Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
parthenocarpy
میوه اوری بدون لقاح
Other Matches
fruition
تمتع میوه اوری
vernalize
میوه اوری را تسریع کردن
apomixis
تکثیر بوسیلهء بافتهای تناسلی ولی بدون لقاح
parthenogenesis
ایجاد مولود بوسیله جنس مونث بدون عمل لقاح
apomict
کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
apogamy
رشد و نمو گیاه هاگدار بدون عمل لقاح ازسلول جنسی
cross fertilization
لقاح دو سلول جنسی متفاوت لقاح متقابل
acarpous
بدون میوه
indusium
پرده یا پوشش روی میوه غلاف میوه
proteranthy
گل اوری قبل از برگ اوری
zygosis
لقاح
fecundation
لقاح
conception
لقاح
conceptions
لقاح
fertilization
لقاح
autoeroticism
لقاح با خود
autoerotism
لقاح با خود
reg
گرده لقاح
self
وضع لقاح کردن
self fertility
لقاح خود بخود
crossfertilize
لقاح متقابل کردن
autoerotic
مربوط به لقاح با خود
anemophilous
لقاح شونده در اثرباد
oosperm
تخم لقاح شده
interfertile
قابل لقاح در داخل خود
conceptions
لقاح تخم وشروع رشد جنین
gametogenesis
ایجاد سلول جنسی قابل لقاح
interfruitful
قابل گرده افشانی یا لقاح با یکدیگر
cross fertile
اصلاح نژاد از راه لقاح متقابل
cross polinize
بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
conception
لقاح تخم وشروع رشد جنین
autogamy
لقاح وباروری بوسیله گرده خودگل
crossfertilize
پیوستن دونوع متفاوت از طریق لقاح
cross pollinate
بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
autogamous
مربوط به لقاح یا باروری گل بوسیله گرده خودش
zygosity
کیفیت تخم لقاح شده پیوند جنسی
gametophore
سلول تغییر یافته و منشعب جنسی قابل لقاح
informally
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
pronucleus
هسته سلول قابل لقاح پس ازتکمیل دوره بلوغ وورودنطفه به درون تخم جانور
flattest
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
independently
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
achylous
بدون کیلوس بدون قیلوس
unstressed
بدون اضطراب بدون کشش
unbranched
بدون انشعاب بدون شعبه
offhand
بدون مقدمه بدون تهیه
superfecundation
لقاح دویاچند تخم در یک تخم ریزی
supplementation
پس اوری
reproductions
هم اوری
supplementation
هم اوری
competition
هم اوری
rivalry
هم اوری
rivalries
هم اوری
competitions
هم اوری
reproduction
هم اوری
resuscitation
بهوش اوری
reproductivity
استعداد هم اوری
childbearing
بچه اوری
food gathering
خوراک اوری
ingathering
فراهم اوری
malignancy
زیان اوری
exemplification
مثال اوری
exemplification
نمونه اوری
enucleation
مغزبیرون اوری
sporogony
هاگ اوری
symbolization
نماد اوری
titillation
غلغلک اوری
accumulation
جمع اوری
innovate
نو اوری کردن
procurement
بدست اوری
accumulations
جمع اوری
prosaicness
کسالت اوری
stigmatism
ننگ اوری
productiveness
بار اوری
obtainment
بدست اوری
innovated
نو اوری کردن
innovates
نو اوری کردن
staging
برصحنه اوری
harassment
بستوه اوری
collection
جمع اوری
salivation
بزاق اوری
innovating
نو اوری کردن
collections
جمع اوری
perniciousness
زیان اوری
odontiasis
دندان در اوری
lethality
مرگ اوری
assemblages
جمع اوری
assemblage
جمع اوری
justifications
دلیل اوری
nauseousness
تهوع اوری
gatherings
گرد اوری
justification
دلیل اوری
boring
ملال اوری
gathering
گرد اوری
impregnating
لقاح کردن اشباع کردن
fertilized
حاصلخیز کردن لقاح کردن
impregnates
لقاح کردن اشباع کردن
fertilising
حاصلخیز کردن لقاح کردن
fertilizes
حاصلخیز کردن لقاح کردن
fertilised
حاصلخیز کردن لقاح کردن
fertilises
حاصلخیز کردن لقاح کردن
impregnate
لقاح کردن اشباع کردن
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
fertilize
حاصلخیز کردن لقاح کردن
stypticity
بند اوری خون
mass
جمع اوری کردن
massing
جمع اوری کردن
masses
جمع اوری کردن
exogamy
برون زاد اوری
capitalization
جمع اوری سرمایه
seed
اولاد تخم اوری
conglobation
گردشدگی- گرد اوری
production
عمل اوری ساخت
productions
عمل اوری ساخت
data capturing
جمع اوری داده
cumulation
جمع اوری انباشتگی
data collection
جمع اوری داده ها
culler
جمع اوری کننده
data gathering
گرد اوری داده ها
data gathering
جمع اوری داده ها
data gathering
جمع اوری داده
tax collection
جمع اوری مالیات
deposit collection
جمع اوری سرمایه
to beat up for
جمع اوری کردن
seeds
اولاد تخم اوری
collection plan
طرح جمع اوری
marshalling
جمع اوری کردن
innovation
چیز تازه نو اوری
innovations
چیز تازه نو اوری
musters
جمع اوری کردن
mustering
جمع اوری کردن
mustered
جمع اوری کردن
cull
جمع اوری کردن
culled
جمع اوری کردن
culling
جمع اوری کردن
culls
جمع اوری کردن
muster
جمع اوری کردن
collects
جمع اوری کردن
collecting
جمع اوری کردن
collect
جمع اوری کردن
assemblage
جمع اوری اماد
compile
جمع اوری کردن
compiled
جمع اوری کردن
collecting point
نقطه جمع اوری
codification
گرد اوری قوانین
to get in
جمع اوری کردن
to put in mind
یاد اوری کردن
to round up
جمع اوری کردن
capacitance
قدرت جمع اوری
antagonism
هم اوری اصل مخالف
recover
جمع اوری یکان
recover
جمع اوری کردن
recovering
جمع اوری یکان
recovering
جمع اوری کردن
recovers
جمع اوری یکان
recovers
جمع اوری کردن
compiling
جمع اوری کردن
compiles
جمع اوری کردن
assemblages
جمع اوری اماد
outbreeding
برون زاد اوری
ingethering
جمع اوری محصول
rakes
جمع اوری کردن
marshall
جمع اوری کردن
raking
جمع اوری کردن
compilation
جمع اوری و انتخاب
rake
جمع اوری کردن
round on
جمع اوری کردن
surveys
جمع اوری اطلاعات
get in
جمع اوری کردن
surveyed
جمع اوری اطلاعات
survey
جمع اوری اطلاعات
neurypnology
علم خواب اوری
herborization
جمع اوری گیاه
reflorescence
غنچه اوری مجدد
intelligence collection
جمع اوری اطلاعات
inspissation
قوام اوری سفتی
stemless
فاقداستعداد ساقه اوری
florescence
فصل شکوفه اوری
collection
جمع اوری کردن
collection
جمع اوری اخبار
collections
جمع اوری اخبار
paragraph assembly
جمع اوری پاراگراف
collections
جمع اوری کردن
compilations
جمع اوری و انتخاب
fruitless
بی میوه
fruit of the womb
میوه دل
fructuous
پر میوه
fruits
میوه
blossoms
میوه
blossoming
میوه
blossomed
میوه
fruitage
میوه
blossom
میوه
fruit
میوه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com