English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
pneumococcus میکرب سینه پهلو
Other Matches
antibiosis تضاد بین یک میکرب و فراوردهء میکرب دیگر که باعث از بین رفتن میکرب اولی میشود
pneumonia سینه پهلو
pulmonitis سینه پهلو
peripeneumony سینه پهلو
pleuropneumonia ذات الجنب توام با سینه پهلو
the lancet was infected نیشترالوده به میکرب شد نیشتر میکرب گرفت
To toss and turn. To roll over. از پهلو به پهلو غلتیدن (درخواب وغیره )
line abreast کشتی هایی که پهلو به پهلو می روند
They were walking three abreast. سه نفری پهلو به پهلو قدم می زدند
bow wave موجی که از سینه کشتی تولید میشود موج سینه
side by side columns ستونهای پهلو به پهلو
collateral پهلو به پهلو متوازی
galncing collision برخورد پهلو به پهلو
micro or ganism میکرب
germs میکرب
germ میکرب
germicide میکرب کش
microbes میکرب
microbe میکرب
bacteriologist میکرب شناس
microzym میکرب ناخوشی
microbiology میکرب شناسی
microbiologist میکرب شناس
bacilliphobia میکرب هراسی
germicidal وابسته به میکرب کشی
carriers برنامه حامل میکرب
bacteriolysis فساد و تحلیل میکرب
to incubate bacteria کشت میکرب کردن
bacteriological علم میکرب شناسی
bacteriology علم میکرب شناسی
carrier برنامه حامل میکرب
brooches گل سینه باسنجاق سینه مزین کردن باسنجاق اراستن
brooch گل سینه باسنجاق سینه مزین کردن باسنجاق اراستن
culture کشت میکرب در ازمایشگاه برز
to incubate bacteria با وسائل ویژه میکرب پروردن
cultures کشت میکرب در ازمایشگاه برز
culturing کشت میکرب در ازمایشگاه برز
gonococcal سوزاکی مربوط به میکرب سوزاک
contagium میکرب سرایت دهنده مرض
anopheles که ناقل میکرب مالاریا میباشد
gonococcus انگل یا میکرب سوزاک گونوکوک
petri dish فرف کوچک مخصوص کشت میکرب
mantoux test ازمایش درجه حساسیت شخص نسبت به میکرب سل
end on سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
redbreast پرنده سینه سرخ سینه سرخ
side پهلو
yoko پهلو
along side در پهلو
decagon ده پهلو
laterally از پهلو
sides پهلو
triangle سه پهلو سه بر
triangles سه پهلو سه بر
by از پهلو
sexangle شش پهلو
nip and tuck پهلو به پهلو
ship side پهلو
side arm از پهلو
hexagons شش پهلو
hexagon شش پهلو
side by side پهلو به پهلو
one sided یک پهلو
side view از پهلو
sideling از پهلو
sideward از پهلو
sidewards از پهلو
abreast پهلو به پهلو
three sided سه پهلو
sideways از پهلو
sidling از پهلو
broadside به پهلو
broadsides به پهلو
flanking پهلو
flank پهلو
two-edged دو پهلو
one-sided یک پهلو
handing پهلو
flanked پهلو
two edged دو پهلو
hand پهلو
bacteriologic مربوط به میکرب شناسی وابسته به باکتری شناسی
sideswipes پهلو زدن به
sideswipe پهلو زدن به
multilateral چند پهلو
sidestroke شنای پهلو
polygon بسیار پهلو
slab sided پهن پهلو
polygons بسیار پهلو
octagon هشت پهلو
octagons هشت پهلو
quindec agon پانزده پهلو
multivocal چند پهلو
prevarication حرف دو پهلو
polygonal بسیار پهلو
many sided چند پهلو
pitch diameter قطر پهلو
octangular هشت پهلو
pentangular پنج پهلو
quinquelat eral پنج پهلو
transfer پهلو- رفت
pentagons پنج پهلو
broadsides ناو به پهلو
broadside ناو به پهلو
septilateral هفت پهلو
pentagon پنج پهلو
transfers پهلو- رفت
transferring پهلو- رفت
scalene نابرابر پهلو
slide حرکت از پهلو
lateral flexion خم شدن به پهلو
yoko geri ضربه به پهلو
double-entendres حرف دو پهلو
double entendres حرف دو پهلو
skids به پهلو سریدن
skidding به پهلو سریدن
skidded به پهلو سریدن
skid به پهلو سریدن
double entendre حرف دو پهلو
side پهلو کناره
sideway فرعی از پهلو
list یک پهلو شدن
double talk جمله دو پهلو
slides حرکت از پهلو
along side پهلو به پهلوی
it has sides سه پهلو دارد
side blown converter مبدل پهلو دم
sides پهلو کناره
heptagonal هفت پهلو
equilateral دو پهلو برابر
many-sided چند پهلو
goosewing دو پهلو بادبان
equilateral triangle سه پهلو برابر [ریاضی]
equiangular triangle سه پهلو برابر [ریاضی]
crab به پهلو حرکت کردن
quadrilateral چهار پهلو چهارضلعی
pinwheel چرخش از پهلو بدوربارفیکس
crabs به پهلو حرکت کردن
equivocal دارای ابهام دو پهلو
palter دو پهلو سخن گفتن
harbourage پهلو گرفتن در بندر
To sleep on ones side. روی پهلو خوابیدن
yoma tsuki ضربه با دو دست به پهلو
sidesteps صعود پلهای از پهلو
sidestepped صعود پلهای از پهلو
sidestep صعود پلهای از پهلو
sidewinder ضربت سنگین از پهلو
companionship مصاحبت پهلو نشینی
quadrilaterals چهار پهلو چهارضلعی
lateralrelationship نسبت در خط افقی از پهلو
sidestepping صعود پلهای از پهلو
metastasis هجوم مرض گسترش میکرب مرض
lateral pass پاس توپ فوتبال از پهلو
emulating برابری جستن با پهلو زدن
emulates برابری جستن با پهلو زدن
emulate برابری جستن با پهلو زدن
chinese landing پهلو گرفتن به سبک چینی
emulated برابری جستن با پهلو زدن
scissor kick پای قیچی در شنای پهلو
scotch verdict حکم غیرقطعی ودو پهلو
To dock . To berth. پهلو گرفتن (کشتی در اسکله )
yawed پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
yaw پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
isosceles triangle مثلث متساوی الساقین سه گوشه دو پهلو برابر
bacon گوشت نمک زدهء پهلو و پشت خوک
isosceles triangles مثلث متساوی الساقین سه گوشه دو پهلو برابر
He lost control of the car and swerved towards a tree. او [مرد] کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
prevarication ساختن وکیل با طرف موکل افهارات دو پهلو و گمراه کننده شاهد
stockli حرکت روی خرک ازانتها به وسط یا بعکس بادایره زدن ژیمناست از پهلو
bosom سینه
mandrel or dril سینه
hearts سینه
ball flower گل سینه
forecastle سینه
bows سینه
bow سینه
bowing سینه
end on سینه به سینه
bowed سینه
chest to chest سینه به سینه
busts سینه
white steaming light سینه
thoraces سینه
bust سینه
pulmonory سل سینه
busted سینه
thorax سینه
busting سینه
heart سینه
breast سینه
bosoms سینه
breasts سینه
petto سینه
thoraxes سینه
he beat his breast او به سینه خودزد
To beat ones breast. سینه زدن
kist قفسه سینه
heart burninig سینه سوز
head rope طناب سینه
corselet زره سینه
corslet زره سینه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com