عیب ندارد
no matter اهمیت ندارد
he hasno notion of going سر رفتن ندارد
he has no manners اداب ندارد
he is out of huomor دماغ ندارد
he has an a. to grind غرضی ندارد
he has no temperature to day امروز تب ندارد
it is a soft snap کاری ندارد
he has nostomach for the fight سر دعوا ندارد
he has nothing of his own چیزی ندارد
he has no excuse what عذری ندارد
there is no limit to it اندازه ندارد
it lacks soul روح ندارد
it is well enough عیبی ندارد
hadn't ندارد نبایستی
it is of no weight قدرواهمیتی ندارد
no object اهمیت ندارد
it is nothing new تازگی ندارد
Nothing is quite impossible. کارنشد ندارد
many hands make light work <proverb> یک دست صدا ندارد
he is nothing to me بتمن خویشی ندارد
he is at a loose end کار معینی ندارد
she cannot bear heat طاقت گرما را ندارد
that in nothing to me برای من اهمیتی ندارد
Death keeps no calendar. <proverb> مرگ تاریخ ندارد.
it matters little چندان اهمیت ندارد
de facto standard سسهای اعتبار به آن ندارد
irons in the fire <idiom> وقت سرخاراندن ندارد
There is nothing to be ashamed lf . ( اینکار ) خجالت ندارد
he is indisposed to go میل برفتن ندارد
He cant stand the sight of us. چشم ندارد ما را ببیند
domain برنامهای که حق کپی ندارد
it is of little worth چندان ارزشی ندارد
Nothing is impossible . کار نشد ندارد
he hasno notion of going میل رفتن ندارد
it is of no importance هیچ اهمیت ندارد
it is of no moment هیچ اهمیت ندارد
domains برنامهای که حق کپی ندارد
he hasno notion of going خیال رفتن ندارد
he is short of hands کارگر کافی ندارد
there is no exception to that rule ان قانون استثناء ندارد
it differs nothing from هیچ فرقی با .....ندارد
h does not w.much چندان وزنی ندارد
his hand want's two fingers دستش دو انگشت ندارد
She never gets any gratitude . دستش نمک ندارد
he means well قصد بدی ندارد
his hand lack one finger دستش یک انگشت ندارد
his intentions are good خیال بدی ندارد
Cheating( fraud) does not pay ( prosper). تقلب عاقبت ندارد
There is nothing to be afraid of in driving. رانندگی که ترس ندارد.
crying is useless گریه سودی ندارد
infinite حلقهای که خروج ندارد.
It doesnt look nice . It is useemly. صورت خوشی ندارد
there is no reason هیچ دلیل ندارد
That is quitw O. K. That is fine. هیج اشکالی ندارد
there is nothing for it but to چارهای ندارد جز اینکه
There is no market for it in Iran . درایران مصرفی ندارد
and that is flat(final)!No arguments! چون وچراهم ندارد !
This does not apply to . . . در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
it is indifferent to me برای من چه اهمیتی ندارد
it is beyond recall احتمال لغوشدن ندارد
it is allup with him دیگر امیدی ندارد
That's not so! این حقیقت ندارد!
That is beside the point. It is irrelevant ( inconsequential , immaterial ) . ربطی به موضوع ندارد
it takes two to tango <idiom> [یک دست صدا ندارد]
it is not protected by sanctions ضمانت اجرایی ندارد
cobb doglas production function ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
e. wear پارچه ایی که مرگ ندارد
His greed knows no limits. حرص وطمع اش اندازه ندارد
it is of no use talking سخن گفتن سودی ندارد
His knowledge has no limits. دانش اوحد واندازه ای ندارد
He is unpredicateble. He acts haphazardly. کارش حساب وکتابی ندارد
He is on edge. He is restive. آرام ندارد (ناراحت است )
It doesnt matter. it is nothing. چیزی نیست ( عیب ندارد )
you are welcome کاری نکردم اهمیت ندارد
it boots not to complain گله گذاری سودی ندارد
it does not matter عیب ندارد چیزی نیست
null رشتهای که هیچ حرفی ندارد
it is not worth my while نمیارزد برای من ارزش ندارد
My French is not up to much. فرانسه ام چندان تعریفی ندارد
it is immaterial ناچیز است اهمیت ندارد
It isn't anything like her. او [زن] اصلا همچنین رفتاری ندارد.
His remarks are unfounded. حرفهایش پایه واساسی ندارد
The very idea ! معنی ندارد ! ( قبیح است )
time out of minds زمانی که کسی یاد ندارد
There is nothing wrong with it. این هیچ ایرادی ندارد.
You are ( most ) welcome . It is a mere nothing . It is not fit to drink . قابل ندارد ( بعنوان تعارف )
there is no precedent for this این چیز سابقه ندارد
there is no p of his going رفتن وی هیچ امکان ندارد
there is no occasion for fear ترس هیچ مورد ندارد
he does nothing but talk کاری جزحرف زدن ندارد
It is pointless for her to come here . موضوع ندارد اینجا بیاید
He hasnt a mind of his own. ازخودش رأیی ندارد (بی اراده)
It is in the bag . It is a dead cert. ردخورد ندارد (حتمی است )
they are of no historical هیچ اهمیت تاریخی ندارد
He has not a single star in all the seven skies. <proverb> یک ستاره در هفت آسمان ندارد.
from immemorial times اززمانی که کسی بیاد ندارد
confession and avoidance باط ندارد و اثرش به سوداوست
The full man does not understand a hungry one . <proverb> سیر از گرسنه خبر ندارد .
he has no friends او هیچ دوست و اشنایی ندارد
A logical remark has no answer. <proverb> یرف یساب جواب ندارد .
netblock ابشاری که نیاز به دفاع ندارد
that is nothing like it هیچ شباهتی بدان ندارد
out of one's element <idiom> جایی که به شخص تعلق ندارد
It wI'll come to a bad end. It is foredoomed. اینکار عاقبت ( خوشی ) ندارد
irreligionist کسیکه بمسائل دینی اعتنائی ندارد
There is nothing to worry about. دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
no branch شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
sole tenant مستاجر انحصاری مستاجری که شریک ندارد
There's no reason for concern. دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
Such a thing does not exist at all . چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
blind letter نامهای که نام ونشان روشن ندارد
There is no disagreement among us. اختلاف نظری بین ماوجود ندارد
The poor fellow ( guy ) is restless. بیچاره قرار نمی گیرد ( ندارد )
Your proposal has little practical value . پیشنهادتان ارزش عملی چندانی ندارد
He has not enough experience for the position. برای اینکار تجربه کافی ندارد
they call him mister یک اقایی است که عنوان یا لقب ندارد
no address operation دستویر که نیازی به آدرس در خود ندارد
This is treason, pure and simple. خیانت که دیگه شاخ ودم ندارد
There is no harm in trying. امتحانش مجانی است (ضرر ندارد )
It doesnt make any difference to me . برای من فرقی نمی کند (ندارد)
It is a case of tit for tat . چیزی که عوض داد گله ندارد
He has a poor service record in this company. دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
The dilemma has no simple answers. این مخمصه راه حل ساده ای ندارد.
There is no such number. همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
complete آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completed آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
it is not pervious to reasonov بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد
completes آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
it is not true that he is dead اینکه میگویند مرده است حق ندارد
Your passport is no longer valid. گذرنامه شما دیگر اعتبار ندارد.
completing آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
the interest of it is gone دیگر خوش مزگی یا تازگی ندارد
He hasn't had much of an appetite lately. به تازگی او [مرد] هیچ اشتها ندارد.
singleton ورقی که در دست بازیکن نظیری ندارد
neither fish nor fowl <idiom> چیزی که به گروه مشخص تعلق ندارد
linear برنامه کامپیوتری که حلقه یا جهشی ندارد
There are no vacancies at the hotel. هتل اتاق ( جای ) خالی ندارد
He makes a hundred jugs of which not one has a han. <proverb> صد کوزه بسازد یکى دسته ندارد .
... if you don't mind my asking ... اگر پرسش من [برای تو] ایرادی ندارد
unconditional آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
He is only half a man . مردانگی ندارد (فاقد قدرت وشجاعت )
coram non judice درپیش کسی که صلاحیت داوری ندارد
He is in a bad way (poor circumstances). وضع وحالش چندان تعریفی ندارد
monogamist مرد یا زنی که در ان واحدبیش یک همسر ندارد
he has no enterprise دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
outpensioner کسیکه از بنگاهی وفیفه میگیدرولی در انجابودباش ندارد
residents ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
These statistics speak for themselves. این آمار به هیچ توضیحی نیاز ندارد.
He has not a penny to bless himself with . <proverb> یتى یک پنى ندارد که خرج خود کند.
resident ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
there is nothing in it چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
There is nothing to it . هیچ کاری ندارد ( بسیار آسان است )
It is no use crying over spilt milk . <proverb> بعد از ریختن شیر ,گریه فایده ندارد.
There is no reason to do something دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
There are not many amusements in this town. دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
There's no danger of that happening again. خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
it is of no use to us بکار ما یا بدرد ما نمیخورد سودی برای ما ندارد
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final . همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
There is no argument about that. حرف ندارد ( کاملا" مسلم وقطعی است )
bohemian که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
bohemians که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
gentleman at large کسیکه وابسته بدرباراست و کار ویژهای ندارد
The bus stop is no distance at all . ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
indeterminate vowel حرف مصوتی که صدای معین یا اشکاری ندارد
camera-shy کسی که دوست ندارد از او عکس یا فیلم بگیرند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com